جوان گیتاریست و دوست مدلینگش دزدان مسلح طلافروشی بودند + فیلم بدشانسی در اولین سرقت
حوادث رکنا: باند سرقت مسلحانه که به دلیل سیستم ایمنی مه پخش کن ناکام مانده بودند، به دام قانون افتادند.
به گزارش اختصاصی خبرنگار رکنا، 25 تیرماه امسال رسیدگی به پرونده سرقت مسلحانه نافرجام از یک طلافروشی واقع در باغ فیض، در دستور کار ماموران اداره آگاهی قرار گرفت.در این پرونده، صاحب مغازه بعد از ورود سارقان به مغازه اش اقدام به استفاده از سیستم ایمنی دودزا کرده بود که همین سبب شده بود سارقان از محل متواری شدند.
چندی بعد با تلاش کارآگاهان اداره آگاهی اعضای باند سرقت به دام افتادند.آنها در اعترافات خود اظهار داشتند که با اسلحه اسباب بازی اقدام به سرقت کردند.
سیستم دزدگیر یک هفته قبل روی مغازه نصب شده بود
صاحب این مغازه در گفتگوی اختصاصی با خبرنگار رکنا در مورد اتفاقات روز حادثه گفت:«ساعت 6 عصر بود و در مغازه بودم.دو مغازه طلافروشی دیگر که در نزدیکی مغازه ما هستند مشتری داشتند اما کسی در مغازه ما نبود.خانم آقایی مشغول تماشای ویترین مغازه شدند و به نظر می رسید زن و شوهر باشند.بعد خانم وارد مغازه شد و پشت سر او هم یکی از متهمان وارد شد و اسلحه ای که در دستش بود مسلح کرد.بعد هم نفر سوم با یک ساک وارد مغازه شد و به من گفتند گوشه ای بایستم و حرکت نکنم.همان لحظه شاسی آژیر مه پخش کن را زدم و زمانی که مغازه پر از مه شد، متهمان پا به فرار گذاشتند.»
این فرد در ادامه می گوید:«چند روز قبل از حادثه بود که مغازه را مجهز به سیستم ایمنی مه پخش کن کردیم.این سیستم دزدگیر هزینه زیادی برای ما داشت و با خودم فکر می کردم ارزشش را دارد یانه؟ فکر نمی کردم به این زودی از ان استفاده کنم اما واقعا ارزش داشت چون اگر این سیستم نبود الان خسارت میلیاردی به ما وارد شده بود.»
از اینکه بازداشت شدم خوشحالم
در ادامه گزارش گفتگو با متهم اصلی پرونده را بخوانید.
از روز حادثه بگو: چه اتفاقی در طلافروشی افتاد؟
سابقه دار نیستم.اولین بار بود که می خواستم دست به خلاف و سرقت بزنم.با یک خانم داخل مغازه طلافروشی رفتیم و او را به عنوان همسرم جا زدم.همین که وارد شدیم به مغازه دار گفتم بنشین و دستت را روی سرت بگذار.او هم شاسی دستگاه مه پخش کن را زد و ما فرار کردیم.
چه شد که به فکر سرقت افتادی؟
به خاطر دست خالی! پدرم از کار افتاده است.تا همین یک هفته قبل از حادثه شغل داشتم. آرایشگر بودم و مدل کت و شلوار هم هستم.از شهر خودمان برای سرقت آمدیم.اسلحه اسباب بازی تهیه کردیم و با اینکه اصلا تهران را نمی شناسیم اما این مغازه را اتفاقی برای سرقت انتخاب کردیم.
وقتی نقشه سرقت را با دوستانت مطرح می کردی هیچ کس ترس و تردید نداشت؟
هیچ کدام از ته قلبمان راضی نبودیم.الان هم خیلی شانس آوردیم که دستگیر شیم چون مطمئنم که این پول از گلوی من پایین نمی رفت.خدا را شکر می کنم که بازداشت شدم و به راه سرقت ادامه ندادم.بزرگترین اشتباه زندگی من،اشتباه اول و آخرم شد.
قصد داشتی با پول های سرقتی چه کار کنی؟
میخواستم خانه و مغازه بخرم.برای همین نقشه سرقت را با چند دوستم که همشهری هستیم مطرح کردم.فکر می کردم این کار برای تامین خرج خانه کمک بزرگی به من می کند.قبل از این خرج خانه را می دادم اما هفته قبل از این تصمیم برادرم سکته کرد و این حادثه تاثیر بدی روی من گذاشت و حس می کردم تحت فشارم.
فکر می کردی دستگیر شوی؟
ما از روی نفهمی و بچگی تصمیمی گرفتیم و به عواقب آن فکر نمی کردیم.بعد از حادثه به قم رفته بودیم که موقع زیارت شناسایی و دستگیر شدیم.
خانمی را که همراه شما بود از قبل می شناختید؟
نه خیلی اتفاقی با او آشنا شدیم.او هم مشکل داشت.فقط 19 سال دارد و هنوز دستگیر نشده است.
سرقت مسلحانه از طلافروشی با اسلحه پلاستیکی
ادامه گزارش را با گفتگوی یکی دیگر از متهمان پرونده بخوانید.
چرا به فکر سرقت مسلحانه افتادی؟
نمی دانم بشود اسمش را مسلحانه گذاشت یا نه، چون اسلحه ما اسباب بازی بود و آن را 300 هزار تومان خریده بودیم.اما علاقه به موسیقی باعث شد که چنین تصمیمی گرفتم.از کودکی به موسیقی علاقه داشتم و اخیرا در آموزشگاه نواختن ساز را تدریس می کردم.اما پدرم اعتیاد داشته و برای پیشرفت من نمی تواند از من حمایت کند.
فکر می کردی به این زودی دستگیر شوی؟
اولین بار است که دستبند به دستم خورده است و قبل از دستگیری اصلا به این چیزها فکر نمی کردم.میخواستم مشکل اقتصادی رفع کنم اما داستان درست شد و خداروشکرکه به خودم آمدم.بعد از بازداشت به خودمان آمدیم و فکر می کردیم شاید اگر کار ما می گرفت باز هم سراغ سرقت می رفتیم.شاید ما اولین زندانیان هستیم که از دستگیری خوشحالیم.چون ممکن بود کار ما به جایی برسد که تباهی بود.
ارسال نظر