جدال طولانی برای طرح رتبه بندی معلمان ؛ هیاهو برای هیچ

کلیات لایحه نظام رتبه بندی معلمان روز 18 خرداد در مجلس شورای اسلامی تصویب شد. کمیسیون آموزش، تحقیقات و فناوری مجلس هم اکنون مشغول بررسی جزئیات لایحه رتبه بندی معلمان است. فرهنگیان امیدوارند که در صورت تصویب نهایی لایحه رتبه بندی معلمان، وضعیت دستمزد آنها بهبود یابد. اخیرا رئیس کمیسیون آموزش مجلس از رتبه بندی معلمان رسمی تا پایان 1400 خبر داده است. علیرضا منادی تاکید کرده است که رتبه بندی معلمان رسمی تا پایان امسال انجام خواهد شد.

به گزارش رکنا، طرح رتبه بندی فرهنگیان موجب شد دوباره اظهار نظر افراد غیرمتخصص و ناآگاه که متاسفانه گاهی بر کرسی مجلس تکیه زده است یا افرادی که به واسطه میز و شغلی که دارند و می‌طلبد انسان‌های فرهیخته‌ای باشند (که متاسفانه برخی نیستند) شروع شود.

این گونه افراد اظهاراتی به زبان می‌رانند دور از تفکر و دانایی که انسان وادار به یادآوری نکاتی به ایشان می‌شود. البته با تاسف برای جامعه که این افراد دل و مغز کوچک چگونه و از چه راهی به میزهای نسبتا بزرگ تکیه زده‌اند که باید جایگاه فرهیختگان صاحبدل باشد.

به این دوستان باید یادآوری کرد که عزیزان اگر اظهارنظر نکنید کسی نمی‌گوید شما لال هستید ولی اگر حرفی زدید که کلامتان با واقعیت و دانایی فرسنگ‌ها فاصله داشت، آنجاست که نادانی و خامی‌ای که خود به آن اذعان دارید، برملا می‌شود و همگان خواهند فهمید که شما چقدر از علم و تجربه‌ بی‌بهره هستید.

زبان بریده به کنجی نشیند صم البکم / به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم

هرگاه این صحنه و هیاهو برای هیچ را می‌بینم یاد یک همکار عزیز آذری زبانم می‌افتم که همیشه ورد زبانش این بود: همه را باده به دست است و مرا باد به دست!

امروز که پخته‌تر و باتجربه‌تر شده‌ایم، می‌بینیم از زمان شروع به کار معلمی تا امروز که سالها از بازنشستگی ما گذشته همواره ترجمان واقعی زندگی و معاش ما، همان مصرع شعر است. و امروزه باید به برخی ثابت کنیم که آقا گرفتاریم و مشکل داریم تا آن کوتوله‌ها از بدبختی‌ و مشکلات ما احساس خوشبختی کنند وگرنه درد چیست؟

جالب این‌که! همان آدم‌های کوچک تکیه زده بر میزهای بزرگ که به حقوق میانگین 7-6 میلیونی ما می‌گویند زیاد است خود حقوق 70-60 میلیونی می‌گیرند و این عمل آنها یعنی سادیسم، که با منفعل کردن دیگران انرژی مسموم خود را بخورند!

هیاهو، کدر کردن فضا، التهاب و بحث و جدل فراوان در مورد یک طرح که خروجی آن می‌خواهد مبلغ اندکی به معلمان اضافه کند، هیاهو برای هیچ است و ریشه این مسائل در ناتوانی و ضعف مدیران ارشد وزارتخانه و سازمان بازنشستگی است.

وزیری که زیرمجموعه‌اش از دریافت حقوق متعارف محروم است مانند آموزش و پرورش، بهداشت یا آموزش عالی یا وزیری که کارکنانش بیش از حد متعارف دریافتی دارند هر دو به یک سطح ناآگاه و غیرمتخصص هستند و امروزه تمام درگیری کارمندان دستگاه‌ها و وزارتخانه‌ها با یکدیگر و بازنشستگان با شاغلین همه و همه ریشه در ضعیف بودن و غیرعلمی رفتار کردن دستگاه‌ها دارد.

اگر مدیران دانا و باتجربه، هماهنگ با رئیس دولت باشند اوضاع بهتر می‌شود اما وقتی خروجی قوانین دولت و دستگاه‌ها و سازمان و برنامه و بودجه یکی نیست و 18 وزارتخانه به واسطه وزیران متفاوت هریک ساز خود را می‌نوازند حتما آهنگی گوشخراش، خروجی کار آنها خواهد بود.

شاغل در نفت چیزی می‌گیرد بازنشسته مبلغ دیگر، در کشاورزی چیزی و بازنشسته چیز دیگری و شاغل آموزش و پرورش مبلغی می‌گیرد و شاغل وزارت صمت مبلغ دیگر و .... و همه با هم متفاوت و این یعنی فاصله و بی‌عدالتی و عجیب است که با این همه اعتراض و فریاد و فغان افراد، مسئولان دولت نمی‌اندیشند که چرا کارمند و بازنشسته ما شاکی است و برویم بررسی اساسی و علمی انجام بدهیم. هر سال دور خود چرخیده‌اند  و گفته اند ما در حال رشدیم، صد البته دوری باطل نه رشد!

ناهماهنگی دولت در تدوین و اجرای قوانین

ریشه همه این مسائل به دولت که متولی بودجه است برمی‌گردد. اگر از سرچشمه قوانین جامع و ثابت در تعریف مشاغل و حقوق و مزایا انجام شود و راه‌های فرعی و نادرست و به عبارتی برخی پرداخت‌های چراغ خاموش دستگاه‌های پولدار بسته شود، تنش و درگیری در سطح جامعه از بین رفته و یا خیلی ناچیز می‌شود.

امروزه پرداخت‌ها چنان از ذات حق و قانون فاصله گرفته که ما شاهدیم که پر مشقت‌ترین کارها و وزارتخانه‌ها مثل آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، آموزش عالی، نیروهای نظامی و انتظامی کمترین دریافتی ها را دارند و وزارتخانه‌های برخوردار بواسطه تولید مواد اولیه و منابع مالی با کمترین و ساده‌ترین مشاغل بیشترین دریافتی و امور رفاهی را دارا هستند تو گویی که وزیر از ملک طلق پدر به کارمندان می‌بخشد.

در اینجا به کوتاهی وزیری که کارمندانش بی‌بهره از امکانات هستند یا وزیری که با سوءاستفاده و خودسرانه از امکانات زیرمجموعه برای رفاه پرسنل برداشت کرده، پی می‌بریم.

باید اذعان کرد که هر دو وزیر بی‌جهت به کرسی وزارت تکیه زده و شایستگی کار را ندارند و در راس همچون وزرایی رئیس دولت باید بازخواست شود که در ازای این بی‌عدالتی ساکت مانده است.

چه کسی اجازه داده که منابع و ثروت ملی استخراج شده که دست یک وزیر افتاده خرج رفاه یا حقوق بیشتر کارمندانش شود و وزارتخانه‌های نا برخوردار با کمترین امکانات در سختی باشند.

نقش راه‌های فرعی در بی عدالتی پرداخت ها

در سال‌های اخیر تلاش‌هایی برای همسان سازی شد ولی باز هم همان دستگاه‌های برخوردار از منابع و پردرآمد، تحت عناوین ابداعی خود به افزایش حقوق کارکنان خود پرداختند و طرح همسان سازی را زیرسوال بردند!

جالب است این دستگاه‌ها گاهی چنان پاداش و حقوق می‌دهند که گویی وزیران و مدیران ارشد، در جبران ضعف مدیریت خود، باجدهی می‌کنند تا کارمندان به آنها کاری نداشته باشند و ضعف‌های ایشان مخفی بماند!

در سوی دیگر کارمندان وزارتخانه‌های نابرخوردار هستند که با کمی بدشانسی وزیرانی خنثی و بی‌تفاوت نصیبشان شده است. مسئولانی که هیچ حرص و جوشی برای شرایط بهتر کارکنانشان نمی‌خورند و چه بسا در ایجاد بند و تبصره برای محروم کردن برخی کارکنانشان فروگذار نیستند، یعنی روزی افتاده است دست انسان‌های تنگ‌نظر. در بی عملی این گروه وزیران و مدیران مشاهده می‌شود ناگهان در کنار خبر احتمال افزایش مبلغی ناچیز به گروه کارکنانی که سختی کار دارند، برخی تنگ‌نظران از زمین، کیهان و منظومه شمسی و بعضی گونه‌های نادر! فریاد برمی‌آورند که باز هم حقوق معلمان و پرستاران و ... زیاد شد.

سختی کار معلمان

شاید کمتر کسی مثل این حقیر بتواند سختی کار معلمی را که به واقعیت نزدیک باشد بیان کند. بنده 30 سال به عنوان مدیر و معاون مدارس تهران در 3 مقطع تحصیلی مشغول به کار بوده‌ام و همزمان 35 سال در مطبوعات به عنوان مصحح، صفحه خوان و ویراستار کارکرده‌ام (البته جهت اطلاع وزیر آموزش و پرورش و رئیس دولت) نه برای تفنن بلکه برای تامین معاش زندگی به واسطه حقوق ناچیز معلمی.

6:30 صبح در مدرسه حاضر بوده و ساعت 14 از مدرسه خارج شده و به دفتر روزنامه‌ای که در آن شاغل بوده‌ام، رفته‌ام. به یاد می‌آورم که وقتی از مدرسه خارج می‌شدم چنان از نظر جسمی و روحی فرسوده و خسته بودم که در محل کار بعدازظهر قبل از صرف ناهار خواب کوتاهی داشتم و جالب بود که کار مطبوعاتی با آن همه سختی و حساسیت و خطرناک بودن در قیاس با معلمی هیچ خستگی نداشت بلکه باعث می‌شد خستگی کار مدرسه از تن برود.

مسئولیت نگهداری و حفظ جان و روح و روان انسان‌ها، بسیار سنگین است چه پرستار باشی و پزشک و چه معلم و مربی. از طرفی همان حرف زدن در کلاس درس یکی از سخت‌ترین کارها و انرژی خوارترین مشاغل است. البته برای افراد دانا نباید این مسائل را توضیح داد ولی وقتی در سطح جامعه فردی که تریبونی دارد یا میزی دارد که به واسطه آن اظهارنظر می‌کند انسان مجبور می‌شود چیزی در پاسخ بگوید و گرنه انسان‌های شرافتمند و دانا در سطح جامعه خود از مشکلات آگاهند.

18 وزارتخانه 18 جزیره خودمختار

مصداق 18 وزارت و 18 جزیره خودمختار را اگر بخواهیم مشاهده کنیم کافی است به وزرا بگوییم فیش حقوقی پرسنل خود را با مدرک تحصیلی سیکل یا دکترا و از یک سال سابقه کار تا 29 سال، بگذارید روی میز رئیس دولت. آنگاه همه را با هم مقایسه کنیم. یقینا بیشتر از 100 مورد تفاوت و اختلاف را شاهد خواهیم بود.

آنگاه معنی فریاد و حرص و جوش کارمند و بازنشسته از بی‌عدالتی در پرداخت‌ها را بهتر درک می‌کنیم و این وضعیت همان ناتوانی وزرای نامتخصص از درک بدیهیات است. به ظاهر همه گفته‌اند نظام هماهنگ را رعایت می‌کنیم ولی وزارتخانه‌های پولدار با بند و تبصره، حقوق کارکنان خود را نجومی زیاد کرده‌اند و ما برای اندک افزایش حقوق، باید شایستگی خود را ثابت کنیم.

یک دستگاه برای کارمندش در گرمسیر ماهانه 2 میلیون تومان نظر می‌گیرد و فلان وزارتخانه ضعیف کم بنیه 200هزار تومان و ده ها مورد تفاوت دیگر که در  نهایت خروجی 2 دستگاه را کاملا متفاوت می‌کند.

لزوم هماهنگی وزیران با سازمان بازنشستگی زیرمجموعه

اگرچه غیرعقلانی است از مدیری که نمی‌تواند علمی و آگاهانه دستگاه زیرمجموعه خود را بگرداند، بخواهیم در هر برنامه و قوانین مالی وزارتخانه‌اش، بازنشستگان مجموعه‌اش را هم ببیند ولی این ضعف اساسی چیزی از وظیفه مدیر و حق بازنشسته کم نمی‌کند و اگر وزیری دانا و آگاه بر مصدر امور باشد خود این کار را خواهد کرد. امروزه بیشتر مشکلات شاغل و بازنشسته ریشه در همین ناتوانی و ضعیف بودن افراد دارد. وزیر یا رئیس یک دستگاه که ده‌ها یا صدها هزار نفر زیرمجموعه‌اش هستند باید عصاره تمام علوم و تجربه و توانایی‌های آن دستگاه باشد تا آن مجموعه و زیرمجموعه سامان بگیرد نه اینکه به واسطه رفاقت بگوییم فلانی این وزارتخانه مال تو این یکی مال فلان رفیقم و بشود شرکت سهامی فلانی و دوستان!

آقایان مسئول و دولتمرد! به کف خیابان آمدن و اعتراض های کارمندان خرده نگیرید ناتوانی را در خود جستجو کنید بی عدالتی در پرداختها، عدم مدیریت و رفتار غیرکارشناسانه از صدر تا ذیل دولتها خروجی‌اش اوضاع کنونی است.

وزیر و رئیس سازمان بازنشستگی هر وزارتخانه باید هوشیارانه و قدرتمند در مقابل استیفای حقوق زیرمجموعه تلاش کنند و یقه بدرانند و از خنثی بودن دست بردارند.

مثال از خنثی و بی‌تفاوت بودن وزرا و روسای سازمان بازنشستگی زیاد است و در این اندک نمی‌گنجد ولی یک قاعده کلی را می‌توان برای همه اینها آورد که اینان افراد بی‌سواد و کوچکی هستند که خود را خیلی هم عالم و قوی می‌دانند ولی هیچگاه از خود نپرسیده‌اند من چه کرده‌ام برای زیرمجموعه خودم که این قدر خودشیفته هستم!

از وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان بازنشستگی درخواست داریم در طرح رتبه‌بندی معلمان، شاغل و بازنشسته را ببینند. مبادا به بهانه مشغله فراوان! کوتاهی کنند و دوباره بازنشستگان و شاغلان برای بیان مشکلاتشان که  مسئولان باید صدای رسای آنها باشند، به خیابان بیایند. شما می‌دانید که اگر یک نیروی پلیس یک تکل ساده به ما بازنشسته‌ها بزند 6-5 نفر نقش زمین می‌شویم!

نویسنده: علیرضا صمدپور ماسوله، معلم بازنشسته