با روستای دوره قاجاریه بیشتر آشنا شویم + عکس
رکنا : روستایی بدون امکانات اولیه زندگی در مازندران وجود دارد که بسیار زیباست و مردم بسیار صبوری دارد.
به گزارش رکنا ، در فاصله حدود ۱۸ کیلومتری از مرکز شهرستان تنکابن در غرب استان مازندران روستایی در آغوش سبز جنگلهای هیرکانی آرام گرفته که رنگی از تمدن و توسعه به خود ندیده و گویا در دوران قاجار درجا زده است روستایی با بیش از ۲۵ خانوار ساکن محروم و مهجور بهنام «کاوی مُلک» از توابع بخش مرکزی شهرستان تنکابن که میتوان گفت مردمانش کوه صبر و استقامتند.
در فاصله حدود ۱۸ کیلومتری از مرکز شهرستان تنکابن در غرب استان مازندران روستایی در آغوش سبز جنگلهای هیرکانی آرام گرفته که رنگی از توسعه به خود ندیده و گویا در دوران قاجار درجا زده است؛ روستایی با بیش از ۲۵ خانوار ساکن محروم و مهجور بهنام «کاوی مُلک» از توابع بخش مرکزی شهرستان تنکابن که میتوان گفت مردمانش کوه صبر و استقامتند.
شاید تصور روستایی بدون آب، برق، گاز، تلفن، راه دسترسی مناسب و حتی بدون آنتن دهی گوشیهای تلفن همراه که تنها در حد فاصله ۱۸ کیلومتری از مرکز شهرستان تنکابن در شمال سرسبز با این همه ثروت و نعمت قرار گرفته، بسیار دور از ذهن باشد.
از میدان هفتم تیر شهر تنکابن تا «کاوی ملک» حدود ۱۸ کیلومتر فاصله است اما مسیر راه تنها تا روستای یوسفآباد که حدود ۲ کیلومتری کاوی ملک قرار گرفته، دارای راه دسترسی است و از آنجا به بعد را باید پیاده رفت چراکه آن جاده محل عبور خودرو نیست.
برای دسترسی به روستای کاوی ملک از مرکز شهر تنکابن باید به ترتیب روستاهای زنگشامحله، آخوندمحله، سلیمان آباد، چلاسر، میانرود، خشکرود، ایثارده و یوسفآباد را در بخش مرکزی شهرستان تنکابن پشت سر بگذارید.
در این میان سلیمانآباد بزرگتر از سایرین و دارای نقش محوری در بخش مرکزی است، بازار هفتگی روستای سلیمان آباد که هر چهارشنبه دایر است قدمتی بیش از یک قرن داشته و از تمامی روستاهای اطراف و حتی برخی شهرستانهای دیگر فروشنده دارد.
از سلیمان آباد تا ایثارده، جاده شوسه چنگی به دل نمیزد اما پس از روستای ایثارده جاده آسفالته نیز ما را تنها گذاشت و باقی مسیر را در جادهای خاکی و تقریبا پر از چاله طی کردیم تا به انتهای مسیر یعنی کنار مسجد روستای یوسفآباد رسیدیم.
حالا دیگر نوبت پیادهروی است، این را هم بگویم که از سلیمانآباد، تنها تا ایثارده تاکسی وجود دارد و بعد از آن اگر ماشین نداشته باشید، ناچارید تا یوسفآباد را نیز پیاده بیایید که فاصلهای در حدود ۳ کیلومتر دارد.
از شب قبل با یکی از اعضای شورای روستای کاوی ملک مراد حاتمیان هماهنگیهای لازم را انجام دادم، او گفت که صبح امروز برای تهیه مایحتاج خود به بازار هفتگی سلیمان آباد رفته و تا ساعت ۱۱ به کاوی ملک باز میگردد و قطعا در بین مسیر به ما ملحق خواهد شد.
ساعت ۹ و ۴۵ صبح؛ پس از تعویض لباس و پوشیدن چکمه و برداشتن اندکی آذوقه راهی مسیر میشویم، جاده از کنار رودخانه مجاور روستای یوسف آباد شروع میشود، سمت راست جاده تا انتهای محدوده روستای یوسف آباد از باغهای مخلوط مرکبات و چای پوشیده شده و مسیر با شیبی ملایم و در برخی مناطق تند در دل جنگل بکر پیش میرود.
شاید نتوان اسم آن را جاده گذاشت، هر چه پیشتر میرویم درۀ رودی که در سمت چپ ما قرار دارد عمیق و عمیقتر میشود، وضعیت مسیر از همین حالا محرومیت روستا را فریاد میزند، جاده در برخی نقاط حتی برای انسان نیز غیر قابل عبور است، وجود برخی چالهها که عمق آنها حتی به نیم متر میرسد توجه هر رهگذری را جلب میکند؛ حالا دیگر چکمهها و لباسمان نیز سر و صورتی گِلی پیدا کردهاند.
پس از حدود یک ساعت پیاده روی در شیب دامنه کوه که درختان سر به فلک کشیدۀ آن ما را نظاره میکنند روستای کاوی ملک در سمت چپ خودنمایی میکند، پراکندگی خانههای روستا نشان از وسعت آن دارد، صدای یک موتور سیکلت که از سمت پایین جاده زوزه کشان بالا میآید توجه ما را جلب میکند؛ بله خودش است، آقا مراد عضو شورای کاوی ملک، او که وسایل زیادی با خود دارد پس از خوش و بشی کوتاه ما را به مقصد روستا ترک میکند و میگوید که در روستا منتظرمان خواهد ماند.
اولین خانه روستا که در وسط یک باغ چای جا خوش کرده آرام و خاموش است؛ گویا ساکنینش امروز در روستا نیستند، در دومین منزل یکی از اهالی در حیاط خانه خود که بالاتر از سطح جاده قرار گرفته دبه آبی را پر میکند که به گفته او آشامیدنی نبوده و برای دامهایش میبرد.
مهدی حاتمیان یکی از اهالی روستای کاوی ملک در گفتوگو با ایسنا میگوید: آب شرب روستا مدت ۲ ماه است که بدلیل خرابی لولهای که به چشمه بالادست متصل بوده قطع شده است و روستائیان با گذاشتن منبعهای چند لیتری مجبور به ذخیره سازی آبی هستند که هر یک با مشقت فراوان از چشمههای اطراف جمع آوری میکنند.
وی از پخت و پز غذای بانوان روستایی چنین گفت: با هیزمهای جمع آوری شده از جنگل و بر افروختن آتش، روزگار میگذرانند، درختان شکسته و افتاده را تبدیل به هیزم میکنیم و چون آب و برق و گاز نداریم از چوب جنگل استفاده میکنیم. هزینه خرید یک کپسول گاز از پایین به اینجا بیش از ۲۵ هزار تومان است و کاوی ملک جاده ندارد که هر روز بتوان به شهر رفت و کپسول آورد.
خانههای ساخته شده از گل و چوب و کاهگل که نماد روستانشینی محض است، در کنار برخی خانههای ساخته شده از بلوک و آجر و مصالح، تناقض قابل تاملی در کاوی ملک ایجاد کردهاند.
تقریبا به میانه روستا رسیدهایم، پیرزنی روستایی با چادرشبی به کمر بسته در حیاط خانه مشغول کار است با دیدنمان پیش آمده و ما نیز بهترین فرصت برای یک گفتوگو را از دست نمیدهیم.
پیرزن از مشقات خود میگوید، از مشکلات روستا، از شوهر قطع نخاعی که ۴۰ سال پرستارش بوده و اکنون ۸ ماهی است که در فراقش سوگوار است. از میزبانی مسئولینی میگوید که به دیدار وی آمده و نان و نمک او را خوردند و رفتند و حتی پشت سر خود را نگاه نکردند.
کلثوم ابراهیمی میگوید: تمام مسئولان ارشد شهرستان تنکابن از نماینده تا فرماندار و بخشدار به منزلش آمده و در زمان حیات شوهرش، شادروان مسلم جورقاسمی که حتی قادر به نشستن نبود، از وی تجلیل کردند اما دریغ از اعطای امکانات!
پیرزن با لحنی بغض آلود و چشمانی که از اشک درخشان شده گفت: مگر ما مسلمان نیستیم، مسلمان نه، ما انسان که هستیم، اگر بیمار شویم، تنها خدا مددیار ماست، خود مسئولین آیا میتوانند یک هفته در این روستا زندگی کنند.
دستهای پینه بسته این مادر رنج کشیده، چهره پر از چین و چروک، خانه محقر و روایتهایش که همه زائیده درد و رنجند، دل سنگ را آب میکند. دست و دلبازی او که مهمانان ناخوانده را به صرف صبحانهای مختصر ( نان و ماست محلی) دعوت میکند، نشان از دل دریایی روستائیان دارد، اما سخنان فرزند او که خود یک جانباز جنگ تحمیلی است بار دیگر انبوه غصه را بر دلمان سرازیر کرد.
ناصر جورقاسمی میگوید: کشاورزان روستای کاوی ملک به دلیل نداشتن راه دسترسی علیرغم داشتن باغات مرکبات که بدون سم و ارگانیک تولید میشود قادر به فروش محصولات خود نیستند چراکه هزینه حمل و نقل میوه، بسیار بیشتر از درآمد و سود حاصل از آن است و به همین دلیل اکثر کشاورزان نمیتوانند اقدام به برداشت مرکبات کنند.
وی اشاره به باغات کرده و درختان پرتقال پر از محصول و متواضع روستا نیز سخنان این جانباز جنگ تحمیلی را تائید میکنند.
قاسمی از مکاتبات بسیار با آموزش و پرورش تنکابن برای گرفتن معلم در این روستای محروم سخن گفته و افزود: خانوادههایی که فرزندان محصل دارند، در روستاهای پائین دست به ناچار اجاره نشینند و تنها پنجشنبه و جمعه به روستا میآیند چراکه تنها مدرسه روستا که اکنون به خانه مسکونی یکی از اهالی تبدیل شده معلم ندارد.
مراد حاتمیان عضو شورای اسلامی روستای کاوی ملک به جمعمان اضافه میشود و باقی گفتوگو را در صبحانه کاری مفصل خانم ابراهیمی پی میگیریم؛ صبحانه کاری که با موارد مشابه آن در کشور تفاوت بسیار دارد، سفرهای پر برکت که مزین به ماست و نان محلی و شیر داغ و چای لب سوز است در اتاقی که بواسطه تنها پنجره خود روشن شده و زوایای خانه بهعلت تاریکی از دیدمان مخفی مانده است.
عکس شوهر مرحوم خانم ابراهیمی بر دیوار کاهگلی خانه خودنمایی میکند، او که روزی در همین خانه، مسئولان برایش ویلچری آوردند و قول برق رسانی سریع به روستا را دادند، حالا شاید خیره به ما همان پرسشی را دارد که باقی اهالی روستا دارند.
تنوع وسایل روشنایی از فانوس گرفته تا گردسوز روی طاقچه خانه حکایت از شب بیداریهای پیرزن داشته و پشتیهای کنار بخاری هیزمی و در و دیوار کاهگلی خانه، محرم درد و رنج این مادر هستند.
پای صحبتهای مراد حاتمیان مینشینیم، او که فعالترین عضو شورای این روستا است از مشکلات دیگر روستا میگوید: روستای ما حتی یک مسجد ندارد، در تابستان به دلیل نداشتن برق و نبود یخچال نمیتوانیم گوشت نگهداری کنیم و بلافاصله پس از ذبح مرغ یا گوسفند باید آنرا مصرف کنیم، مسئولان هم برای بازدید فقط تابستان میآیند چون زمستان مسیر غیر قابل تردد است.
وی تعداد دام سنگین روستا و حومههای آن را حدود ۵۰۰ رأس و دام سبک را نیز بیش از هزار رأس اعلام کرده و گفت: تنها در کاوی ملک بیش از ۱۰۰ تن محصول چای برداشت میشود، سابقه روستا هم به یک قرن پیش باز میگردد که در ابتدا با روستای بالابند یکی بود و سپس با گرفتن کد آبادی جدا شد.
این عضو شورا با توجه به مشکل حمل مرکبات تولیدی بیان کرد: کرایه کامیون از اینجا برای حمل بار حدود ۵۰۰ هزار تومان است، تازه اگر در بین راه گیر نکند، مگر محصول چای یا پرتقال چقدر سود دارد.
جالب است؛ روستای بالابند در منطقهای بالاتر از کاوی ملک قرار گرفته اما جاده دسترسی آن از منطقهای دیگر در بخش مرکزی تنکابن آغاز میشود و تنها به دلیل داشتن راه مناسب توانسته از امکانات آب و برق و تلفن و گاز برخوردار شود اما کاوی ملک به علت نبود جاده دسترسی مناسب تا این حد محروم مانده است.
پس از صرف صبحانه و خداحافظی از خانم ابراهیمی و دیدن بخشهای دیگر روستا که پر از طویلههای نگهداری دام و زمینهای کاشت سبزی، میوه و چای است، مسیر برگشت را درپی میگیریم.
در بین راه، نم نم سر و کله اهالی روستا ( زن و مرد) که برای خرید و فروش مایحتاج و محصولات خود به بازار محلی سلیمان آباد رفته بودند، پیدا میشود، چه پُرطاقتند مردان و زنان این روستا که زحمت رفت و آمد چنین مسیری را به جان میخرند.
در مسیر بازگشت تنها به بیتدبیری مدیران میاندیشم و بس. صحبتهای مسئولین مبنی بر خدمترسانی و گزارش عملکرد و محرومیتزدایی در گوشم تکرار میشود، باورکردنی نیست. مسئولان گذشته و فعلی آیا این روستا را ندیدهاند، آیا مدیران دستگاههای اجرایی شهرستان اطلاعی از وجود این روستا ندارند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر