بخاطر بیهوده بودن کارم از آموزش و پرورش رفتم
رکنا: چند روز پیش با آقای دکتر دانش وزیر محترم آموزش و پرورش صحبت می کردم و گله داشتم که ما انتظار داشتیم وزارت چند ماهه ایشان در دولت یازدهم مقدمه ای باشد برای چهار سال وزارت در دولت دوازدهم و ایشان نباید پیش از موعد اعلام کناره گیری می کردند و به ویژه خیلی قبل از این که لیست کابینه جدید به مجلس معرفی شود اعلام عدم حضور در دولت می کردند.
آقای دانش می گفت علت کناره گیری من این بود که احساس کردم نه در دولت و نه درمجلس اراده ای برای کمک به اصلاحات در آموزش و پرورش وجود ندارد و ادامه کار من بیهوده است. ایشان البته نگفتند که کدام برنامه ایشان با مقاومت جدی دولت یا مجلس مواجه شده است. من اما معتقدم که مشکلات آموزش و پرورش از ناحیه دولت یا مجلس نیست. مشکلات آموزش و پرورش از ضعف نگرش و نبود نگاه راهبردی و نگرش جامع اصلاحی در خود آموزش و پرورش و نبود فضای وحدت و همدلی و بسط روحیه واگرایی در آموزش و پرورش است و در این واپاشی و واگرایی نیز وزرای سابق را از مقصران اصلی می دانم.
واقعیت این است که وزرای آموزش و پرورش تیم منسجم ندارند و هماهنگی لازم را در سازمان خود فراهم نمی کنند و بیش از آن که با مدیران و معاونان خود در پیشبرد امور کار کنند آنها را به حال خود رها می کنند و وقتشان را صرف امور خارج از ساختار وزارت خانه می کنند و بخش های متنوع وزارت خانه چون جزایری رها و متروک به حال خود باقی می مانند.
وزرا معاونان خود را تنها در جلسه رسمی شورای معاونان می بینند و این برای هماهنگی و همدلی درون وزارت خانه اصلا کفایت نمی کند. آنها بیش از آن که به تدوین برنامه و اجرای راهبرد معین بپردازند درگیر در حواشی می شوند و وقت را برای انجام کارهای حاشیه ای و بی ربط به ماموریت دستگاه تلف می کنند.
وقتی صحبت از تیم وزارت می کنم یعنی وقتی مثلا تیم آقای دانش وارد وزارتخانه می شود باید بداند که اکنون در هریک از حوزه های وزارتخانه وضع چگونه است و باید چگونه بشود؟ ایشان باید برنامه اصلاحی خود برای هر حوزه را با همکاری معاون و همکاران آن معاونت قطعی و نهایی کند و بر اجرای آن نظارت کند. وضع در سازمان ها و مراکز وابسته و در استانها در چه وضعی است؟ چه کاری می خواهد در طی یک سال یا دوسال یا حداکثر چهار سال که بیشترین زمان ماندگاری یک وزیر در این وزارتخانه است برای بهبود این وضع انجام شود؟ تقریبا اطلاع ندارد. این امر به معنای این است که حوزه ها مجبورند آتش به اختیار عمل کنند و ای بسا که روی هم آتش بگشایند و هر چه لت و پار شود از نیروهای خودی باشد!
آموزش و پرورش اساسی ترین دستگاه این کشور است و وزیرش در دولت یازدهم در نیمه پایانی راه رها شده وزیر دیگری آمده است و او هم غزل خداحافظی را خوانده است و آمدن وزیر جدید هم در هاله ای از ابهام است. وقتی که وزرای خارجه، نفت، کشاورزی، کشور و...در مقام خود ابقا می شوند یعنی آن وزارتخانه ها باثبات هستند یعنی امکان کار و برنامه ریزی در آن وزارتخانه ها وجود دارد و یعنی آنها جزو اولویت های کشور هستند و چه وضعی بی ریخت تر از اوضاعی که اکنون بر وزارت بزرگ آموزش و پرورش حاکم است؟
اگر وزیر کشاورزی برای دو دوره می ماند وزیر آموزش و پرورش باید برای پنج دوره ثابت بماند. او برای کشور کشت های فصلی و سالانه می کند و این کشت های ده ساله یا دهها ساله.
از سوی دیگر هر نهادی به شکلی در امور آموزش و پرورش مداخلات مخل می کند و آموزش و پرورشی که هر کس از سویی درآن دخالت می کند و هر روز قصه ای برایش ساز می شود چه انتظاری دارید؟ در جبین این کشتی نور رستگار نیست.
دیروز فعالان ستاد فرهنگیان دکتر روحانی نشستی برگزار کردند برای بررسی موضع فعالان ستاد در مورد گزینه پیشنهادی وزارت آموزش و پرورش. یکی از دوستان منتقد که بیانی روشن و صریح دارند در مخالفت با گزینه پیشنهادی دولت طوری سخن گفتند که گویا ما در وضع ایده آلی برای معرفی وزیر آموزش و پرورش هستیم و دولت می توانسته مورد بهتری را بیابد و معرفی کند و این کار را نکرده است. دولت برای معرفی وزیر آموزش و پرورش سه راه در پیش رو داشت یکی معرفی آقای نجفی بود که مورد خاص و ویژه ای است و به هر دلیلی امکان معرفی ایشان فراهم نشد. یکی معرفی شخصیتی علمی و دانشگاهی بود که با توجه به حجم عظیم عملیات در آموزش و پرورش عملا امکان شناخت و تسلط بر اوضاع در کوتاه مدت برای چنین آدمی فراهم نمی شد و فرصت ها هدر می رفت. سوم معرفی کسی از مدیران فعلی آموزش و پرورش بود. تقریبا قاطبه آشنایان با آموزش و پرورش با این گزینه سوم همدلی دارند. اکنون یکی از همین مدیران توسط رئیس جمهور معرفی شده است.
رسمی هم افتاده که تا نام کسی از درون آموزش و پرورش مطرح می شود همانها که می گویند چرا از میان یک میلیون معلم کسی را برای وزارت انتخاب نمی کنند و کوس حمایت از جامعه فرهنگیان سر می دهند راه می افتند برای تخریب گزینه معرفی شده. ظاهرا خوشایند و بدآیند ما بیش از آن که جنبه استدلالی و منطقی داشته باشد جنبه روانی دارد. آتش های تندی که علیه افراد در فضای مجازی و حقیقی به پا می شود بیش از آن که متکی بر اسناد متقن و استدلال های متین باشد بر مبنای کلی گویی های غیر قابل اثبات است.
برای این که در وضع فعلی کسی را برای وزارت آموزش و پرورش بپذیریم به نظر من سلامت اخلاقی و رفتاری و فهم موضوع تعلیم و تربیت و شناخت کافی از ساز و کارهای عملی و ساختار و بافتار آموزش و پرورش کفایت می کند. مته بر خشخاش گذاشتن و رد و طرد هر گزینه ای با اندک بهانه به سردرگمی بیش از پیش در وضع بغرنج آموزش و پرورش منجر می شود.
هر کس می خواهد کمکی به آموزش و پرورش کند با گزینه پیشنهادی دولت همراهی کند و در طی مسیر هم با انتقاد و تذکر و توجه به مسائل آموزش و پرورش و با یاری و مساعدت وزیر در جهت بهبود وضع بکوشد. موافقت با گزینه پیشنهادی دولت از سویی کمک به ثبات وضعیت دولت و کشور است و نشان همراهی و کمک به دولت است به ویژه اگر دلایل محکمی برای مخالفت وجود نداشته باشد. اگر گزینه معرفی شده فسادی در جنبه ای از جوانب داسته باشد باید خیلی محکم ایستاد و مخالفت کرد و چنین مخالفتی کمک به دولت و کشور است اما اگر حتی قائل به ضعف گزینه معرفی شده باشیم مگر ضعف را جز با کمک و تقویت می توان برطرف کرد و کدام گزینه ای در عالم هست که قوت مطلق باشد همیشه ضعف هست و همیشه هم ضعف ها با همدلی و همکاری قابل رفع شدن هستند.
برای آدمی چون من البته نوشتن در حمایت از فرد پیشنهاد شده شائبه دغدغه حفظ موقعیت شخصی را در اذهان ایجاد می کند ولی این مهم نیست و مهم این است که آنها که از وضع آموزش و پرورش اطلاع دارند نباید سکوت کنند. ما باید برای بهبود وضع آموزش و پرورش تلاش کنیم و اولین گام در این فرآیند خارج شدن از سردرگمی و بلا تکلیفی و روشن شدن وضعیت وزیر آموزش و پرورش است.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر