قتل فجیع زن ورامینی بخاطر سرد بودن چای / شوهرش او را زنده زنده آتش زد

آتش افروزی مرد خشن

 رسیدگی به این پرونده از سال گذشته به دنبال انتقال پیکر نیمه جان زن ۴۲ ساله ای به نام لیلا به بیمارستانی در قرچک ورامین آغاز شد . وی که  دچار ۷۵ درصد سوختگی شده  تحت درمان قرار گرفت . وی که بریده بریده قادر به صحبت  بود به ماموران گفت که شوهرش او را به آتش کشیده است. زن جوان اما یک هفته بعد به خاطر عفونت ناشی از سوختگی ها تسلیم مرگ شد.

 با مرگ فجیع زن جوان، مشخص شد شوهر ۵۰ ساله لیلا به نام شاپور وی را قربانی خشم آتشین کرده است.

 به این ترتیب شاپور تحت بازجویی قرار گرفت .

وی سعی داشت با دروغگویی هایش روند رسیدگی به پرونده را به بیراهه بکشاند اما وقتی در بن بست اطلاعاتی گرفتار شد به قتل همسرش اعتراف کرد .

وی به بازسازی صحنه جرم پرداخت و در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.

محاکمه مرد خشن در دادگاه

 در ابتدای جلسه مادر لیلا برای دامادش درخواست قصاص را مطرح کرد.

 سپس دختر نوجوان قربانی در جایگاه ویژه ایستاد و در حالی که به شدت اشک می ریخت گفت :مادرم به طرز دردناکی کشته شد . من راضی به قصاص پدرم نیستم  و نمی توانم درخواست قصاص پدرم را مطرح کنم و داغدار او شوم.  ولی حاضر نیستم پدرم  هم بدون مجازات بماند و به این زودی‌ها از زندان آزاد شود. من شرایط روحی سختی دارم و حتی نمی توانم به درستی تصمیم بگیرم .

سپس شاپور روبه روی قضات ایستاد و به تشریح جنایت آتشین پرداخت .

وی گفت :من و همسرم از همان ابتدای زندگی مشترک مدام با هم درگیر بودیم .ما سر جزئی ترین مسائل نیز با هم دعوا میکردیم و کار به کتک کاری کشیده می شد .با به دنیا آمدن دختر مان نیز اوضاع بدتر شد. در این سالها من و لیلا به خاطر دخترمان زندگی مشترک را ادامه دادیم .آخرین بار از محل کار به خانه آمدم و لیلا برایم چای آورد .اما سر سرد بودن چای بار دیگر با هم دعوا کردیم و بحث میان ما بالا گرفت .من از پمپ بنزین یک  بطری بنزین آورده بودم تا آن را در باک موتورم بریزم. اما در اوج عصبانیت بنزین را روی سر لیلا ریختم و فندک زدم .اما به محض اینکه شعله ور شد پشیمان شدم و خواستم او را خاموش کنم .اما نشد .

وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود ادامه داد: باور کنید من به خاطر پشیمانی بدن نیمه جان همسرم را به بیمارستان رساندم اما کار از کار گذشته بود .من نمی خواستم زنم بمیرد و دخترم بی مادر شود. اما در یک لحظه کنترل اعصابم را از دست دادم و دست به اشتباه بزرگی زدم.من قبول دارم همیشه با لیلا درگیر بودم اما  هرگزراضی به مرگ او نبودم.

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.

وبگردی