زن داشتم که به لیلا علاقمند شدم ولی او با مرد دیگری هم ارتباط داشت که ...+ عکس
رکنا: مرد جوان که دلباخته زنی شده بود، وقتی از رابطه پنهانی او با مرد غریبهای با خبر شد، در انتقامی هولناک هر دو را کشت.
مرد جوان 24 مرداد سال 88 راهی اداره آگاهی تهران شد و به مأموران گفت: «من چند روز پیش یک زن و مرد را کشتهام.
کارآگاهان در حالی که از اعتراف هولناک این مرد شوکه بودند در بازجویی از وی دریافتند او سه روز پیش در یکی از خانههای یافتآباد تهران زن و مردی را کشته و اجساد قربانیان را در همان آپارتمان باقی گذاشته است. کارآگاهان جنایی پساز ورود به آپارتمان با دو جسد روبهرو شدند که قاتل The Murderer هر دو را خفه کرده بود.بهزاد – 32 ساله- در بازجویی به کارآگاهان گفت: چند ماه پیش هنگام مصرف مواد مخدر Drugs در آن آپارتمان با لیلا (28ساله) آشنا و به او علاقهمند شده بودم. اما پس از مدتی متوجه شدم لیلا با مرد غریبهای رابطه دارد که بشدت خشمگین و ناراحت شدم. روز حادثه Incident در همان آپارتمان به سراغ آن مرد رفتم که با هم درگیر شدیم و در جریان نزاع پرده پنجره را کندم و آن را دور گردنش پیچیده و خفهاش کردم. از آنجا که لیلا هم در آپارتمان حضور داشت و صحنه درگیری ما را دیده بود از ترس اینکه راز جنایتم را فاش نکند به او هجوم برده و با شالی که دور گردنش پیچیدم او را هم خفه کردم، بعد از آن پا به فرار Escape گذاشتم اما دو شب بعد که بشدت عذاب وجدان گرفته بودم تصمیم گرفتم خودم را به پلیس Police معرفی کنم.در پی اعترافهای عامل جنایت Crime محاکمه وی در دادگاه کیفری تهران انجام شد و قضات او را به دو بار قصاص محکوم کردند. اما قبل از اجرای حکم اعدام، بازماندگان هر دو قربانی به شرط پرداخت دیه از طرف محکوم به مرگ از حق قصاص خود گذشتند و او در زندان Prison باقی ماند. بهزاد اکنون 8 سال است که در زندان بهسر میبرد اما نتوانسته دیه تعیین شده را به آن دو خانواده پرداخت کند. بههمین خاطر از قضات دادگاه خواستار رسیدگی به وضعیت خود شده و خواسته که او را از کابوس اعدام execution نجات دهند.صبح دیروز شعبه دهم دادگاه کیفری تهران به ریاست قاضی Judge قربانزاده و با حضور غفاری و ملکی – مستشاران- تشکیل جلسه داد تا درباره محکوم به اعدام تصمیم بگیرند. قضات دادگاه نیز پس از بررسی پرونده مرد جوان تصمیم گرفتند خانوادههای دو قربانی را به دادگاه احضار کنند و پس از شنیدن اظهارات آنها بهعنوان اولیای دم درباره سرنوشت فرد محکوم که بهجنایتکار عنکبوتی معروف شده است تصمیم بگیرند.
گفتوگو با محکوم به مرگ
پیش از جنایت چه شغلی داشتی؟
تولیدی کیف و کفش داشتم.
متأهل هم بودی؟
بله، اما پس از زندانی Prisoner شدنم همسرم طلاق گرفت. یک پسر 8 ساله هم دارم.
چرا سراغ مواد مخدر رفتی؟ اشتباه کردم.
وضعیت مالی در زندگیات چطور است؟
با توجه به کاری که داشتم خوب بود اما بیشتر درآمدم خرج اعتیادم میشد.
چطور با لیلا آشنا شدی؟
آشنایی ما در جریان مصرف مواد مخدر شروع شد.
چرا مرد غریبهای را که با لیلا آشنایی داشت کشتی؟
نمیدانم در یک لحظه خونم بهجوش آمد و عصبانی شدم.
درخواستت از دادگاه چیست؟
8 سال است که در زندان هستم. میخواهم تکلیفم روشن شود.
در این مدت در زندان چه میکردی؟
مشغول یادگیری قرآن بودم و تاکنون توانستهام دیپلم جوشکاری و گچکاری را بگیرم.
پشیمان هستی؟
بله، بشدت چون بهخاطر مواد مخدر زندگیام را تباه کردم و قدر همسر و فرزندم را ندانستم.
الان چه درخواستی داری؟
بهخاطر نداشتن پول برای پرداخت دیه در زندان هستم و روز و شبم با کابوس عجین شده و نمیدانم چکار کنم. یا من را میبخشند یا پای دار میروم. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
دومین مناظره انتخاباتی ریاست جمهوری 96 + دانلود مناظره
موضوع محموله لباسهای دختر وزیر در مناظره امروز / تک قالیباف ، پاتک روحانی +فیلم
این اخبار را از دست ندهید:
شیون دلخراش 26 کودک روستایی که پدرشان در معدن آزادشهر گلستان دفن شد + عکس قربانیان و جدول
اختصاصی / عکس و اسامی گرفتار شده ها و قربانیان معدن آزادشهر گلستان / 4 روستا سیاه پوش شد + جزئیات
هنگام شستن ظرف ها بودم که شوهر دخترخاله ام پیشنهاد شرم آور داد و مرا به زور به اتاق برد و ...
راز شوم دختر 16 ساله که در خانه تاجر 62 ساله زندانی شده بود / این مرد خانه فساد داشت و ...
یک روز وقتی به محل کار پسرم رفتم با صاحبکارش آشنا شدم و ملاقات های شیطانی ما شروع شد تا اینکه در باغ آن اتفاق افتاد و ...
پس از اولین گناه با همسر دوستم دیگر عذاب وجدان نداشتم تا اینکه یک روز سر زده به خانه آمدم بابک را در شرایط بد با زنم دیدم و ...
شلیک مرد اراکی به همسرش در وسط خیابان / انگیزه ای این پرونده هنوز روشن نیست!
موهای راضیه 14 ساله را گرفت با مشت به صورتش کوبید و به سمت دکه کشاند تا...
شکایت احمدینژاد از جهانگیری!
هادی پس از یک سال ارتباط شرم آور راز زندگی ام را فهمید و رفت ...
ارسال نظر