پدر بی اعصاب با پرتاب نوزادش او را قطع نخاع کرد!
رکنا: هر وقت یاد جگر گوشه ام که الان زیر خروارها خاک آرمیده می افتم قلبم برای لحظاتی از تپش می افتد. پسرم قربانی اعتیاد و ندانم کاری پدرش شد و خیری از زندگی در این دنیای بی رحم و فانی ندید و برای راه رفتن با پاهای خودش حتی به مدت یک روز آرزو به دل ماند.
زن خسته از کارهای نسنجیده همسرش که با غلتیدن قطره های اشک از گونه هایش همراه می شد تعریف می کند:
از روزی که همسرم در پی رفیق بازی کورکورانه اش در دام اعتیاد افتاد من هم در تنور بی مسئولیتی او گرفتار شدم. با اعتیاد همسرم روز به روز او تندخوتر می شد و با هر کنش و نصیحتی واکنش شدیدی نشان می داد.
زن جوان در ادامه روایت زندگی اش می گوید: ماجرای زندگی غم انگیزم از روزی شروع شد که تنها فرزند پسرم به دنیا آمد و این اتفاق با اعتیاد شدید همسرم گره خورد.
همسرم که به خاطر اعتیادش اعصاب گریه نوزاد مان را نداشت روزی با اعتراض شدیدم به وضعیت زندگی مان ناگهان کنترل خود را از دست داد و با برداشتن نوزاد چند روزه او را به سمت من پرت و نقش بر زمین کرد.
بعد از این حادثه Incident دلخراش همسرم از خانه بیرون رفت و من هم با کمک پدرم کودک نحیفم را به بیمارستان رساندیم اما کار از کار گذشته بود و او برای همیشه به علت قطع نخاع شدن از راه رفتن روی پاهایش محروم شد.
بعد از آن روز زندگی من جهنم شد و هر چند همسرم ابراز پشیمانی و ندامت کرد و خودش را به در و دیوار کوبید اما این کار دردی را دوا نکرد و تنها فرزندمان برای همیشه ویلچرنشین شد. بعد از آن یک چشم من خون و چشم دیگرم اشک شده بود و هر بار با دیدن پسر غم زده مان در گوشه خانه جگرم آتش می گرفت. سختی های زندگی با بزرگ شدن پسرمان بیشتر می شد چرا که حمل و نقل او برایم دشوار بود، از یک طرف باید کارهای بیرون از خانه را انجام می دادم و از طرفی هم نمی توانستم او را با خودم حمل کنم یا این که تنها در خانه رهایش کنم. همسرم هم بعد از مدتی دوباره راه گذشته را در پیش گرفت و مدام سراغ خوشگذرانی خودش می رفت.
من هم مانده بودم که طلاقم را بگیرم یا این که بسوزم و بسازم که به ناچار به خاطر عدم حمایت خانواده ام راه دوم را انتخاب کردم و سال های درازی را با همسر زورگوی خود گذراندم.
در این 15سال زندگی مشترکم چه سختی هایی که تحمل نکردم .
این ماجرا ادامه داشت تا این که پسرم بعد از مدت ها دست و پا زدن با خانه نشینی و مریضی اش تسلیم مرگ شد. با رفتن پسرم انگار روح من از بدنم جدا شد و دیگر زندگی با آن مرد را تحمل نکردم، برای همین پا در دادگاه خانواده گذاشتم تا بعد از تحمل این همه رنج و مصیبت از شوهر بی روح و معتادم جدا شوم و به دنبال سرنوشت خودم بروم.
صدیقی
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
مرگ 33 زن و دختر جوان به خاطر جراحی زیبایی پایین تنه + عکس
بلایی که داخل ماشین بر سر نوعروس تهرانی آمد/ حسن به اعدام محکوم شد+عکس
مرگ پسر خرمشهری هنگام شارژ تلفن همراه + عکس
این دختر 18 ساله چادری کیست؟!+ عکس و جزییات هولناک
اعتراف به قتل یکی از قوی ترین مردان ایران + عکس قاتل و مقتول
قتل نوعروس در روز هفتم ماه عسل / داماد اعتراف کثیفی کرد + عکس
گفتگوی تلخ با مادر پسر 12 ساله آبادانی که خودکشی کرد / من گدایی کردم نه تن فروشی + فیلم و عکس
پسر عاشق پیشه پس از ازدواج دختر خاله اش رفتار شیطانی کرد
دیده شدن یک روح در فیلمی که اتفاقی گرفته شد + فیلم
تجاوز به دختر شیرازی در خانه جوان شیطان صفت / شهلا معلم خصوصی بود + عکس
شوهرم را خواب کرد و بالای سرم آمد! / نقشه مرد شیطان صفت برای تصاحب زن جوان یک مرد ناشنوا در مشهد
سرانجام نامعلوم سلاطین موادمخدر ایران/ از تمساح خلیج تا حسین پنجک
خواب 4 میلیارد تومانی تبهکاران تهرانی در خانه اعیانی پسر تاجر + عکس
ارسال نظر