مرگ هولناک 3 مرد در صاعقه زدگی / رعد و برق آنها را خشک کرد + عکس

به گزارش رکنا، صاعقه در مناطق کوهستانی چیزی فراتر از یک صدای مهیب است.همین سال گذشته بود که در بخش زرنه ایلام صاعقه سبب از بین رفتن 12 راس از گله گوسفندان یک چوپان شد و درست مثل این بود که رعد و برق درست وسط سرمایه و زندگی آن چوپان فرود آمده باشد.

اهالی خیلی خوب می دانند که معنی رعد و برق و باران های سیل آسای بعد از آن یعنی چه.آنها بارها با این حوادث دست و پنجه نرم کرده اند اما زنهار برای آموزش رفتار در زمان رعد و برق آن قدر بی رمق است که هنوز هم این صاعقه های آشنا و تکرار شدنی می توانند جان شیرین اهالی را بگیرند.

هفته گذشته هنگام رعد و برق در استان ایلام منجر به کشته شدن 3 نفر در این استان شد.یکی از این افراد اهل بخش زرنهو یکی دیگر اهل  لومار، و سومین فرد اهل سیروان امام زاده سید محمد بود.اما ماجرا به همین جا ختم نشد و در ادامه بارندگی ها، فردای همان روز یک جوان 30 ساله هم در سرپل ذهاب بر اثر صاعقه زدگی جان باخت.

یکی از قربانیان صاعقه های هفته قبل جوان 36 ساله ای به نام محمد حیدری بود.در ادامه گزارش گفتگوی ما با محمد حیدری را بخوانید که جزئیات این حادثه را شرح می دهد.

خبر بچه دار شدن بعد از صاعقه زدگی

حسین حیدری برادر محمد است که این روزها خانه شان در غم از دست دادن برادر جوانش سیاه پوش است.او اولین کسی بود که بالای سر جسد برادرش رسید و پیکر بی جان خیس خورده او را در کوهستان پیدا کرد.

برادر محمد در گفتگو با خبرنگار ما می گوید:«برادرم 36 سال داشت و کارگر ساده بود.او مرد بسیار زحمتکشی بود و هر کمکی از دستش برمی آمد برای اعضای خانواده اش می کرد.دلش می خواست با نان حلال زندگی خوبی برای خودش بسازد و همین سال قبل بود که ازدواج کرد.»

آهی غلیظ بر سینه برادر محمد می نشیند و چند لحظه ای مکث می کند تا بغض خود را فرو بخورد:«داماد ما عشایر و گله دار است.روز حادثه از برادرم خواسته بود که به همراه او و خواهرم به آبادی برای خرید بروند و وسیله ای را به شهر بیاورند.برادرم در راه بود که رعد و برق و صاعقه آغاز شده بود.چند ساعتی از او بی خبر بودیم.امکان نداشت که او قول انجام کاری را بدهد اما دیگر تلفنش را پاسخ ندهد.برای همین من به شدت نگران او شدم و در مسیری که می دانستم راه افتاده به دنبالش گشتم.»

ساعت حدود 4 بعد از ظهر روز شنبه 30 اردیبهشت بود که محمد از خانه بیرون رفت و ساعت 12 همان شب برادرش جسد بی جان او را پیدا کرد:«رعد و برق به سینه و قلب برادرم زده بود و انگار تا انگشتان پایش را سوزانده بود.همه موهای سرش سوخته بود و بی جان روی زمین افتاده بود.می دانستم دیگر کار از کار گذشته اما به حدی بیقرار بودم که با اورژانس تماس گرفتم.چند ساعتی از مرگ او می گذشت و دیگر کاری از دست کسی ساخته نبود.می گفتند گوشی در جیبش بوده و همین سبب شده که صاعقه به او برخورد کند.»

برادر محمد در آخر گفت:«مرگ ناگهانی برادرم همه خانواده ما را در غم و مصیبت فرو برده است.دو سه روز که از مرگ او گذشته بود، در مراسم فاتحه خوانی بودیم که همسرش به خانواده گفت که باردار است.محمد نمی دانست که قرار است پدر شود.»