دردسر آشنایی با دختر دی جی برای پسر پولدار / از رزیتا خواستم دیگر به اینگونه مهمانی ها نرود
رکنا: تحصیلات دانشگاهی ام تمام شده بود که روزی همه هستی و سرمایه زندگی ام را از دست دادم. آن روز از گریه های خواهرم فهمیدم که مادرم بر اثر بیماری دار فانی را وداع گفته است.
از آن روز به بعد دچار افسردگی شدیدی شدم و گوشه نشینی را در پیش گرفتم چرا که من تک پسر خانواده بودم و علاقه عجیبی به مادرم داشتم. با وجود آن که 2 خواهرم گاهی به من سر می زدند اما نمی توانستم به همین راحتی روزهای شیرین در کنار مادر بودن را فراموش کنم تا این که آن میهمانی شوم مرا به روز سیاه نشاند و ...جوان 23 ساله ای که به اتهام صدور چک های میلیونی بلامحل دستگیر شده بود و تلاش می کرد چهره اش را از دید دیگران پنهان کند تا کسی او را در کلانتری نشناسد با دیدن دختری که همه چیزش را برای نجات او فدا کرده بود، آه سوزناکی کشید و به کارشناس اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت: کاش در همان روزهای تنهایی خودم باقی می ماندم و این گونه بازیچه دختری هوسران نمی شدم. آن روزها هیچ چیز نمی توانست تسلای دل رنج دیده ام باشد چرا که مادرم همه چیز من بود اما وقتی به آن میهمانی شوم دعوت شدم تصمیم گرفتم با شرکت در جمع دوستان از این حالت روحی خارج شوم. میهمانی مربوط به یکی از دوستان دوران دانشگاهم بود و همه همکلاسی هایم دعوت بودند. مجلس میهمانی مختلط نبود اما دختر زیبایی که به عنوان «دی جی» در میهمانی حضور داشت نظر همه را به خودش جلب کرده بود. هر کدام از دوستانم به طور زیرچشمی او را زیر نظر داشتند در این میان من هم که شیفته شیطنت ها و طنازی های او شده بودم به هر بهانه ای به او نزدیک می شدم تا این که موفق شدم شماره تلفنش را بگیرم. دیگر تنهایی خودم را به فراموشی سپردم و این گونه رابطه من و «رزیتا» آغاز شد. من در همان روز آغازین آشنایی از او پرسیدم چرا این شغل را انتخاب کرده ای؟ او آن روز مشکلات مالی خانواده اش و تامین هزینه های زندگی را دلیل اصلی کارش عنوان کرد و به شرح ماجرای تلخ مشکلات خانوادگی اش پرداخت. با شنیدن حرف های رزیتا آزرده خاطر شدم و از او خواستم دیگر در این گونه مجالس شرکت نکند ولی او خندید و گفت پس تو هزینه های زندگی مرا می دهی؟ بی درنگ پاسخ دادم نه تنها هزینه های تو و خانواده ات را تامین می کنم بلکه با تو ازدواج می کنم تا همیشه در کنارم باشی. خلاصه از آن روز به بعد رزیتا مونس تنهایی های من شد و من هم که وضعیت مالی خوبی داشتم از او و خانواده اش حمایت کردم تا هیچ مشکل مالی در زندگی نداشته باشند. به طوری که پدر و مادرش مرا کشتی نجات خودشان می دانستند اما طولی نکشید که با رفتارهای عجیب و غریب رزیتا فهمیدم که او به مصرف حشیش و مشروبات الکلی اعتیاد دارد، خواستم او را نجات بدهم که خودم در دام افتادم. در همین روزها رزیتا با حیله و نیرنگ و طنازی های زنانه تعداد زیادی چک و اسناد مالی از من گرفت به طوری که آرام آرام امور زندگی از دستم خارج شد تا این که دیروز دستبندهای قانون Law را بر دستانم احساس کردم زیرا رزیتا به خاطر صدور چک 150 میلیون تومانی، حکم جلبم را گرفته بود. وقتی او را در کلانتری دیدم با تمسخر گفت من عاشق پول بودم نه یک مرد افسرده تنها!...برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر