استاد محمد مورد تهاجم نامحرمان قرار گرفت

به بهانه پنجمین سال درگذشت استادمحمد با ابوالفضل پورعرب، یکی از شاگردان قدیمی این هنرمند Artist گپی کوتاه زدیم که خودش از اولین سوپراستارهای سینمای پس از انقلاب است.

پورعرب که شاگردی و همکاری‌اش با استادمحمد برایش به رفاقت تبدیل شد، می‌گوید:‌ ما در سال‌هایی که با هم کار می‌کردیم خیلی فراز و نشیب داشتیم و او مورد تهاجم زیادی از سوی نامحرمانی قرار گرفت که فکر می‌کرد محرم هستند و گاهی همان‌ها باعث دور شدن او از تئاتر می‌شدند. استادمحمد کار می‌کرد و می نوشت و وقتی رسیدیم به نمایش «خونیان و خزیان» که درباره سینما Cinema رکس آبادان بود شروع به تمرین آن در تئاتر شهر با مهین شهابی کردیم، ولی اجازه اجرا به آن نمایش داده نشد. بعد از آن «قصص القصر» را نوشت که آن هم رد شد و دیگر به دوره‌ای رسیدیم که محمود قهر کرد و خانه‌نشین شد. روزهایی که با وجود سختی و خانه‌نشینی ندیدم حتی وقتی خیلی عصبانی می‌شد به کسی توهین کند و چقدر این روزها برعکس این جریان را می‌بینیم. رفتار و منش او کاملا نشان می‌داد که به عنوان یک هنرمند صیقل خورده در حالی که خیلی‌ها این روزها می‌نویسند و کار می‌کنند ولی نام هنرمند نمی‌شود به آن‌ها داد.

پورعرب به زمان بیماری استادمحمد اشاره می کند و می‌گوید: حتی یک بار ندیدم که استادمحمد در زمان بیماری‌اش از کسی گله‌ کند یا انتظاری داشته باشد. کلا در تمام زندگی‌اش همین طور بود، ساده زندگی کرد، خانه‌اش هم ساده بود، ولی به جایش کتابخانه‌ای شکیل و پر از کتاب داشت.

نمایش «شهر قصه» اثر بیژن مفید یکی از آثار نمایشی مطرح تئاتر ایران است که روایتگر داستان انسان‌هایی با صورتک حیوان است و استادمحمد در آن با نقش خر شهرت رسید.

او درباره این نمایش می گوید: در شهر قصه با وجود آن‌ همه هنرمند فقط سه چهار نفر معروف شدند و یکی از آن‌ها شخصیت «خر» نمایش بود که استادمحمد آن را بازی می‌کرد ولی هنوز کسانی هستند که شهامت آن را ندارند بگویند در آن نمایش چه نقشی داشتند اما استادمحمد اصلا روحیه های این چنینی نداشت و همیشه سربلند بود.

این بازیگر Actor سینما درباره دورانی که استاد محمد کار نمی‌کرد هم می‌گوید: وقتی از تئاتر محروم شده بود ما که شاگردانش بودیم زیر پل Bridge کریمخان کاموا می‌فروختیم و با هم آتش روشن می‌کردیم تا آن‌جا استاد را ببینند و همان‌جا دور آن آتش چقدر درباره تئاتر و سینما و هنر Art بحث می‌کردیم. آخر هم او انقدر استقامت کرد تا در تئاتر مسئولیت گرفت و همه مهملاتی که درباره او می‌گفتند از بین رفت.

از پورعرب درباره ورود به سینما می‌پرسیم که استادمحمد از حضور او در سینما دلخور شد یا نه؟ می‌گوید: وقتی «عروس» را بازی می‌کردم او ایران نبود و خیلی کم با هم در ارتباط بودیم. البته ورود من به سینما هم این‌طور نبود که با برنامه‌ریزی و فکرشده باشد. من خیلی ناگهانی وارد شدم یعنی یادم می‌آید مشغول تمرین یک تئاتر با هادی اسلامی در تئاتر شهر بودیم که شنیدم بهروز افخمی مرا برای فیلمش می‌خواهد. وقتی هم استادمحمد شنید که در سینما بازی کرده‌ام خوشحال شد و گفت خوب است که تو بدون پول و پارتی وارد سینما شدی چون این مسئله خیلی برایش مهم بود. اما حیف شد، رفیق و استاد خیلی خوبی را از دست دادیم.

پورعرب که خودش در این سالها دچار بیماری شده درباره احوال این روزهایش می‌گوید:‌ حال و احوالم خیلی مساعد نیست ولی فقط بحث بیماری تن نیست، چون همه در جامعه به نحوی ناراحت هستند، دخالت‌هایی در همه امور از جمله سیاسی و فرهنگی می‌شود و اتفاقاتی را دامن می‌زنند که خوشایند جامعه نیست و همین‌ها حتی دامن سینما و تئاتر را هم گرفته است.