فیلسوف ایرانی در گفت و گو با رکنا به واکاوی شرایط فعلی اجتماعی کشور پرداخت
نخبگی فقط به انعکاس احساس خشم جامعه محدود نمیشود/ راه برون رفت از مشکلات فعلی تفکر عاقلانه است
رکنا: استاد فلسفه دانشگاه های کشور گفت: مساله زنان در ایران دارای ابعاد مختلفی است تنها یک بعد ندارد و ما باید برای مسایل پیرامون زنان نیز راه حل های چند بعدی داشته باشیم.
بیژن عبدالکریمی، فیلسوف ایرانی در گفتگو با خبرنگار اجتماعی رکنا با اشاره به اینکه مساله زنان در ایران دارای ابعاد مختلفی است تنها یک بعد ندارد، تصریح کرد:. با ظهور «سوبژه مدرن» و بسط «اومانیسم» انسان تازه ای شکل گرفت که خرد و اراده خود را محور زندگی و محور فهم جهان می داند.
وی افزود: با ظهور شرایط پسامدرن، «سوبژکتیویسم» و «اومانیسم» شدت و حدت بیشتری به خود می گیرد. با مدرنیته، زنان به صحنه های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی وارد شدند و همچنین با ظهور پسامدرن در واقع حضور زنان در عرصه های گوناگون پررنگ تر شده است و این یک مساله جهانی و نه صرفاً مختص به ایران است.
«زن، زندگی، آزادی» برای اولین بار توسط عبدالله اوجالان مطرح شد
این استاد فلسفه بیان داشت: جریانات سنت گرا و گفتمان انقلاب اصلا سوبژه مدرن را ندیدند و آن را درک نکردند، مگر در مقام نفی و انکار، و این روند بحرانهای فرهنگی جهانی را در ایران مضاعف کرده است. شعار «زن، زندگی، آزادی» برای اولین بار توسط عبدالله اوجالان مطرح شد و با توجه به گرایشات مارکسیستی وی، به او و گروه های نظامی زیر نظر وی اتهاماتی از جمله بهره برداری های جنسی از زنان و تبدیل زنان به بردگان جنسی وارد شده است.
عبدالکریمی تأکید کرد: گفته شده است عبدالله اوجالان و گروههای نظامی زیر نظر او ازدواج را کنار گذاشتند و زن را به یک برده جنسی تبدیل کردند و شعار وی، یعنی «زن، زندگی، آزادی» اکنون در زبان برخی از جوانان و کنشگران ما هم جاری شده است به همین دلیل نمی توان گفت که این شعار یک شعار اصیل است اما در نقد سنت و در واکنش به جریانات سنتگرا سرداده شده است.
عناصری مثل عشق،از خودگذشتگی، رنج کشیدن برای دیگری دیده نمی شود
فیلسوف ایرانی با اشاره به اینکه این شعار نمی تواند بیانگر کل جامعه زنان ایرانی باشد، ادامه داد: زن ایرانی با مهر، فداکاری، عشق و ایثار شناخته می شود و حال آن که تصویر زن در جنبش های جدید اجتماعی در سراسر جهان به یک زن هالیوودی تقلیل پیدا کرده است و عناصری مثل عشق، فداکاری، از خودگذشتگی، رنج کشیدن برای دیگری، ایثار و ارزش های متعالی انسانی را در آن نمی بینیم.
پروین را زن تر از فروغ میدانم
نویسنده کتاب ما و جهان نیچهای اضافه کرد: زنان اسوه ما در تاریخ معاصر و پیش از آن همواره در اقلیت بوده و هستند و حتی بسیاری از آنها مانند پروین اعتصامی شاعری است که نسلهای جدید وی را نمیپسندند با این توجیه که وی مردانه و نه زنانه سراییده است. نسلهای جدید غالباً فروغ فرخزاد را به عنوان نماینده زن ایرانی میشناسند و معنقدند که وی نخستین شاعر زنی بود که زنانگی و احساسات زنانهاش را سراییده است. اما من پروین را زن تر از فروغ میدانم و حس زنانه را صرفاً در حس جنسی زنانه محدود نمیکنم و کماکان معتقدم که پروین زنترین شاعر معاصر ماست و او مظهر زن ایرانی است و امر ایرانی در وی ظهور و تجلی دارد، هر چند که علیه بسیاری از چارچوبهای سنتی نیز شورید و برخی از این چارچوبها را نیز زیر پا گذاشت.
«زن، زندگی، آزادی» شعاری است که با سنت تاریخی ما نسبتی ندارد
وی بیان کرد: شعار «زن، زندگی، آزادی» شعاری است که پشتوانه حِکمی و فلسفی ندارد و با سنت تاریخی ما هم نسبتی ندارد و خود را در شورش بر سنت آشکار میسازد. اما اگر اندیشه ای مستقل از سنت تاریخی خودش باشد بیریشه است و نمی تواند اثرگذار باشد. البته این سخن من، نه از منظر یک «تئولوژیسین»(متکلم) و دفاع از نظامهای الهیاتی سنتی بلکه صرفاً از منظر مواجههای پدیدارشناسانه با تاریخ تفکر بشر باید فهم و تفسیر گردد، منظری که بعید میدانم بسیاری از افراد جامعه ما، به دلیل اسارتشان در چارچوبهای اندیشههای ایدئولوژیک، قدرت هضم و فهم آن را داشته باشند.
عبدالکریمی یادآور شد: ما باید سنت را به شکل فلسفی و متفکرانه نقد کنیم زیرا در این صورت است که می توانیم افق تازه ای را ایجاد کنیم و زنجیرهایی را که پاره ای تفکرات سنتی بر گردن ما نهاده است پاره کنیم. ما در طی تاریخ دو قرن گذشته بسیاری از امور و مسائل را از منظری سیاسی و ایدئولوژیک به نقد کشیدهایم اما کمتر نقد متافیزیکی و فلسفی داشتهایم. به همین دلیل، همواره از چاله درآمدهایم و در چاه افتادهایم. در روزگار ما نیز این بی افقی و حرکت در پرتو اوهام و توهمات برای چندمین بار در حال تکرار است.
نیروهای اجتماعی ما بیشتر یک «نه بزرگ» به وضع موجود هستند و نه تفکر
فیلسوف ایرانی با اشاره به اینکه ما در تاریخ دچار دور باطلی شده ایم که هم اکنون نیز در حال تکرار است. این دور باطل حاصل این امر است که نیروهای اجتماعی ما بیشتر یک «نه بزرگ» به وضع موجود هستند و نه تفکر یا جنبشی ریشه دار که برخوردار از وجوهی ایجابی باشند. آنها سلب مطلق هستند بیآنکه وجوه ایجابی آنها از سطح گمان به سطح معرفت، ارتقاء یافته باشد.
وی تصریح کرد: ما جز قرار گرفتن در مسیر تفکر راه حل دیگری نداریم، در غیر اینصورت زن در جامعه ما تبدیل به بازیچه ای برای سیاستمداران خواهد شد و اینجاست که اهل فرهنگ و هنر باید افق های روشن را نشان دهند زیرا در این فضای دو قطبی اجتماعی هر کدام از دو طرف ماجرا، حکومت و معترضان، ایدههای خود را آخرین امکان در برابر «سوبژه ایرانی» می دانند.
باید افق تازۀ دیگری را نشان دهیم
مؤلف کتاب در جستجوی معاصریت افزود: ما باید میان زنی که رخت سنت را یک سره بر تن کرده است و هیچ درکی از زیستجهان و سوبژه مدرن ندارد و زنی که میخواهد تمامی معیارهای سنتی را کنار گذاشته و یکسره با معیارهای غربی پیش رود باید افق تازۀ دیگری را نشان دهیم، افقی که هم نیروهای سنتی و هم نیروهای نوگرای ما از فهم آن ناتوان بوده، میتواند ما را هم از گسیختگی اجتماعی و تاریخی رهایی بخشد و هم به غلبه بر فضا و شکاف دوقطبی جامعه یاری دهد.
نخبه کسی است که بتواند به گشوده شدن راهی تازه یاری رساند
این استاد برجسته دانشگاه گفت: یکی دیگر از مشکلات کنونی جامعه ما این است که «به اصطلاح نخبگان» ما با فاصله اندکی از جامعه حرکت می کنند و آنها غالباً همانگونه فکر می کنند و احساس می کنند که افراد عادی میاندیشند و احساس میکنند. در واقع ما با شکلی از قحط الرجالی و بینخبگی مواجه هستیم. در حقیقت در جامعه ما کسی نخبه تلقی می شود که خشم و کینه بخشی از جامعه را منعکس سازد. اما نخبگی و الیت بودن صرفاً به انعکاس احساسات خشم و کینه جامعه محدود نمیشود. نخبه کسی است که بتواند به جامعه در پایان بخشیدن به انسدادها و گشوده شدن راهی تازه یاری رساند.
ارسال نظر