حاشیه های سارا و نیکا ادامه دارد + گزارش کامل با عکس

سارا و نیکا عکس هایی در صفحه اینستاگرام خود منتشر کردند که نظر کاربران را از لحاظ تفاوت چهره و حجاب به خود جلب کردند.

سارا نیکا

مادر سارا و نیکا :راستش باخانم غفوری (تهیه کننده) و آقای مقدم قرار گذاشتیم هرسال که سریال پایتخت ساخته بشه سارا ونیکا را بیاوریم ایران تا بازی کنند و بعد به سوئد بازگردند.

فعلا نمی خواهیم بچه ها بازیگر شوند زیرا الان در مرحله ای هستند که باید درس بخوانند و بازی در پایتخت برایشان کافی است.

ازدواج سارا و نیکا فرقانی اصل در سریال پایتخت 5

سارا و نیکا در طول این سال ها و ساخت مجموعه های پایتخت روز به روز نقش شان پر رنگ تر شده است اگر چه در سریال پایتخت یک دیالوگ های آنها بسیار کوتاه و تک کلمه ای بود ولی با بزرگ شدن دوقلو ها نویسندگان با فراغ بال برای آنها متن می نویسند. به طوری که در پایتخت 3 اسم رستوران هما و عمه فهیمه رستوران سارونیکا بود که بخشی از داستان را به خود اختصاص داده بود.

اما با حضور سارا و نیکا در سریال پایتخت 5 بخش زیادتری از بار داستان به آنها اختصاص پیدا کرده است تا آنجایی که هومن حاجی عبداللهی بازیگر نقش رحمت در سکانسی از این سریال از ارسطو می خواهد که سارا و نیکا را برای برادرانش رحمان و رحیم از نقی خواستگاری کند. و این خود نویدی برای پر رنگ تر شدن حضور سارا و نیکا در پایتخت 5 است یا در قسمت اول سریال سارا و نیکا عمه خودشان را که در مجلس ختم بهبود حالش بعد شده است به درمانگاه می برند!

مصاحبه با سارا و نیکا

سارا و نیکا، کودکی شان را در پایتخت پشت سر گذاشتند. شاید به همین خاطر است که در پشت صحنه کار، زندگی می کنند. آنها از همان روز اول ریما رامین فر و محسن تنابنده را بابا و مامان خطاب کرده و با این کارشان فاصله ها را کم کردند. آنها نور چشمی اهالی پایتخت هستند و همه هر کاری را انجام می دهند که به دوقلوها خوش بگذرد.

اولین تجربه بازیگری در هشت ماهگی

سارا:اولین بار وقتی هشت ماهه بودیم در سریال «دوباره زندگی» بازی کردیم. از اون موقع چیزی به یاد نداریم اما مامان مون می گه آقای رسول حاتمی که اون زمان، ما رو از «دوباره زندگی» می شناخت و آشنایی نزدیکی هم با گروه پایتخت داشت، وقتی برای سریال «پایتخت» دنبال دوقلو بودن مارا به آقای مقدم معرفی کرد و بعد از اینکه به دفتر رفتیم برزو نیک نژاد از ما تست گرفت و برای نقش دوقلوهای پایتخت انتخاب شدیم.

بعد از پایتخت 2 به سوئد رفتیم

نیکا:بعد از حضور در پایتخت 2، ما برای تحصیل و زندگی با مامان و بابامون به کشور سوئد رفتیم. اوایل حضور در مدرسه سوئد برای مان سخت بود اما به سرعت دوستان زیادی پیدا کردیم و الان کلی دوست سوئدی داریم.

وقتی دوقلوهای شیرگاهی جای ما را گرفتن

سارا:این ماجرا گذشت تا اینکه ما برای حضور در پایتخت 4 کاملا آماده بودیم که یک دفعه شنیدیم قرار است یک دوقلوی شیرگاهی نقش سارا و نیکا رو بازی کنن. اون لحظه خیلی ناراحت شدیم اما مامان مون می گفت خیلی خوبه که دو تا بچه دیگه که اونا هم دوستای ما هستن، قراره بازی کنن و از این بابت خوشحال هستن ولی ما چون پایتخت رو خیلی دوست داشتیم دل مون می خواست نقش مون رو خودمون بازی کنیم.

چطور به پایتخت برگشتیم

نیکا:ما حضورمون رو دیگه منتفی می دونستیم اما بعد چند روز آقای تنابنده که هنوز هم برای ما بابای قصه است، با مامان مون تماس گرفت و ازش خواست که بیاییم ایران. بابا محسن می گفت قبل اینکه ما به دنبال دوقلو باشیم، خانم غفوری چند بار از طریق وایبر با شما تماس گرفته که جواب ندادین! این موضوع برای زمانی بود که خط های وایبری در سوئد دچار مشکل شده بود و ما اصلا متوجه نشدیم که ایشون تماس گرفتن.

داستان درس خوندن ما در سوئد

سارا:روال مدرسه های اونجا به این شکل بود که برای ملیت های مختلف، یک کلاس وجود داشت؛ مثلا یک کلاس برای ایرانی ها که ما در اون کلاس درس می خونیم و بعد از اینکه مدتی از حضورمون گذشت به صلاحدید معلم مون کلاس های زبان سوئدی رو هم شروع کردیم و به این ترتیب زبان مشترک ما با بچه های دیگر از ملیت های مختلف، سوئدی خواهد شد.

نیکا:قبل از سفر به ایران برای حضور در پایتخت 4، فصل امتحانات مون بود که برای اینکه امتحانات با سفرمون به ایران تداخلی پیدا نکنه، مامان مون با مدیر مدرسه صحبت کرد و از معلم مون خواست تا قبل از موعد اصلی امتحان ها، از من و سارا امتحان بگیرن. حدود یک ماه ما به صورت فشرده درس خوندیم و امتحان دادیم که برای حضور در پایتخت 4 آماده باشیم. با وجود اینکه تو اون یک ماه خیلی سختی کشیدیم اما به عشق پایتخت همه اون مشکلات رو تحمل کردیم.

با مادرمون از طریق اسکایپ در ارتباطیم

نیکا:دوری از مامان مون، خیلی برامون سخته و هیچ وقت فکر نمی کردیم که روزی اتفاقی بیفته که ما رو از هم جدا کنه اما اینجا هر روز صبح از طریق اسکایپ با مامان که سوئده چت تصویری داریم که کمی از سختی این دوری کم کنیم.

با دایی مون به ایران اومدیم

سارا فرقانی :مامان مون باید از محل کارش مرخصی می گرفت و همراه ما می اومد ولی به خاطر اینکه یک بار با محل کارش صحبت کرده بود و بعدش به دلیل عدم تماس گروه پایتخت که بعدها فهمیدیم سوءتفاهم بوده، دیگه نمی تونست مرخصی بگیره؛ همین شد که ما رو با دایی مون که دقیقا همون زمان برای دیدن مادربزرگ مون می خواست به ایران بیاد، به ایران فرستاد.آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.

وبگردی