قاتـلم اما تروریست داعشی نیستم! / اعتراف نمایشگاه دار تهرانی به قتل + عکس
رکنا: پسر جوان نمایشگاه دار که هنگام مشاجره خیابانی مرتکب قتل شده و پس از فرار، خود را به افغانستان رسانده بود، سه روز بعد نزد پلیس رفت و به قتل اعتراف کرد. اما پلیس افغانستان به تصور اینکه او تروریست است، مرد جوان را 9 ماه تحت سختترین بازجوییها قرارداد تا اینکه مشخص شد او قاتل است اما تروریست نیست.
پرونده این جنایت Crime از شامگاه 13 آذر سال گذشته و هنگامی در دستورکارتیم جنایی پایتخت قرارگرفت که مرگ پسر 21 سالهای در یکی از بیمارستانهای پایتخت به پلیس Police اعلام شد. بهدنبال اعلام این خبر بازپرس ایلخانی از شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران و تیم تحقیق وارد عمل شدند.
بررسیهای صورت گرفته حکایت از آن داشت که قربانی ماجرا-امیر- پس ازمشاجره با دو پسر جوان، هدف ضربه چاقو قرارگرفته و کشته شده است. با شناسایی هویت متهم فراری، بازپرس جنایی دستور بازداشتاش را صادر کرد. اما عامل جنایت، شبانه گریخته وبلافاصله خود را با کمک مرد افغان به افغانستان رسانده بود. در ادامه و با هماهنگی پلیس بینالملل -اینترپل- ایران، متهم به قتل Murder شهریور امسال به ایران منتقل شد.
بهمن- 30 ساله- که حدود 9 ماه در زندان Prison افغانستان به سر برده است صبح دیروز زمانی که مقابل بازپرس جنایی ایستاد به جنایت اعتراف کرد اما مدعی شد قصد قتل نداشته است.
آن شب چه اتفاقی افتاد؟
«من نمایشگاه ماشین داشتم.آن روزیک خودروی «بیام و» که به تازگی خریده بودم را داخل پارکینگ گذاشتم. بعد هم همراه دوستم سوار بر خودروی پژو 206 از پارکینگی واقع درخیابان آزادی Freedom خارج شدیم. اما ناگهان خودروی ال 90 را دیدم که سد راهم بود. از راننده خواستم ماشین را حرکت دهد اما او هیچ توجهی نکرد. چون آن موقع تازه بینیام را عمل کرده بودم برای همین راننده از سر راهم کنار نرفت. در حال بحث با راننده ال 90 بودم که ناگهان از پارکینگ خارج شد و با چاقو به من حمله کرد. او ضربهای به صورتم زد و ابتدا متوجه نشدم که صورتم را بریده. اما زمانی که خون از آن سرازیر شد تازه متوجه ماجرا شدم.
با مشتی محکم ضربهای به دست او زدم که چاقو از دستش افتاد. اما او دست بردار نبود و با چاقوی دیگری به من حمله کرد. یکی از دوستانم که تازه وارد ماجرا شده بود چاقویی به دستم داد و من و مقتول گلاویز شدیم. ناگهان پای مقتول به جدول خیابان گیر کرد و چاقو به او خورد. دوستان مقتول بلافاصله با پلیس و اورژانس تماس گرفتند و من سوار ماشین فرار Escape کردم.
بعد از حادثه Incident کجا رفتی؟
به خانه رفتم و لباسهایم را عوض کردم. پس از آن سوار ماشین شده و به یکی از شهرهای اطراف تهران رفتم تا صورتم را که بشدت خونریزی داشت پانسمان کنم. خواهرم در آن درمانگاه کار میکرد و چون میدانست آدم دعوایی هستم از دیدن زخم زیاد تعجب نکرد. صورتم را که بخیه زدم به طرف تهران حرکت کردم. شب قبل آمار گرفتم که به من گفتند حال پسرمجروح خوب است. اما در راه تهران متوجه شدم که مرده و برای همین تصمیم گرفتم فرار کنم.
ابتدا میخواستم به ترکیه بروم اما کارگر برادرم که افغانی بود پیشنهاد کرد به کشورآنها بروم. او به من گفت هم دستگیریام سختتر است و هم آنجا هوا گرمتر است. با راهنماییهای غلام، به تنهایی راهی مرز شده و از ایران خارج شدم.
وقتی به افغانستان رسیدی چه اتفاقی افتاد؟
روز سوم اقامتم در نیمروز بود که غلام نزد من آمد و گفت که از خانوادهام تحقیق کردند. وقتی این حرف را زد خیلی ناراحت شدم و از اینکه آنها را به دردسر انداخته بودم خیلی عصبی بودم. برای همین تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم. بنابراین راهی پاسگاه شدم و خودم را معرفی کردم و تازه دردسرهایم شروع شد.
چرا؟
زمانی که خودم را معرفی کردم آنها تصور کردند دروغ میگویم و فکر میکردند من تروریست Terrorist هستم و برای منفجر کردن سدی آمدهام که افغانستان در حال ساختش بود.
بعد چه اتفاقی افتاد؟
من بهعنوان یک تروریست زندانی Prisoner بودم جایی که زندانیان داعشی و طالبانی هم آنجا نگهداری میشدند. سه ماه اول که انفرادی بودم و بدترین شکنجهها را کشیدم. خواب بودم که آب سرد را باز میکردند و کل سلول در سرمای زمستان پراز آب میشد. کتکم میزدند و... فقط این را بگویم زمانی که وارد زندان شدم یک ورزشکار 120 کیلویی بودم و الان وزنم به 80 کیلو هم نمیرسد.
چرا قبل از اینکه خودت را معرفی کنی به ایران نیامدی و اینجا خودت را معرفی نکردی؟
نمی شد. من راهی را رفته بودم که برگشت نداشت. یعنی برگشتش را بلد نبودم. حتی در طول راه به من تیراندازی هم شد، از سیم خاردار پریدم، چند باری نزدیک بود کشته شوم و راهی برای بازگشت نبود. از طرفی فکرش را نمیکردم که چنین اتفاقاتی برایم رخ دهد. با خودم میگفتم بعد از معرفی مرا تحویل پلیس ایران میدهند.
تا کی این شکنجهها ادامه داشت؟
شکنجهها که همیشه بود اما بعد از سه ماه حرفهایم را باور کردند و بهبند عادی منتقلم کردند. البته بند عادی هم چنان تعریفی نبود. دهها نفر در یک سالن باهم زندگی میکردند.
افرادی که 20 نفر را کشته بودند یا یک پاسگاه را منفجرکرده بودند. نمیدانم چرا با اینکه به آنها ثابت شده بود من قاتل The Murderer هستم ولی باز هم مرا تحویل ایران نمیدادند. آنها مدام با افسر پروندهام در تماس بودند اما همکاری نمیکردند.تا اینکه بالاخره مرا تحویل پلیس ایران دادند.
الان چه احساسی داری؟
از اینکه چنین اتفاقی افتاد خیلی پشیمانم و دلتنگ مادر و خانوادهام هستم.
سابقه داری؟
بله، به خاطر مواد مخدر Drugs 6 ماه افتادم زندان.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
فلش مموری راز اقدام شیطان با جوان مهابادی را برملا کرد / ماجرای خودکشی یک دختر چه بود؟
زن تهرانی مچ شوهرش را هنگام همخوابی با زن غریبه در خانه اش گرفت و...
قتل مردی مقابل چشمان فرزند و همسرش در شریفآباد تهران+ فیلم (14+)
شکنجه های هولناک قاتل ایرانی در سلول داعشی ها / او پس از قتل فرار کرده بود + عکس
اعتراف کثیف یک مرد در قتل وحشتناک همسر و کودک 11 ماهه اش + عکس
نوعروس کرجی داماد را بخشید تا اعدام نشود! / راز ملاقات های پنهانی عروس چه بود؟ + عکس
انتقام زشت از دختر همسایه به خاطر جواب منفی
ناپدید شدن اسیدپاش اصفهان در یکقدمی پلیس + عکس
نقشه عجیب زن تهرانی برای سنجش عشق شوهرش / مینا اعتراف کرد!
رویا از قاضی خواست تا چشم خواهر کوچکترش را کور کنند / پرونده عجیب در دادگاه تهران
اعتراض شدید دانشجویان بخاطر مرگ دختر دانشجو در حمام خوابگاه + فیلم و عکس
رسومات عجیب ازدواج داعشی ها با دختران
چهار حرف راستی که بهتر است به شوهرتان نگویید!
پسر اوتیسمی سالها توسط خانواده بی رحم اش زندانی بود + فیلم و عکس
سلفی نگرفتند و جان یک تن را نجات دادند! + فیلم
ناگفته های تارا از قتل وحشتناک جوان مهابادی و دو دختر به نام کیمیا و ملیکا + عکس
بلای هولناک که بر سر دختر جوان در پشت پیشخوان مغازه آمد + عکس
ارسال نظر