زندگی خصوصی، عکس های شخصی و بیوگرافی مهدی باقربیگی؛ مجید قصه‌های مجید

مجید سریال قصه‌های مجید اکنون در دهه چهارم زندگی خود به سر می‌برد؛ تشکیل خانواده داده است و دو فرزند دارد. او پس از نقش ماندگار مجید توانست در سریال‌ها و فیلم‌های دیگری از جمله مختارنامه به کارگردانی داوود میرباقری و در چشم باد به کارگردانی مسعود جعفری جوزدانی حضور پیدا کند. در ادامه با بیوگرافی و فعالیت‌های مهدی باقربیگی آشنا خواهید شد.

بیوگرافی مهدی باقربیگی

مهدی باقر بیگی بازیگر سینما و تلویزیون متولد ۲۱ دی ماه ۱۳۵۶ در اصفهان است. او مدرک مهندسی کشاورزی از دانشگاه آزاد اصفهان دارد.

مهدی باقربیگی

خانواده و ازدواج مهدی باقربیگی

مهدی باقربیگی متاهل است و یک فرزند پسر به نام آرش و یک دختر به نام آوین دارد. او معتقد است که فرزندانش نیز باید مانند خود او بسیاری از سنت‌های ایرانی را تجربه کند و به همین دلیل تمام تلاش خود را می‌کند تا این سنت‌ها را در خانواده خود حفظ نماید.

مهدی باقربیگی

عضویت در شورای اسلامی شهر اصفهان

آقای مهدی باقربیگی در سال ۱۳۹۲ با شرکت در انتخابات شورای اسلامی شهر اصفهان توانست بیش از ۶۵ هزار رای مردم را به خود اختصاص دهد و به عنوان نفر دوم به شورای شهر راه پیدا کند.

شروع فعالیت هنری

شروع فعالیت مهدی باقربیگی با مجموعه تلویزیونی قصه‌های مجید در سال ۱۳۶۹ بود. پس از آن چندین فیلم سینمایی و تلویزیونی را در کارنامه هنری خود ثبت کرد.

چگونه برای نقش مجید انتخاب شد؟

مهدی باقربیگی

مهدی باقر بیگی در مورد نحوه انتخاب شدنش برای نقش مجید می‌گوید، زمانی که آقای پوراحمد تصمیم گرفتند «قصه‌های مجید» را بسازند، در مدارس راهنمایی اصفهان به دنبال یک نوجوان ۱۲-۱۳ می‌گشتند که با لهجه اصفهانی به طور کامل آشنا باشد و از آنها تست می‌گرفتند. مدرسه ما پشت منزل بی بی خدابیامرز بود. گویا خواهر آقای پوراحمد به ایشان پیشنهاد می‌دهند که به مدرسه ما هم بیایند و تست بگیرند.

آقای پوراحمد بعد از حضور در مدرسه از مهدی که آن زمان عضو گروه تئاتر مدرسه بود، همراه با تعدادی دیگر از بچه‌ها خواستند بعد از ظهر همان روز برای تست ویدئویی نیز به منزل ایشان بروند. مهدی در تست ویدیویی نیز قبول شده و در نهایت آقای پوراحمد صلاح می‌بیند که نقش مجید را به او بسپارد.

مهدی باقر بیگی می‌گوید که بعد از بازی در قصه‌های مجید، دیگر نمی‌توانسته مانند یک نوجوان رفتار کند و مجبور بوده است مانند بزرگترها عمل کرده و حرف‌های سنجیده و عاقلانه بزند.

نظر مجید مظفری در مورد مهدی باقربیگی

طی یک گفتگو مجید مظفری بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون در مورد جایگاه کنونی مهدی باقر بیگی گفت :  «بازیگر قصه‌های مجید درخشش را از دست داد، چون نتوانست خودش را حفظ کند، بازیگر خودش باید روی پا بماند.»

 پس از این گفتگو مهدی باقربیگی در به سخنان آقای مظفری اینگونه پاسخ داد :  «این جمله که من بعد از رسیدن به بلوغ نتوانسته‌ام بدرخشم، چون نتوانسته‌ام خود را حفظ کنم یعنی چه؟ این حرف اصلا بی معنی است، آن هم زمانی که در شهرستان هیچ امکانات و کاری برای استعداد‌ها وجود ندارد. اگر کسی استعداد هم داشته باشد امکاناتی برای او وجود ندارد. مجید مظفری فرد بزرگی است و من به او احترام می‌گذارم، چون باید به بزرگان عرصه هنر و کسوتشان احترام بگذاریم. این روز‌ها با توجه به عضویت در شورای شهر نمی‌توانستم بازی کنم، اما با اتمام مدت مسئولیت در حال حاضر کم و بیش پیشنهاداتی شده، اما قطعی نشده است. علاقه من بیشتر به بازی در آثار تلویزیون است، چون همه گیرتر است و مردم بیشتری می‌توانند آن را ببینند.»

مهدی باقربیگی

فعالیت‌های مهدی باقربیگی

کار‌های سینمایی

پاستاریونی (۱۳۹۷)

مرگ سپید (۱۳۸۹)

نان و شعر (۱۳۷۲)

سفرنامهٔ شیراز (۱۳۷۱)

صبح روز بعد (۱۳۷۱)

شرم (۱۳۷۰)

کار‌های تلویزیونی

خاتون (۱۳۹۴)

بگو که هستم (۱۳۹۰)

پرانتز باز (۱۳۸۹)

در مسیر زاینده‌رود (۱۳۸۹)

در چشم باد (۱۳۸۸-۱۳۸۹)

مرگ سپید – تله فیلم (۱۳۸۸)

روز از نو – تله فیلم (۱۳۸۶)

مختارنامه (۱۳۸۲)

قصه‌های مجید (۱۳۶۹-۱۳۷۰)

مصاحبه با مهدی باقر بیگی

مهدی باقربیگی

در پایان می‌توانید برای آشنایی بیشتر با مهدی باقربیگی بخش‌هایی از یک مصاحبه‌ با ایشان را بخوانید.

شما با کار اولی که بازی کردی شدی مهدی باقربیگی…

بله، اما بدی اش این بود که این اتفاق در دوران نوجوانی برایم افتاد. اگر چنین اتفاقی در بزرگسالی برایم می‌افتاد، قطعا می‌توانستم بیشتر پیشرفت کنم.

چرا بازیگری را ادامه ندادی؟

هنوز هم بعد از اینکه بیست سال از آن سریال گذشته است، من را به اسم مجید می‌شناسند و مردم همیشه دوست دارند با دیدن من یک حال و هوایی از مجید برایشان تداعی شود که مسلما چنین چیزی پیش نخواهد آمد. مجید در سن نوجوانی شیرین بود و اگر الان بخواهم آن کار‌ها را در این سن و سال انجام دهم، لطفی نخواهد داشت. به قول آقای پوراحمد «قصه‌های مجید» یک اتفاق بود که دیگر هم تکرار نخواهد شد.

بعد از اینکه بازیگری را ادامه ندادی، مشغول چه کاری شدی؟

بعد از اینکه لیسانسم را گرفتم، در سازمان فرهنگی شهرداری اصفهان مشغول شدم.

خاطره جالبی از بی بی داری؟

همه لحظاتی که در کنار بی بی بودم برایم خاطره بود. بعضی اوقات صحنه‌هایی وجود داشت که باید از بی بی ری اکشن می‌گرفتند. بی بی حتی اگر با کس دیگری هم بازی داشت، خودشان از من می‌خواستند سر صحنه حاضر باشم. من هم سر اینگونه صحنه‌ها جک و لطیفه می‌گفتم تا بی بی خنده‌های شیرینش را جلوی دوربین نشان دهد.

بعد از اینکه کار به پایان رسید بازهم با بی بی ارتباط داشتی؟

اوایل که حداقل هفته‌ای یک بار به ایشان سر می‌زدم، اما به مرور که سنم بالا رفت و درگیری‌های روزمره‌ام بیشتر شد، کمتر می‌توانستم با ایشان در ارتباط باشم و حتی اگر نمی‌توانستم به صورت مرتب به منزل ایشان بروم، حتما به صورت تلفنی با ایشان در ارتباط بودم. بعد هم که ایشان بیمار شدند هم همیشه از فرزندانشان احوالشان را می‌پرسیدم و چند وقت یک بار بهشان سر می‌زدم.

در مراسم ازدواجت بی بی حضور داشت؟

نه، متاسفانه آن موقع هم ایشان کسالت داشتند و ما از حضور ایشان در مراسم ازدواجمان محروم بودیم. البته ایشان پیگیر مسائل ازدواجم بودند. بعد از ازدواج هم هر وقت به منزل ایشان می‌رفتم می‌گفتند که آیا بچه دار شدی یا نه…

وقتی پسرت آرش بزرگ شود اجازه می‌دهی به سمت بازیگری بیاید؟

مهدی باقربیگی

اگر بازیگری و سینما و تلویزیون ما مثل الان باشد، ترجیح می‌دهم به او کمک کنم تا تحصیلاتش را ادامه دهد. چون با درس خواندن بیشتر از بازیگری می‌تواند به مردم و کشورش کمک و خدمت کند، اما اگر ببینم خودش دوست دارد که بازیگر شود حتما کمکش خواهم کرد.

از اخلاق خودت بگو…

من آدم احساساتی‌ای هستم که اخلاقم یک مقدار هم خشک است. اگر بخواهیم آدم‌ها را به دو گروه خوش اخلاق و بداخلاق گروه بندی کنیم من در مرز بداخلاقی هستم تا خوش اخلاقی، اما نه برای همه. بیشتر مواقع سعی می‌کنم خوش اخلاق باشم.

آرزویی داشتید که برآورده نشده باشد؟

من خدا را شاهد می‌گیرم تا به حال هر چیزی از او خواستم به من داده، حتی بیشتر از چیزی که خواستم هم داده. البته بچه که بودم در عالم کودکی خودم دوست داشتم دکتر شوم، اما هیچ وقت برایم جدی نبود. رشته تحصیلی من کشاورزی بود و به این رشته خیلی علاقه‌مندتر بودم و آن را هم ادامه دادم، اما در هیچ کدامشان فعالیت نکردم. شاید آرزوی دکترشدن برای من در کودکی از آن شعار‌های کودکی بود. خدا را صدهزار مرتبه شکر حسرتی برایم باقی نگذاشته.

وبگردی