به گزارش رکنا، در یکی از روزهای پائیزی مرد جوانی با پلیس 110 تماس گرفته و ادعا می کند مرد غریبه ای را مشاهده نموده که وارد منزلش شده، این در حالیست که همسرش نیز در منزل به سر می برد. پلیس بلافاصله در محل حاضر و زن جوان به همراه مرد غریبه دستگیر می کند و به کلانتری می برد. 
زن با چهره ای پریشان در حالی که موهایش را زیر روسری می پوشاند، وارد اتاق مشاوره شد و روی صندلی نشست و نگاهش را به زمین دوخت. مشاور که از قبل پرونده زن جوان را مطالعه کرده و در جریان واقعه قرار دارد زن را ترغیب نمود تا ماجرا را تعریف کند.
زن با دستپاچگی در حالیکه لرزش دستانش را پنهان می کند می گوید: راحله هستم 24 سال دارم و چهار سالی می شود که ازدواج کرده ام. یک دختر دو ساله هم دارم. بزرگ شده یک خانواده پر جمعیت روستایی ام که حدودا 10 سال پیش هم پدرم را از دست داده ام. 
به خاطر اوضاع بد مالی با وجود علاقه بسیاری که به درس خواندن داشتم و از آنجایی که مدرسه در روستا نبوده و هزینه رفت و آمد به شهر را هم نداشتم، از درس و تحصیل جا ماندم. با پسر یکی از اقوام مادرم دوست بودم و خیلی دوستش داشتم اما به اصرار خانواده ام با همسر فعلی ام که هیچ علاقه ای نیز به او نداشتم عقد کردم.
رابطه من با همسرم درست شبیه رابطه پدر و مادر خودم بود. آن ها مدام با هم جنگ و دعوا داشتند و اکثر اوقات قهر بودند همسرم عین پدرم بود هیچ توجهی به من نداشت مدام با هم درگیری لفظی داشتیم.
زن در این لحظه قیافه حق به جانبی به خود می گیرد و می گوید: همسر من سال هاست با زنان دیگر رابطه پنهانی دارد وقتی من متوجه شدم شدیدا به او اعتراض کردم ولی نه تنها پشیمان نشد بلکه با وقاحت تمام گفت که هیچ ربطی به من ندارد. 
به خاطر بی محبتی ها و خیانت هایی که در حقم روا داشت من هم تصمیم گرفتم رابطه ام را با پسری که قبل ازدواجم دوستش داشتم از سر بگیرم. هنوز مدت زیادی از رابطه ما نگذشته بود که احساس کردم همسرم به من شک کرده ولی من به تلافی رفتار او تصمیم گرفته بودم که عین او رفتار کنم.
امروز صبح بعد از اینکه همسرم منزل را ترک کرد سریع با سعید تماس گرفتم و او را به خانه دعوت کردم اما انگار همسرم به خاطر شکی که نسبت به من داشت مدت ها بود که خانه و رفتارهای مرا زیر نظر داشت. به خاطر این انتقام احساس گناه می کنم .....برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

وبگردی