اسارت 9 روزه پیرمرد ثروتمند+عکس

به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده ازیازدهم اسفند ماه سال 94 به دنبال شکایت یک مرد 65ساله به نام سالار در دستور کار پلیس Police قرار گرفت. وی مدعی شد: 9 روز پیش به دست مستاجر خشن و همدستانش ربوده و در اسارتگاهشان گرفتار شده بودم.

به گزارش رکنا، سالار گفت: آپارتمانم را به یک مرد جوان به نام آرش اجاره داده بودم و قرار بود ماهانه دو و نیم میلیون تومان به عنوان اجاره بپردازد اما فقط اولین ماه اجاره خانه را پرداخت و تذکر های من هم بی فایده بود. او 11 ماه اجاره اش را نپرداخته بود که از او شکایت کردم و پرونده ای در شورای حل اختلاف تحت رسیدگی قرار گرفت اما مستاجرم از اینکه از او شکایت کرده بودم عصبانی بود و چند بار با هم درگیر شده بودیم. دوم اسفند ماه یک مرد ناشناس با من تماس رگفت و ادعا کرد از کلانتری تماس می گیرد. او گفت: باید هرچه سریع تر به کیوسک پلیس مقابل پارک قیطریه بروم و نامه ای را دریافت کنم تا پرونده ام در شواری حل اختلاف زودتر به نتیجه برشد. من مقابل پارک رفتم اما کسی آنجا نبود. همان موقع یک پژو مقابل توقف کرد و دو مرد جوان که کت و شلوار بر تن داشتند خودشان را مامور وزارت اطلاعات معرفی کردند.موقع سوار شدن به ماشین آرش را هم در همان حوالی دیدم. راننده و دو مرد جوان به سمت اتوبان آزادگان حرکت کردند و یکباره در مسیری خلوت سرم را زیر صندلی بردند. چون مقاومت کردم یکی از آنها شوکر به من زد و دیگری سرنگی به من تزریق کرد که بیهوش شد.وقتی به هوش آمدم خودم را در اتاقکی متروکه دیدم. آنها چشم ها و دست و پایم را بسته بودند و درباره اموالم از من سوال می کردند.

وی در تشریح 9 روز شکنجه Torture اش گفت: مردان ناشناس دست و پایم را با چسب به صندلی بسته بودن و به من هیچ آب و غذا نمی دادند. بعد از چند روز هم چندین ساعت مرا در صندوق عقب یک ماشین حبس کردند و مدام به من ماده بیهوشی تزریق می کردند. آنها با شکنجه مجبورم کردند چندین برگه سفید را امضا کنم و کارت های عابر بانک و رمزهایش را از من گرفتند.بعد از 9 روز به من گفتند به خاطر مسائل امنیتی دیگر نباید در ایران بمانم. آنها مجبورم کردند با یکی از بستگانم تماس بگیرم و از او بخواهم برایم بلیط کشور دبی را رزرو کند. آنها گفتند پس از آزادی Freedom باید برای زندگی به دبی بروم. آنها یک ماشین برایم گرفتند تا به خانه بروم و وسایلم را جمع کنم. آنجا بود که فهمیدم در شهرستان فومن هستم و آدم ربایان مرا به شمال کشور منتقل کرده اند.بعد از اینکه به خانه ام برگشتم متوجه شدم از حساب های بانکی ام مبلغ 205میلیو تومان برداشت شده است.

به دنبال شکایت پیرمرد ثروتمند تحقیقات پلیس آغاز شد و مستاجر وی و چهار همدستش بازداشت شدند. آنها که به آدم ربایی وتهدید و سرقت Stealing اعتراف کرده بودند دیروز در حالی در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میزمحاکمه ایستادند که یکی از آنها که در بازداشت به سر می برد از زندان Prison به دادگاه اعزام نشده بود.

در این جلسه شاکی به تشریح ماجرا پرداخت و از مستاجرش و همدستان وی شکایت کرد.

سپس آرش که با وثیقه آزاد است در جایگاه ویژه ایستاد و منکرآدم ربایی و سرقت شد. این متهم 40 ساله گفت: قبول دارم چندین میلیون تومان به سالار بدهکار بودم اما هیچ کسی به خاطر چندی میلیون تومان بدهی دست به آدم ربایی نمی زند. من اصلا از ربودن پیرمرد بی اطلاع بودم.

به گزارش رکنا، سپس متهم ردیف دوم روبه روی قضات ایستاد. اکبر 27ساله گفت: آرش را ازسالها قبل می شناختم او می گفت کارمند وزارت اطلاعات است. چون مدتی در پلیس 10+ کار می کردم و بی کار شده بودم از آرش کمک خواستم. او هم به مرد گفت پیرمردی را می شناسد که به اتهام جاسوسی چند ماه است تحت تعقیب وزارت اطلاعات قرار دارد. او به من وعده داد اگر پیرمر را دستگیر کنیم و به وزارت اطلاعات تحویل بدهیم استخدام می شوم و پاداش خوبی دریافت می کنم. به همین خاطر قبول کردم در ماجرای دستگیری پیرمرد کمک کنم. من و دو مرد جوان دیگر با ماشین پیرمرد را تعقیب کردیم و من برگه ای را به او نشان دادم و گفتم حکم جلبش را دارم. او هم سوار ماشین شد و همراه ما آمد. ما او را به باغی در شهریار بردیم و سه روز از او نگهداری کردم. بعد هم او را به صندوق عقب ماشین منتقل کردیم و او را به فومن بردیم. ما همگی فریب حرف های آرش را خوردیم و بعد از 9 روز که به ماجرا پی بردیم پیرمرد را آزاد کردیم و برایش ماشین گرفتیم تا به خانه اش برگردد.

متهم بعدی هومن 30 ساله بود که به دفاع پرداخت. وی گفت: من به واسطه یکی از آشنایانم با آرش آشنا شدم. او گفته بود وزارت اطلاعات دو سال است که روی پرونده پیرمرد کار می کند. چون قبلا دوره های امدادگری گذرانده بودم آرش از من خواست تا به پیرمرد آمپول مسکن تزریق کنم. من هم به او مسکن تزریق کردم تا آرام بخوابد. در سه روزی که در باغ شهریار بودیم خودمان هم آب و غذا برای خوردن نداشتیم. به همین خاطر چون می دانستم ارسلان به دیابت مبتلاست به او سرم تزریق می کردم. شوکر و اسلحه را هم یکی از دوستان آرش به ما داده بود.

در این بین ارسلان برخاست و گفت: بعد از اینکه شکایت کردم بازپرس مرا برای آزمایشان به پزشکی قانونی فرستاد و در خونم مقدارزیادی مواد مخدر Drugs پیدا شد. این نشان می دهد که در 9 روز متهمان به من مواد مخدر تزریق می کردند.

متهم چهارم نیز گفت: من ساکن شمال کشور هستم و آرش هر وقت به خانه ام می آمد همراهش بی سیم و اسلحه داشت. او می گفت کارمند وزارت اطلاعات است.به همین خاطر همیشه برایش احترام قائل بودم. او گفت پول زیادی دارد که می خواهد سکه بخرد. من هم به مبلغ 205 میلیون تومان برایش سکه خریدم. اما از ماجرا بی اطلاع بودم. در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

وبگردی