شبح نامرئی دختران مشهد به دام افتاد / رابطه سیاه با دختران دردسر شد

همه درآمدم در صافکاری و نقاشی خودرو را صرف رفیق بازی و خرید مواد مخدر می کردم تا این که آخرین بار وقتی به جرم خرید و فروش خودروهای سرقتی سه سال از عمرم را پشت میله های زندان گذراندم با خودم عهد کردم که دور شیشه و کریستال را خط بکشم اما .

به گزارش رکنا، جوان 35 ساله ای که به اتهام سرقت خودرو با هوشیاری ماموران گشت کلانتری میرزا کوچک خان مشهد دستگیر شده است، درباره سرگذشت خود به مشاور ومددکار اجتماعی کلانتری گفت: فرزند پنجم از یک خانواده 9 نفره هستم، پدر پیرم که اکنون از کار افتاده شده است، راننده کامیون بود و شب ها و روزها را در جاده های بین شهری سپری می کرد.

ماجرای حمله دزد چاقوکش به ماموران

او برای تسکین دردهایش سال ها بود که موادمخدر سنتی مصرف می کرد و بخش زیادی از درآمدش را برای تامین هزینه های اعتیادش می پرداخت به همین دلیل اوضاع مالی خوبی نداشتیم و من هم در مقطع راهنمایی مجبور به ترک تحصیل شدم تا کمک خرج خانواده‌ام باشم.

از همان زمان به شاگردی در یک تعمیرگاه صافکاری و نقاشی مشغول شدم و خیلی زود این حرفه را آموختم اما چند سال بعد وقتی به سن نوجوانی رسیدم همه درآمدم را خرج رفیق بازی هایم می کردم و بیشتر اوقات را با دوستان و همکاران بزرگ تر از خودم می گذراندم تا این که در همین دورهمی ها با تعارف و تشویق دوستانم به مصرف مواد مخدر سنتی رو آوردم و گاهی نیز پنهانی از شیره و تریاک پدرم استفاده می کردم.  17ساله بودم که به یک معتاد حرفه ای تبدیل شدم.

از سوی دیگر چون سرمایه راه اندازی تعمیرگاه را نداشتم شغل صافکاری و نقاشی خود را در حالی رها کردم که به جرم خرید و فروش خودروهای سرقتی به مدت سه سال روانه زندان شدم چراکه نمی توانستم مخارج اعتیادم را تامین کنم.

بعد از آن به عنوان فروشنده در یک کافی شاپ مشغول کار شدم و طولی نکشید که این حرفه را نیز یاد گرفتم و به همراه یکی از دوستانم قهوه خانه ای در خیابان میثم راه اندازی کردم اما رفیق بازی و اعتیاد و همچنین مزاحمت برای دختران جوان رهایم نمی کرد و این گونه خلافکاری ها جزئی از زندگی من شده بود تا جایی که یک بار به جرم رابطه نامشروع دستگیر شدم و چهار ماه را پشت میله های زندان گذراندم. بعد از آزادی از زندان نیز دوباره به مصرف مواد مخدر رو آوردم.

حالا دیگر نوع مواد مخدر برایم فرق نداشت و انواع و اقسام مواد مخدر صنعتی، سنتی و تزریقی را تجربه می کردم.

کارم به جایی رسید که پول هنگفتی را صرف تهیه مواد مخدر می کردم و ناچار بودم برای تامین هزینه های اعتیادم دست به سرقت بزنم اگر چه تصمیم گرفته بودم با ترک اعتیاد به زندگی آرام و بی دغدغه بازگردم اما باز هم ساعت 6 صبح از خانه بیرون می زدم و بی هدف در کوچه های خلوت می گشتم که ناگهان در خیابان نبوت یک خودروی پراید مدل پایین نظرم را جلب کرد.

 دوباره وسوسه های شیطانی به سراغم آمد وتصمیم به سرقت گرفتم. چون در شغل صافکاری فن بازکردن قفل در خودروها را آموخته بودم، به راحتی و تنها با یک سیم مفتولی، در آن پراید را باز کردم اما دیدم قفل پدال دارد. به ناچار خودرو را روشن نکردم و در همان حالت خاموش آن را هل دادم تا به جای امنی منتقل کنم و به قطعات و لوازم داخلی آن دستبرد بزنم اما در همین حال ناگهان در میان بهت و ناباوری متوجه شدم که در محاصره ماموران گشت نامحسوس کلانتری قرار گرفتم.  وحشت زده چاقویی را بیرون کشیدم و به سمت ماموران حمله ور شدم.  این گونه بود که راه گریزی یافتم و پا به فرار گذاشتم.

درحالی که ماموران انتظامی تعقیبم می کردند، در آن ساعت صبح وارد خانه ای شدم که در آن نیمه باز بود. سراسیمه از پله ها بالا رفتم و در پشت بام پنهان شدم ولی چند دقیقه بعد ماموران با همکاری صاحبخانه به پشت بام آمدند و مرا از زیر کانال کولر بیرون کشیدند.

گزارش خراسان حاکی است این سارق سابقه دار که مدعی بود به تازگی یکی از چشمانش را به دلیل فرورفتن شیشه در آن عمل جراحی کرده است، با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ علی عبدی (رئیس کلانتری میرزا کوچک خان) در اختیار نیروهای کارآزموده تجسس قرار گرفت تا دیگر جرایم احتمالی وی بررسی شود.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

وبگردی