سرنوشت جالب 2 قبرکن در سرخس +  عکس و فیلم
حجم ویدیو: 20.29M | مدت زمان ویدیو: 00:03:04

به گزارش رکنا، یکی مغازه خواروبار فروشی دارد و دیگری زمین کشاورزی و از این راه خرج و مخارج زندگی‌شان را تامین می‌کنند، اما آنها را با کار دیگری می‌شناسند و حاضرند هر لحظه کاری که از طریق آن خرج زندگی خود را به دست می‌آورند، رها کنند و به کاری که به قول خودشان از کودکی علاقه داشتند مشغول شوند و معتقدند آن کار ثواب زیادی دارد، اما تناقضی این بین وجود دارد و آن این است که هیچ‌گاه دوست ندارند مجبور شوند شغل اصلی‌شان را رها کنند و به کار مورد علاقه‌شان مشغول شوند.

کربلایی ابراهیم چشک و امیر رخشانی دو روستایی هستند که در روستای یازتپه سرخس زندگی می‌کنند، یکی شیعه و یکی سنی، یکی از سال 65 و دیگری از سال 77 «قبر کندن» برای اموات را بدون هیچ حق الزحمه‌ای آغاز کردند و تاکنون این کار را برای اموات روستا انجام می‌دهند.

آغاز شغل مورد علاقه از سال 65

خیابان شهید چشک کمی جلوتر که می‌روم «آدرس منزل آقای چشک همان که قبر می‌کند» را از دو تا جوان می‌گیرم. آدرس «کمی جلوتر پیچ اول سمت راست اولین مغازه خواروبار فروشی سمت راست» منزل ابراهیم چشک است، وارد مغازه می‌شوم دو نفر خانم آنجا ایستاده‌اند، سراغ چشک را از آنها می‌گیرم، صدایش می‌کنند «ابراهیم»؛ پیرمردی با قدی کوتاه و کمری خمیده، اما سرحال و قبراق و با لبخندی بر لب از انتهای مغازه و از درون منزل سلام می‌کند، مغازه‌اش بخشی از منزلش است.

خودم را معرفی می‌کنم با گشاده‌رویی من و دوستم را به داخل خانه تعارف می‌کند، منزلی ساده که تعدادی «پشتی و متکا» دور تا دور خانه گذاشته شده است، از او سن و سالش را می‌پرسم، متولد سال 1327 یعنی 71 سال.

شغلش را از او می‌پرسم، همسرش در حالی که پای سماور نشسته و دارد برای ما چای آماده می‌کند، پاسخ می‌دهد: ما همین مغازه را داریم و نه زمین کشاورزی داریم و نه دام و گوسفندی.

از او می‌پرسم از کی قبر کنی را شروع کردید؟ در جوابم تاریخ دقیقی ندارد که بگوید: خیلی وقت است از همون جوانی شاید سال 65 باشد.

در جواب چرایی انتخاب «قبرکنی» یک کلمه می‌گوید: «علاقه» و در ادامه نگاه من که دنبال توضیح بیشتری هستم، می‌گوید: «به چیزی که علاقه داشته باشید دنبالش هم می‌روید گاهی وقت‌ها شده که مریض بودم یا یخبندان بوده، اما به خاطر علاقه‌ای که داشتم این کار را انجام دادم، به من خبر دادن که فلانی مُرده و من مانند همه اهالی روستا در خانه مرحوم حاضر شدم، فاتحه‌ای خواندم و بلافاصله بیل و کلنگم را برداشتم قبر را آماده کردم.

اگر پول بگیریم که خودمان را بی‌اجر کردیم

از چشک پرسیدم: از مُرده نمی‌ترسید؟، در جوابم می‌گوید: اوایل وحشت داشتم، اما اکنون نه.

از او می‌پرسم برای این کار پول هم می‌گیرید؟ می‌گوید: اگر پول بگیریم که خودمان را بی‌اجر کردیم و ثوابی نمی‌بریم.

سوال بعدی را درباره دفن عزیزانش می‌پرسم، پدر و مادر، می‌گوید: «پدرم را زمانی که کودک یک سال و نیمه بودم از دست دادم، اما مادرم چند سال پیش فوت کرد، برای دفن مادرم، نگذاشتند که هیچ کاری انجام دهم.

خیلی سخت است آدم برای دوستش قبر بکَند

از همسر چشک می‌پرسم که مخالف «قبرکنی» او نبوده؟، می‌گوید: نه، به هر حال من در خانه لباس‌هایش را می‌شورم و حمام را برایش آماده می‌کنم تا کندن قبر که تمام شد، چون همه سر و صورتش پر از گِل می‌شود را بشوید و من هم در ثوابش شریک می‌شوم.

صحبت که به اینجا می‌رسد از او می‌پرسم نفر دومی که با شما قبر می‌کند کیست؟ توضیح می‌دهد: «رخشانی» است که قبل از او با پدرش قبرکنی می‌کردم و بعد که پدرش فوت کرد با پسرش امیر این کار را انجام می‌دهیم، قبل از آن هم دوستی داشتم به نام «گلزار» که با او هم قبرکنی می‌کردم، او همین چند سال پیش فوت کرد و خودم برایش قبر کندم، خیلی سخت است آدم برای دوستش قبر بکَند.

عمر زود می‌گذرد، اما فکر‌های ما زود جمع نمی‌شود

از فوت دوستش «گلزار» می‌گوید: یک روز آمد مغازه از من چیزی خرید و چند دقیقه بعد خبر دادند که گلزار مُرد، تعجب کردم که او همین چند دقیقه پیش از مغازه من چیزی خرید که بعد رفتم و دیدم فوت کرده است.

صحبت که به اینجا می‌رسد از او می‌خواهم به خانه همکار دیگرش رخشانی برویم، موافقت می‌کند و با هم می‌رویم.

بین راه یک خاطره یادش می‌افتد و از دفن کردن یک زن و شوهر جوان می‌گوید: یک شب درِ خانه من آمدند خبر دادند که یک زن و شوهر جوانی فوت کردند، فردا برای کندن قبر آنها بیا، واقعا مرگ آنها سخت بود که زن و شوهر جوانی که بچه هم نداشتند و تازه ازدواج کرده بودند تصادف کردند و مُردند، عمر زود می‌گذرد، اما فکر‌های ما زود جمع نمی‌شود.

یک خاطره خنده‌دار هم از برخورد با اهالی نیز می‌گوید: «یک روز بیل روی شانه‌ام، داشتم به بیابان ‌می‌رفتم یک وقت دیدم یکی از اهالی اسمش عبدالله بود جلوی مرا گرفت و گفت: چیه؟ چه خبره؟ کسی مرده؟، گفتم: نه بابا کسی نمرده، دارم برای خار زدن می‌روم»، از این اتفاق‌ها برای ما زیاد افتاده است.

ادامه همان خیابان دست چپ یک کوچه خاکی یک در بزرگ منزل آقای رخشانی، خانه نیست فرزندش می‌گوید رفته نماز مغرب مسجد، به مسجد اهل سنت می‌رویم، نماز تمام شده است، چشک، امیر رخشانی را صدا می‌کند، البته با همان سرحالی به شوخی جوری صدایش می‌کند که انگار کار مهمی پیش آمده و قرار است هر چه سریع‌تر بروند «قبرکنی». با عجله می‌آید و بعد متوجه می‌شود که خبری نیست، خودم را معرفی می‌کنم و به سمت خانه‌اش می‌رویم.

وارد خانه می‌شویم، یک خانه با چند اتاق و پذیرایی کوچک، در یک گوشه اتاق می‌نشینم.

از رخشانی اسمش را و سن و سالش را می‌پرسم و جواب می‌دهد: اسمم امیر است و متولد سال 57

30 سال از چشک کوچک‌تر است، از او می‌پرسم از چه سالی شروع به کندن قبر کرد؟ امیر رخشانی جواب می‌دهد: از سال 77 بعد از اینکه از خدمت سربازی آمدم شروع به قبر کنی کردم همراه با پدرم و ابراهیم چشک.

چشک می‌گوید: «پدر پدرش هم قبرکن بوده است» و رخشانی بیان می کند: نسل در نسل قبرکن بودیم و اکنون نیز یکی از بچه‌های من نیز به این کار علاقه پیدا کرده و همراه ما برای قبرکنی می‌آید، خود ما نیز که 6 تا برادر هستیم، فقط من علاقمندم و قبرکنی انجام می‌دهم و اکنون 21 سال است که با چشک قبر می‌کنم.

چند روز پیش با خانواده به زیارت امام رضا(ع) رفتیم

از شغل اصلی که دارد از او سوال می‌پرسم و رخشانی می‌گوید: زمین کشاورزی دارم و پنبه می‌کارم.

او که اهل سنت است درباره کار قبرکنی با چشک که شیعه است، می‌گوید: ما اینچنین صحبتی نداریم که این شیعه است یا آن سنی است، ما هم برای اموات شیعه و هم اموات سنی با همدیگر قبر می‌کَنیم و در مراسم عزای همدیگر شرکت می‌کنیم، من چند روز پیش نیز با خانواده به زیارت امام رضا(ع) رفتم، همچنین بسیاری از مردم اهل سنت در روستاهای سرخس هستند که به کربلا رفتند.

رخشانی ادامه می‌دهد: در گذشته چشک خودش قبر می‌کَند، اما اکنون که سنش رفته بالا و بیماری قلبی دارد، من بیشتر کار کَندن را انجام می‌دهم و او یک جورایی بازنشسته شده و معمار ما در قبر کندن هستند، فقط ما دو نفر هستیم که در روستا قبر می‌کَنیم، ولی بعضی وقت‌ها پسر چشک نیز برای کمک کردن می‌آید.

کسی به قبرکَنی علاه ندارد

چشک می‌گوید: متاسفانه کسی علاقه ندارد و برای قبرکنی نمی‌آید وگرنه قبرکنی ثواب زیادی دارد و مولوی‌های اهل سنت و روحانی‌های شیعه درباره ثواب آن زیاد گفتند حتی یک بار یکی از مولوی‌ها درباره ثواب تشییع جنازه صحبت می‌کرد که من به او گفتم شما از همگی گفتید جز ثواب قبر کندن و او در جواب من گفت، ثواب کندن قبر را فقط خدا می‌داند.

از رخشانی می‌پرسم، چرا برای قبرکنی پول نمی‌گیرید؟ در جوابم می‌گوید: اگر پول بگیریم کار ما بی‌ثواب می‌شود و ما برای ثوابش قبر می‌کَنیم.

از او می‌پرسم کندن قبر چقدر طول می‌کشد؟ رخشانی می‌گوید: بستگی به زمینی که می‌کَنیم دارد بعضی وقت‌ها 6 ساعت بعضی وقت‌ها هم که زمین سفت و محکم بوده تا 10 ساعت هم طول کشیده است.

از رخشانی می‌خواهم بیشتر درباره قبرکنی توضیح دهد، از رفتن برای کندن قبر تا اینکه برای چه سن و سال‌هایی قبر کَنده است.

او می گوید: از بچه سه روزه بگیرید تا آدم 100 ساله برایشان قبر کَندیم و دفن کردیم، ابزار کار ما هم همین بیل، کلنگ و تیشه است و هر جا که باشیم از قدیم بین قبرکَن‌ها یک ضرب‌المثلی است که می‌گویند، اگر دستت در خون است باید برای قبرکَنی بیای، هر جا بودیم اگر سر کار بودیم یا در روستا بودیم سریع برای قبرکَنی آمدیم و شب و روزش، سرما و گرما و اینکه ماه رمضان باشد برای ما فرقی نمی‌کند، حتی همین عید فطر همه اهالی روستا عید دیدنی می‌رفتند، اما ما برای کَندن قبر می‌رفتیم و تا کار تمام نشود برای غذا نمی‌رویم، کار باید تمام شود، فقط نمازمان را آنجا می‌خوانیم و گاهی وقت‌ها بچه‌ها آب و چایی برای ما می‌آورند، خانه هم که می‌رویم از سر تا نوک پا ما پر از گِل است و باید حمام کنیم.

قبرکن اول برای خودش قبر می‌کَند

رخشانی از ویژگی‌های قبر و کَندن قبر بیشتر توضیح می‌دهد: قبر کن اول برای خودش قبر می‌کَند، اندازه قبری که می‌گیریم بستگی به اندازه میت دارد، با توجه به آن قبر می‌کَنیم، اول عمق یک متر و 20 سانتی متری می‌کَنیم بعد یک «سو» در کنار قبر می‌زنیم و دوباره یک متر دیگر برای گذاشتن میت می‌کَنیم، یعنی بیشتر از دو متر عمق می‌کَنیم، وقتی جای میت را کندیم برای اینکه اندازه قبر درست باشد خودمان در قَبر دراز می‌کشیم، آنجا برای نفس کشیدن سخت است و هر لحظه ممکن است خاک روی ما بریزید و ما در همان قبر دفن شویم به همین خاطر می‌گوییم قبرکن اول برای خودش قَبر می‌کَند.

قبر دنیا را بکَنید

از رخشانی می‌پرسم از مرگ نمی‌ترسید و در جوابم می‌گوید: نه اگر عزرائیل بیاید ما ترسی نداریم، چون این دنیا هیچ ارزشی ندارد.

چشک در ادامه صحبت رخشانی می‌گوید: ما برای فقیر و پولدارش قبر کندیم و آخر همه ما همان قبر است این دنیا ارزش ندارد.

رخشانی دیدار ما را با این جمله به اتمام می‌رساند: قبر یک صندوق سربسته است که از داخل آن کسی خبر ندارد و نمی‌شود خیلی از موضوعات را گفت.

صحبت‌های ما با این دو قبرکن شیعه و سنی که چندین سال است با یکدیگر و برای کسب ثواب قبرکنی می‌کنند به پایان می‌رسد و بعد از خداحافظی به سمت شهر سرخس حرکت می‌کنیم.

 علیرضا علی صوفی

برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

وبگردی