هیجان و خطرات کویرنوردی و بیراههنوردی برای جوانان
رکنا: پرادو به گل مینشیند و چهار سرنشین آن پیاده میشوند؛ جایی در حد فاصل آران و بیدگلِ کاشان و دشتکویر. یک مقصد بیراههنوردی جذاب و مرموز برای جوانان. دو نفر به امید یافتن کسی برای کمک جدا میشوند...
موسیقی لحظه به لحظه اوج میگیرد. ترکهای لانهزنبوری زمین تمام صفحه نمایش را پُر میکند. به یکباره وسعت کویر نمایان میشود. موسیقی در صدای قدمهایی کوتاه و کمجان گم میشود و لحظهای بعد نفسهای خسته راوی که میگوید آن دو هرگز برنگشتند: «فروردین97 هم دریاچه در همان نقطه آبستن حادثهای دیگر بود. سه نفر با یک خودروی افجِیکروز درگیر اتفاق مشابهی شدند و مردجوانی که شبانه برای استمداد پای در دلِ سنگ دریاچه گذاشت هرگز بازنگشت.»
این آغاز یک مستند است که به همت و روایت آرمان مکنونی و امیر نیکنامپیرزاده روی پرده سینما رفت. مستندی که برای راهنمایی مسافران جوان دریاچه نمک و کویر مرنجاب ساخته شد؛ قشری که بعد از گران شدن سفرهای خارجی حالا بیش از پیش سر به بیابان میِگذارد. اما این سفرها به همین سادگی نیست و آنهایی که بدون تجربه لازم راهی کویر میشوند، اگر شانس یارشان باشد و جان سالم به در ببرند، لحظههایی دردناک را از سر خواهند گذراند.
به قول اصباح رئیس جمعیت هلالاحمر شهرستان آران و بیدگل که 12 ظهر روز هشتم آذر ماه پس از اعلام مرکز کنترل EOC استان، در عملیات امداد و نجات یک جوان27 ساله حضور پیدا کرد، خیلی از این جوانها صرف داشتن یک ماشین چهارچرخ خود را آماده کویرگردی میدانند، در صورتی که این تازه آغاز ماجرای پرمخاطرهای است که به دست خودشان رقم میخورد. ماجرایی که بارها و بارها در کویر مرنجاب و دریاچه نمک تکرار شده و طی 5 سال اخیر جان 3 جوان را گرفته و دهها جوان را هم گرفتار دل سنگ دریاچه و میهمان ماجراهایی تلخ کرده است.
به گفته اصباح، جوانی که تا این لحظه از او به عنوان آخرین گرفتار شده مرنجاب یاد میشود به تنهایی از کرج راهی شده تا چند روزی در کویر و دریاچه نمک سپری کند: «او خودرواش را کاشان میگذارد و با یک آژانس تا مرنجاب میرود و در راه شارژ تلفن همراهش تمام میشود. با اطلاع خانوادهاش، امدادگران هلالاحمر آران و بیدگل از طریق سیگنالهای مخابراتی، رد او را میگیرند و در ساعت 14 روز دهم آذرماه در حوالی کوههای «کلنگاز» پیدایش کردند. گرچه مرد جوان از این موضوع ابراز ناراحتی کرد و به قول امدادگرها و راهنماهای محلی مثل خیلی از جوانهای گرفتار در کویر دست از غرور و کله شقی برنداشت.»
از همان راه برگرد
از کویر مرنجاب تا دریاچه نمک مرکزی راه زیادی نیست. آن سوی رملهای خطرناک کویر و ماسههایی که به سادگی و حتی با وزش نسیم جابهجا میشوند، دریاچه پیداست که در نقشههای هوایی حالت مثلثی دارد. از یک طرف قم، از یک طرف کاروانسرای مرنجاب و از سوی دیگر میان دشت کویر محصور است.
دریاچه به ظاهر خشک شده، اما یک بخش آن به لحاظ جغرافیایی جزو آخرین نقطههایی است که رو به خشکی رفته و در پی تغییرات اقلیمی به باتلاقی تبدیل شده و لایه ضخیمی از نمک روی آن بسته شده و زیر این لایه ضخیم، آب و گل است. در نقاطی از دریاچه، ضخامت نمک کمتر است و به راحتی زیر قدمها شکسته میشود که این خطرناک نیست، اما خودرو به راحتی در آن فرو میرود. در این کویر وسیع هیچ عارضهای نیست که حتی بشود به کمک وینچ یا قرقرهای که به یک موتور الکتریکی و کابل متصل است، خودرو را از گل خارج کرد. چهار جوانی که سال 93 با خودرو آفرود سواری وارد منطقه شدند، در جایی که ضخامت نمک کم بود به همین وضعیت دچار شدند. وسعت دریاچه بالاست و شانس پیدا شدن گمشدهها و خودرو پایین. بعد از چند روز که آب و آذوقه تمام شد دو نفر از آنها برای کمک پیاده راه افتادند و از آن جا که فنون جهتیابی و کنترل منابع آب و غذایی را که همراهشان بود نمیدانستند، در مقابل تابش آفتاب کویر جان خود را از دست دادند و دو دوست دیگرشان بهطور اتفاقی زنده ماندند.
گیج و گنگ شدن در دل کویر، این که ندانی راه بیرون آمدن کدام سمت است، از دست دادن امید، سرمای جانکاه شب و کم شدن آب و غذا از یک طرف و زیبایی ستارههای درخشان شب کویر، مجموعهای از چالشهایی را میسازد که جوانان مجذوبش میشوند؛ مجذوب هیجان جان به در بردن و درک زیبایی بیابان.
در این کویر تابلویی در کار نیست، تنها قطب نما یا دستگاه جی پی اس تا حدودی کمک کننده است و اگر هیچ کدام از اینها نبود باید با کمک عناصر طبیعت به جهتیابی پرداخت. البته فقط مسلط بودن به جهتها کفایت نمیکند و لزوماً به معنای پیدا کردن راه نجات نیست. تیرچراغبرق، ساختمان و المانهایی از این قبیل در دوردستها نیست که فرد آنها را نشان کند. خیلی از گرفتار شدههای کویر مرنجاب به هوای اینکه اسیر آفتاب تند و بیرحم کویر نشوند با غروب آفتاب پی راه نجات میگردند. در دوردستها کورسوهایی نمایان میشود، نورهایی که از سرچشمه آنها شهرهایی در چند ده کیلومتری آران و بیدگل است. گمشده کویر، با هزار امید به سمت نور به راه میافتد غافل از اینکه هرچقدر هم پیش برود خورشید از او جلو میزند، روز بعد از راه میرسد و تابش تند نور خورشید با او کاری میکند که قابل تصور نیست. آنهایی هم
که در طول روز پی راه نجات میگردند در دوردستها کوههایی میبینند که در مرز استان سمنان است. درحالیکه دریاچه نمک به شهرستان آران و بیدگل نزدیکتر است. مهمتر اینکه پارک ملی کویر در نزدیکی همین کوهها و در یک منطقه محافظتشده قرار دارد و انواع حیوانات درنده و وحشی آنجا زندگی میکنند.
«موقعیت جغرافیایی دریاچه به گونهای است که برای خروج از آن اگر از همان راهی که وارد شدهای خارج نشوی، شانس زنده ماندنت بسیار اندک خواهد بود.»
این را نجارزاده میگوید که نظامی بوده و بعد از بازنشستگی به واسطه تحصیلاتش در حوزه جغرافیا تورهای کویرنوردی را هدایت میکند. او از سه جوان بیراهه نوردی میگوید که فروردین ماه امسال به دل کویر مرنجاب زدند: «با اینکه به رانندگی در کویر تسلط نداشتند دو روز در کویر میمانند. روز 12 فروردین در منطقه «ریگ بلند» ناهار میخورند و به سمت دریاچه نمک حرکت میکنند و نزدیکیهای همان نقطهای که خودروی جوانهای قبلی به گل نشسته بود، خودروشان داخل باتلاق فرو میرود.»
در اطراف دریاچه، معادن نمک زیادی هست و خودروهای سنگین برای برداشت نمک در مسیر دریاچه و اطراف آن تردد میکنند. به گفته نجارزاده این رانندهها برای نشانهگذاری در بخشهای مختلفی از مسیر، لاستیکهای کهنه خودرو قرار دادهاند تا سیاهی لاستیک و سفیدی سطح دریاچه نمک تضادی به وجود بیاورد و آنها را به سمت مسیر درست هدایت کند. این سه جوان که از این موضوع بیخبر بودند به خیال اینکه با آتشزدن لاستیک و بلندشدن دود میتوانند به نجات امیدوار باشند، یکی از آنها را آتش زدند و از آنجا که با یک شعله کوچک نمیتوانستند لاستیک را روشن کنند، یکی ازاین سه جوان کفشهای خود را آتش زد تا لاستیک شعلهور شود، اما این کار نتیجهای نداشت جز اینکه مرد جوان ادامه مسیر را با پای برهنه طی کند.
با هوشمندی حدود 25 کیلومتر را در جهت رد خودروی خودشان طی میکنند و به اتاقکی میرسند که در نزدیکی کاروانسرای مرنجاب است. قرار بر این میشود دخترها همانجا بمانند تا مرد جوان دنبال راه نجات بگردد اما او به جای اینکه به سمت جنوب کاروانسرا برود به سمت غرب و سراجه (پالایشگاه قم) میآید. منطقهای که باتلاقی و نمکزار است و هیچ جنبندهای در آن وجود ندارد. او 50 یا 60 کیلومتر را در جهت اشتباه طی میکند. دخترهای جوان به صورت تصادفی توسط رانندهها پیدا میشوند اما از همسفر سومشان خبری نشد تا اینکه تعداد زیادی از امدادگرها و بلدهای محلی بعد از حدود 20 روز جسد او را پیدا کردند.
اولین ماجراجوهای کویر ریگجن
همین بیگدار به آب زدنهاست که خطرآفرین میشود. چیزی که مهدی میرشاه کرمی به هیچ عنوان دنبال آن نبود و نیست. او و دوستانش تنها کسانی هستند که توانستهاند شرق به غرب کویر ریگجن را، منطقهای که به ریگ بزرگ معروف است، درست از وسط باتلاق و البته با خودرو طی کنند.
به گفته یکی از خبرنگارهای محلی پیش از این گروه، توریستهایی از کشور فرانسه و انگلستان قصد این کار را داشتند اما موفق نشدند وخودروی آنها هم در دل باتلاق کویر ریگجن به گل نشست.
مهدی ساکن اصفهان است و از سالهای خیلی دور در منطقه ریگجن در امتداد کویر مرنجاب، کویرنوردی میکرده است. او از سر علاقه دوست داشت بخش باتلاقی ریگجن را با خودرو طی کند، برای همین با گروهی از دوستانش طی چندین مرتبه به کویر وارد و از آن خارج شد تا منطقه را شناسایی کنند و اگر شرایط به گونهای شد که نتوانستند با خودرو به مسیر ادامه بدهند راه مناسب برای پیادهپیمایی را پیدا کنند. این جوانها که مسیر بیابانی 480 کیلومتری را طی کردند به عنوان اولین گروهی هستند که از منطقه انارک داخل کویر ریگبزرگ شدهاند و بعد از گذراندن تپههای «آقا علیعباس» از وسط باتلاق عبور کردهاند و بعد از 12 ساعت کلنجار برای بیرون کشیدن خودرو از باتلاق منطقهای را که به ریگبزرگ و گود دو باغ معروف است پشت سر گذاشتهاند. در صورتی که به گفته مهدی کسانی که با تور به منطقهای که در حالحاضر به ریگجن معروف است میآیند، از سمت جندق وارد دریاچه نمک میشوند. در واقع تورها باتلاق را دور میزنند و از مناطقی که به تنگه ظلمات و ملکآباد معرف است میگذرند.
طبیعت خطرناکتر از شهر نیست
مستند «پای در دل سنگ» به مخاطب میقبولاند که در کویر تکنیکها مقدم بر ابزارند و با حوصله و به کارگرفتن روشهای خلاقانه، ساده و کارآمد میشود از دل سنگ دریاچه گریخت. آرمان و امیر که برای ساختن این مستند آموزشی راهی دریاچه شدند، خودشان هم در نزدیکی همان بخشی که حادثههای قبلی رقم خورده بود، گرفتار باتلاق شدند. تمام یک روز و نیمی که آرمان تلاش میکرد خودرو را از باتلاق بیرون بکشد، با لنز دوربین امیر ثبت شد.
آرمان که از نوجوانی با طبیعت خوگرفته و در سفر، از پس خطرهای احتمالی و مشکلات برمیآید و خیلیها او را «جانسخت» صدا میکنند، بیش از یک روز وقت گذاشت تا خودرو را از باتلاق بیرون بکشد. از او میپرسم تنهایی توی طبیعت خطر ندارد؟ میگوید: «طبیعت خطرناکتر از شهر نیست. به شرطی که بدانی با آن چکار کنی.»اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید
ارسال نظر