گزارش مستند از 3 ساعت همراهی یک خبرنگار با معترضان تهرانی / شعار هم دادم ! + عکس

خبرگزاری فارس گزارشی از جزئیات تجمعات در تهران و افراد حاضر در آن منتشر کرده است.

روایت یک خبرگزاری از درون تجمعات اعتراضیِ تهران

در این گزارش به نقل از خبرنگار این رسانه اصولگرا آمده:

* فیلم‌های منتشر شده از حوادث اخیر و حضور پررنگ نوجوان‌ها در آن عجیب بود. عصر چهارشنبه برای شناخت بیشتر این طیف به میان معترضان رفتم. پیدا کردن‌شان سخت نبود. خیابان‌های منتهی به میدان ولی عصر(عج) اولین جایی بود که توانستم با گروهی حدودا ۱۵ نفره از آنها همراه شوم. آنچه در این گزارش می خوانید حاصل همراهی حدودا ۳ ساعته با دختر و پسرهای جوان و نوجوانی است که شنیده بودم برای خونخواهی مهسا امینی به خیابان‌ها آمده‌اند.

* ساعت ۱۷:۳۰ در تقاطع خیابان برادران مظفر و روبه‌روی یک قهوه فروشی با چند دختر و پسر جوان همراه شدم؛ همگی تقریبا زیر ۱۸ سال. تردید داشتم چطور به جمعشان ورود کنم. نگران بودم ظاهر و لباس‌های متفاوتم جلب توجه کند. اما دل به دریا زدم و با اولین شعارها با آنها همراهی کردم و وارد خیابان ولی عصر شدیم. پلیس مانع از تجمع می‌شد. شلیک اولین گاز اشک آور حسابی چشم و گلویم را سوزاند. بعضی‌هایشان فورا سیگار روشن کردند. یک نفرشان به من هم تعارف کرد. سیگار را گرفتم و در جیبم گذاشتم. نگران بودم پوک زدن‌های ناشیانه هویتم را لو دهد.

* با حضور پلیس از کوچه‌های فرعی به سمت چهارراه ولی عصر فرار کردیم. برای اینکه جمعیت را گم نکنم یک دختر و پسر جوان را نشان کردم و به دنبال آنها می‌دویدم. اینترنت قطع بود و این افراد با تلفن محل قرار بعدی را مشخص می‌کردند. قرار بعدی سر خیابان وصال بود. با آنها همراه شدم.

* روال کار به این شیوه بود که ابتدا شعار می دادیم وقتی به حدود ۴۰ تا ۵۰ نفر می رسیدیم با هدایت لیدرهایی که عمدتا موتورسوار بودند و سن های بالاتری داشتند، خیابان را می بستیم.

* قرار بعدی میدان فردوسی بود. در مسیر با هم، کمی هم‌کلام شدیم. همین همراهی در یک ساعت اول و شنیدن نوع حرف‌های آنها مشخص می‌کرد اینها نسبتی با افرادی که بارها وصف حالشان را شنیده بودم، ندارند.

* قاعدتا از زندگی‌شان احساس رضایت ندارند و هر کس را که عامل این عدم موفقیت بدانند با سخت‌ترین برخوردها و شعارها به او حمله می‌کنند.

* به میدان فردوسی رسیدیم و در خروجی مترو مستقر شدیم. «نترسید نترسید ما همه با هم هستیم» و «مرگ بر دیکتاتور»، «ای مردم با غیرت حمایت حمایت» از شعارهای اولیه‌ای بود که این گروه می‌دادند. به مرور به وسط خیابان آمدیم و ترافیک سنگین شد. ناگهان چند موتور سوار، هماهنگ با هم خیابان را کاملا بستند.

* موتورسوارها که حدودا تعدادشان ۱۰ تا ۱۵ نفر بود شروع به بوق زدن ممتد کردند. بقیه هم مردم را تشویق به همراهی می‌کردند. جو هیجانی خیلی بالا بود. گروه نوجوان‌ها هم چند دقیقه‌ای شعار دادند.

* با ورود پلیس به میدان، جوانان شعاردهنده هم متفرق شدند و دوباره قرار بعدی را گذاشتند: زیر پل چوبی! از اینجا به بعد همه چیز تکرار می‌شد. ابتدا شعار می دادند و ترافیک ایجاد می‌کردند.

* اطلاعاتی از بازداشت شدگان دریافت کردم. همان نوجوانان و جوانان کم سن و سال. در توصیف آنها می گفتند: اکثرا دغدغه معیشتی ندارند. اهل گیم و اینستاگرامند!.

وبگردی