زن 48 ساله که برای رهایی از تهمت های ناروای همسر بازنشسته اش دست به دامان قانون Law شده بود در حالی که عنوان می کرد آسایش و آرامش با رفتارهای خشن همسرم از زندگی ما رخت بسته است، به کارشناس اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: پس از آن که تحصیل در مقطع ابتدایی را به پایان رساندم دیگر درس و مدرسه را رها کردم و به امور خانه داری مشغول شدم. چند سال بعد در حالی که هنوز 17 بهار از عمرم نگذشته بود، «مظفر» به خواستگاری ام آمد. سواد او در حد سیکل بود و به تازگی در یکی از مراکز وابسته به امور دولتی استخدام شده بود. با آن که پدرم کارگر ساده ای بود و با رزق و روزی حلال، اقتصاد خانواده را مدیریت می کرد اما مجلس عروسی باشکوهی برگزار کرد و این گونه من و مظفر زندگی مان را آغاز کردیم. او نیز همانند من در یک خانواده معتقد به اصول دینی و مذهبی رشد کرده بود به طوری که وظیفه مراقبت از خواهران و برادرانش را به عهده داشت و مرتب رفت و آمدهای آنان را زیر نظر می گرفت. در واقع پدر و مادرش به نوعی بار مسئولیت های خود را به دوش فرزند بزرگشان انداخته بودند. این عوامل موجب شده بودتا همسرم روحیه ریاست طلبی و سخت گیری داشته باشد. از سوی دیگر ماموریت های طولانی مدت او که باعث می شد من و فرزندانم را در شهرهای غریب به تنهایی رها کند بر شدت سخت گیری ها و سوءظن های او می افزود. به طوری که همواره به من و فرزندانم احترام نمی گذاشت و با بدگمانی هایش آسایش و آرامش را در خانواده ما از بین برده بود با این وجود من چاره ای جز تحمل نداشتم و تلاش می کردم تا فرزندانم به درستی تربیت شوند و انسان های مفیدی برای جامعه باشند. ماه ها و سال ها می گذشت به طوری که دیگر به کتک کاری ها و رفتارهای زشت همسرم عادت کرده بودم.با خودم می اندیشیدم وقتی همسرم بازنشسته شود و در کنار ما زندگی کند این مشکلات و سوءظن ها نیز خود به خود از بین می رود و آن گاه زندگی شیرینی را در کنار همه اعضای خانواده سپری خواهیم کرد اما متاسفانه اوضاع با بازنشسته شدن همسرم بدتر شد و زندگی ما رو به تباهی گذاشت. همسرم که دیگر مدام در منزل حضور داشت رفتارهای تک تک اعضای خانواده را زیر نظر می گرفت و با کوچک ترین اشتباه فرزندانم و یا رفتارهای من عکس العمل شدیدی نشان می داد و ما را زیر مشت و لگد می گرفت. سوءظن ها و تهمت های زشت او به جایی رسید که دیگر هیچ وقت رنگ آسایش و آرامش را ندیدیم. گویی ذره بینی به دست گرفته و با بزرگ نمایی اعمال و رفت و آمدهای اعضای خانواده زندگی را به کام ما تلخ کرده است. او هر بار پس از کتک کاری من و فرزندانم وقتی به خودش می آید از ما انتظار دارد با یک عذرخواهی ساده همه چیز را فراموش کنیم اما دیگر... برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.