زندگینامه سردار شهید حمید باکری
جنگ تنبهتن شهید حمید باکری با صدامیان/ حمید با پانصد تومان ازدواج کرد
رکنا سیاسی : شهید حمید باکری، نقش مهم و اساسی در عملیات پاکسازی منطقه سرو و آزادسازی مهاباد، پیرانشهر و بانه داشت و با استفاده از طرح های چریکی توانست سنندج را آزاد کند.
حمید متولد آذر ۱۳۳۴ در شهرستان ارومیه می باشد. فیض الله، نام پدر شهید حمید باکری بود که از مهاجرین آذربایجان شوروی و کارمند کارخانه قند ارومیه به شمار می رفت و نام مادرش اقدس زنوزی بود که در یک حادثه رانندگی، ۱۸ ماه پس از تولد حمید کشته شد. ششمین فرزند خانواده باکری، حمید نام داشت. فرزندان زیاد فیض الله باعث شد تا او مجددا ازدواج کند اما هم چنان مشغول تربیت فرزندانش بود و خصوصاً سکینه باکری( عمه آن ها) با کمک مادر بزرگشان سرپرستی فرزندان را بر عهده داشت.
برای آموزش دوره چریکی از ترکیه عازم سوریه شد
در سال 1355 ظاهراً بهعنوان تحصیل به خارج از کشور سفر میکند، ابتدا به ترکیه و از ترکیه برای آموزش دوره چریکی عازم سوریه میشود و بعد به آلمان رفته و در دانشگاه اسمنویسی کرده و فقط یک هفته در کلاس درس حاضر میشود و با هجرت امام «مدظلهالعالی» عازم پاریس میشود و از آنجا همجهت آوردن اسلحه به سوریه میرود و با پیروزی انقلاب اسلامی به ایران مراجعت، جهت پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی در مراکز نظامی مشغول فعالیت میشود و با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال 57 به عضویت سپاه درآمده و بهعنوان فرمانده عملیات با عناصر دستنشانده امپریالیسم شرق و غرب که در گروهکها و احزابی که بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب شروع به فعالیت کرده بودند به مبارزه میپردازد.
در عملیات پاکسازی منطقه سرو و آزادسازی مهاباد، پیرانشهر و بانه نقش مهم و اساسی داشته و در آزادسازی سنندج با همکاری فرمانده عملیاتی منطقه با استفاده از طرحهای چریکی کمر ضدانقلاب وابسته و ملحد را در منطقه شکسته و باعث گردید که سنندج پس از مدتها آزاد گردد.
تشکیل ارتش بیستمیلیونی و سازماندهی بسیج درارومیه
شهید حمید باکری بافرمان امام مبنی بر تشکیل ارتش بیستمیلیونی مسئول تشکیل و سازماندهی بسیج ارومیه شد و در این مورد نقش فعالانه و مؤثری ایفا نمود. وی همیشه از بسیجیها و از قدرت الهی سخن میگفت.
با شروع جنگ تحمیلی جهت مبارزه با بعثیان کافر به جبهه آبادان شتافت و دو ماه بعد مراجعت نمود. مدتی در شهرداری بهصورت افتخاری در سمت مسئول بازرسی مشغول خدمت گردید و چون کار اداری نتوانست روح بزرگ او را آرام کند مجدداً عازم جبهه آبادان شد و فرماندهی خط مقدم ایستگاه 7 آبادان را به عهده گرفته و به سازماندهی نیروهای مردمی پرداخت.
وی در زمره خاطراتش که از بسیجیها صحبت میکرد میگفت که دو سه تا نوجوان بودند هرقدر اصرار کردیم که پشت جبهه کار کنند قبول نکردند و شروع کردند به گریه کردن که باید ما در خط مقدم باشیم و میگفت: اینها به انسان نیرو میدهند و باعث تقویت ایمان در آدمی میشوند.
بعد از بازگشت مرتب از مزایای جنگ که بقول امام این جنگ یک نعمت است که فرزندان این مملکت را الهی کرده و را از زندگی دنیایی به معنویت کشانده است می گفت.
حمید با پانصد تومان ازدواج کرد
مدتی پس از این ماجرا حمید که در شورای فرماندهی سپاه ارومیه بود در تاریخ ۳۰ دی ماه ۱۳۵۸ تصمیم به ازدواج گرفت. او با هزینه ای معادل 500 تومان با فاطمه امیرانی ، پیوند زناشویی بست و با همسرش قرار گذاشت از هیچکس هدیه قبول نکنند. و صاحب ۲ فرزند( یک دختر و یک پسر) شدند.
پاکسازی مناطق آزادشده کردنشین در منطقه سرو
حمید برای مدتی از سوی جهاد سازندگی مسئولیت پاکسازی مناطق آزادشده کردنشین در منطقه سرو را عهدهدار گردید که در آن شرایط کمتر کسی میتوانست چنان مسئولیتی را بپذیرد. سپس بهعنوان مسئول کمیته برنامهریزی جهاد استان تعیین شد و چون درهرحال جنگ را مسئله اصلی میدانست و میاندیشید که در جبهه مفیدتر است حضور دائمیاش را در جبهههای نبرد با صدام متجاوز از عملیات فتحالمبین شروع نمود، در عملیات بیتالمقدس فرمانده گردان تیپ نجف اشرف بود و با تلاشی که نمود نقش مؤثری در گشودن دژهای مستحکم صدامیان در ورود به خرمشهر را داشت و بالاخره با لشکر اسلام پیروزمندانه وارد خرمشهر شد و بعد از عملیات رمضان برای فعالیت دائمی در سپاه پاسداران مصمم گردید.
جنگ تنبهتن شهید حمید باکری با صدامیان
در عملیات موفقیتآمیز «مسلم بن عقیل» بهعنوان مسئول خط تیپ عاشورا استقامتش در ارتفاعات سومار یادآور صبوری و شجاعت یاران امام حسین (ع) بود که چندین بار خودش در جنگ تنبهتن و پرتاب نارنجک دستی به صدامیان شرکت نمود و از ناحیه دست مجروح شد و برحسب شایستگی که کسب نمود از طرف فرماندهی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بهعنوان فرمانده تیپ حضرت ابوالفضل (ع) منصوب شد.
بعد از عملیات والفجر مقدماتی بهعنوان معاون لشکر 31 عاشورا راه مولایش حسین بن علی (ع) را ادامه داد استقامت و تدابیرش در مقابل صدامیان همیشه برای یارانش الگو بود شرکت در عملیاتهای والفجر 1 و 2 و 4 از افتخاراتش بود که همیشه دوش بدوش برادران رزمنده بسیجیاش در خطوط اول حمله شرکت داشت و با خونسردی زیادی که داشت همیشه فرماندهان زیردستش را به استقامت و تحمل شداید صحنههای نبرد ترغیب مینمود و به یاد میداد که چگونه با دستخالی از امکانات مادی در مقابل دشمن که سراپا پوشیده از زره و پیشرفتهترین امکانات جنگی عصر حاضر هست فقط با اتکا به ایمان و روش حسینی باید جنگید.
نحوه شهادت شهید حمید باکری
در والفجر یک از ناحیه پا و پشت زخمی و بستری شد وپایش را از ناحیه زانو عمل جراحی کردند. اطرافیانش متوجه بودند که از درد پا در رنج است ولی هیچوقت این را به زبان نیاورد و بالاخره در عملیات فاتحانه خیبر با اولین گروه پیشتاز که قبل از شروع عملیات بایستی مخفیانه در عمق مواضع دشمن پیاده میشدند و مراکز حساس نظامی را به تصرف درمیآوردند و کنترل منطقه را در دست داشتند به آنجا می رود . در ساعت 11 شب چهارشنبه 3 اسفند 62 شروع عملیات خیبر بود که با بیسیم خبر تصرف پل مجنون (که به افتخارش پل حمید نامیده شد) در عمق 60 کیلومتری عراق را اطلاع داد.
پلی که با تصرف کردن آن دشمن متجاوز قادر نشد نیروهای موجود در جزایر را فراری دهد و یا نیروی کمکی بفرستد. درنتیجه تمام نیروهایش در جزایر کشته یا اسیر شدند و این عمل قهرمانانه فرمانده و بسیجیهای شجاعش ضمانتی در موفقیت این قسمت از عملیات بود و عاقبت با دو روز جنگ شجاعانه در مقابل انبوه نیروهای زرهی دشمن فقط با نارنجک و آرپیجی و کلاشینکف، ولی با قلبی پر از ایمان و عشق به شهادت خودش و یارانش در حفظ آن پل مهم جنگیدند و هم آنجا به لقاءالله پیوسته و به آرزوی دیرینهاش به دیدار سرور شهیدان امام حسین (ع) نائل آمد.
شهید حمید باکری در سالهای آخر زندگی اش لحظهای آرامش نداشت و دائماً در تلاش بود ، چنانچه در وصیتنامهاش هم قید کرده معتقد به کسب روزی از راه ساده نبود، از نمونه بارز یک انسان متقی بود و صفاتی که در اول سوره مبارکه بقره و نیز حضرت علی (ع) در خطبه همام در مورد متقین فرمودهاند در او عینیت مییافت. گفتارشان از روی راستی، پوشاکشان میانهروی، رفتارشان به فروتنی، ازآنچه خداوند برایشان روا نداشته چشم پوشیدهاند و به علمی که آنان را سود رساند گوش فراداشتهاند، دلهایشان اندوهناک است و آزارشان ایمن و بدنهایشان لاغر و خواستنی است و نفسهایشان باعفت و پاکیزگی است.
از وابستگیهای شرکآلود بهشدت وحشت داشت و فرار میکرد
وی به مسئله ولایت یقین داشت و معتقد بود که فقط با این طریق میتوان انسان شد و لا غیر.انسانی خالص بود و بهراستیکه شیعه علی (ع) بود، در همه حال خدا را میدید و رضایت او را در نظر داشت و از من شیطانی فرار میکرد. ظواهر دنیا در نظر او خیلی کمارزش مینمود و از وابستگیهای شرکآلود بهشدت وحشت داشت و فرار میکرد، اهل عمل بود نه اهل حرف و بالاخره تمام حرفهایش را در شهادتش گفت و دعای همیشگی او در نماز که با التماس از خدا میخواست (اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک) در ششم اسفندماه سال 62 مستجاب شد و مختصر شرحی که گذشت دوران طی شده شهید در این دنیا بود. اگر بخواهیم حق مطلب را ادا کنیم و از رشادتها و اخلاص، عظمت روح، صبر، استقامت و آنچه بود سخن بگوییم زبان ما قاصر و قلم ناتوان خواهد بود.
از شهید دو امانت در بین ما است احسان و آسیه که انشاءالله دعای خیر امام امت فرزندان خلف پدرشان خواهد کرد. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
منبع : هیات رزمندگان اسلام
ارسال نظر