شادی زنان سرپرست خانوار با کمک های پرویز پرستویی در روزهای کرونایی+فیلم
حجم ویدیو: 46.66M | مدت زمان ویدیو: 00:07:11

به گزارش گروه هنری رکنا، پرویز پرستویی، هنرمند سرشناس کشورمان به همراه پهلوانانی چون کمیل قاسمی، عزت الله اکبری،عباس طحان و... در دهمین روز و بعد از 9 روز کمک رسانی در تهران به مازندران رفتند و ارزاق و اقلام مورد نیاز زنان سرپرست خانوار که روزمزد وبدون پسانداز هستند را به آن ها رساندند.

پرستویی به همراه گروه همراهش علاوه بر تهران، جویبار، قائمشهر و شیرگاه را با کمک های مردمی در این روزهای سخت کرونایی پوشش داده اند.

او که در حال رساندن بسته های حمایتی  به این خانواده ها بود، از مردم که در همه حال و در موقعیت های سخت پای کار هستند تشکر کرد.

آن ها از روزیازدهم تا 22 فروردین مبلغ یک میلیارد و ٤٧٠ میلیون تومان که با کمک مردم جمع آوری شده بود، اقلام مورد نیاز خانواده های بی بضاعت را تهیه کرده و به دست آن ها رساندند.

 پرویز پرستویی، در جواب انتقاد عده ای جهت انتشار عکس و فیلم از کمک های مردمی، متن زیر را در صفحه اش منتشر کرد.

" گفتند: که چه؟ هر شب می روی در خانه ی مردم و بسته ای آذوقه می دهید و بعد عکس و فیلم از خودت و خودتان میگذاری؟ که چه؟!

گفتم: که هیچ چه! که بگویم سپاسگزارم از مردمی که در وانفسای احتیاج خودشان، مبلغی از رزق و روزی شان را بریدند و خالصانه به ما سپردند که آذوقه ای ببریم برای کسانی که چشم به در دارند....

گفتند: آها! شبانه به راه می افتید که بگویید سلبریتی ها و پهلوانان دارند چنین و چنان می کنند؟ که بگویید پهلوان و قهرمانید؟!

گفتم؛ خودم که خودم را سلبریتی نمی دانم... پهلوان و قهرمان هم نمی دانیم... اما، اگر این طور رای داده اید، (چون بالاخره قاضی هستید دیگر!!!) چه عیبی دارد؟! اگر یکی از "مردم" توهم بزند و خودش را سلبریتی بداند و تازه ادای پهلوان و قهرمان ها را هم در بیاورد ولی، "" ولی"" وسط گود بماند؟!

گفتند: کمک کردن که نمایش دادن ندارد!

گفتم: ما نه کمک کردیم و نه نمایش دادیم! فقط گزارش کارمان را به کارفرماهای مان که همان مردم عادی و بی ادعا و بی قضاوت و بی توقع بودند، دادیم و می دهیم!

گفتند: خیال می کنید معلم اید و دوره افتاده اید که درس بدهید؟

گفتم: هیچ خیالی نمی کنم و نمی کنیم ولی چقدر خوشحالم که از این دوره افتادن ها، برداشت "درس" کردید و مرا و ما را در زمره ی معلم ها قرار دادید!

پس می رویم، همان وقتی که شما خوابید...

می رویم، همان وقتی که شما در تدارک زخم زبانید...

می رویم، همان وقتی که قاضی القضات می شوید، محاکمه می کنید، رای می دهید و.... می تازید!

می رویم و می رویم و می رویم...

شاید اصلا نرسیم، اما لااقل راه افتاده ایم و خیال داریم آن قدر برویم تا پول و توان مان ته بکشد....

شما هم هی بگویید و بگویید و بگویید.... شاید آن روز نزدیک نباشد، ولی بالاخره ته می کشید.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

 

 

 

وبگردی