دختری 20 ساله هستم كه قصد ازدواج با مردی 24 ساله را كه یكبار ازدواج كرده و قصد طلاق از همسرش كه فقط یك ماه با هم در دوران عقد بودند دارم ولی خانوادهام مخالف این ازدواج هستند و میگویند اگر این ازدواج صورت بگیرد نباید از آنها انتظار حمایت و كمك داشته باشم و آخر و عاقبتش پای خودم است، اما من با شناختی كه از او دارم فكر میكنم فرد مناسبی است ولی حرفهای آنها ذهنم را مشغول كرده است و دودل هستم. من را راهنمایی كنید.
همسرم مرد شكاكی است و نسبت به من بسیار سوءظن دارد. از سوءظنهای شوهرم خسته شدهام. بعد از 8 سال زندگی مشترك واقعا نمیدانم باید با چنین مرد شكاكی چگونه كنار بیایم؟
پسر جوانم قصد دارد با زن مطلقهای كه از خودش بزرگتر است ازدواج كند. این موضوع من را بسیار نگران كرده است و میدانم بعد از مدتی پشیمان خواهد شد. چگونه میتوانم او را متوجه این تصمیم اشتباهش كنم؟
دختری هستم 21 ساله و دانشجو كه با شكست عشقی مواجه شدم. اوایل خواستار این رابطه نبودم ولی بخاطر اصرارهای بیش از حد طرف مقابلم و با شناختی كه از او داشتم و مورد تایید قرار گرفتنش از طرف دیگران در نهایت پذیرفتم و در مكان مقدسی با هم عهد بستیم برای همیشه با هم بمانیم ولی با گذشت زمان با خیانت مواجه شدم با این حال هنوز قادر به فراموش كردنش نیستم و نمیتوانم غیر از او به فرد دیگری فكر كنم. در حالی كه موقعیتهای زیاد دیگری دارم تا بتوانم او را فراموش كنم ولی باز هم نمیتوانم. در خانوادهام شرایط عاطفی خوبی هم مهیاست. راه حل چیست؟
خانوادهام رسم نامزدی ندارند. بدون آشنایی عقد كردیم. بعد از 2ماه تازه همدیگر را شناختیم و نپسندیدیم، چه فایده حالا نه راه رفت هست نه راه برگشت.