اعترافات «مغول»

ماجرای این پرونده جنایی از مهرماه سال 1391 زمانی در دستور کار پلیس Police آگاهی خراسان رضوی قرار گرفت که اعضای یک خانواده موضوع گم شدن مرد 45 ساله ای را پیگیری کردند.

این در حالی بود که همسر مرد 45 ساله با نشان دادن دست نوشته ای به پلیس ادعا کرد همسرش به شهر دیگری رفته و با به جا گذاشتن دست نوشته مدعی شده است که دیگر به مشهد باز نخواهد گشت!

با وجود این با صدور دستورات قضایی، همسر محمدرضا (مرد گمشده) و دیگر افرادی که با وی در ارتباط بودند مورد بازجویی های پلیسی قرار گرفتند اما سرنخی که حاکی از وقوع جنایتی باشد به دست نیامد به همین دلیل همه افراد مظنون در این پرونده با صدور قرار قانونی آزاد شدند اما تحقیقات کارآگاهان در این پرونده به طور غیرمحسوس همچنان ادامه یافت تا این که اواخر سال 95 قاضی Judge کاظم میرزایی در جایگاه قاضی ویژه قتل Murder عمد مشهد، با مطالعه اوراق رنگ و رو رفته این پرونده، پا به تاریکخانه سرگذشت افرادی گذاشت که در این ماجرا مورد بازجویی قرار گرفته بودند.

در این میان ناگهان، چشمان مقام قضایی روی نام مرد معروف به «مغول» خیره ماند چرا که این مرد 35 ساله از حدود یک سال قبل از وقوع جنایت Crime ارتباط نزدیکی با مرد گمشده داشت.  قاضی میرزایی که با ریزبینی و بررسی جزئیات اظهارات «مغول» در زمان حادثه، به وی مظنون شده بود، دستورات ویژه ای را برای بررسی وضعیت فعلی وی از نظر اجتماعی و همچنین ارتباط او با همسر مقتول صادر کرد و بدین ترتیب گروه ویژه ای از کارآگاهان به دستور سرهنگ حمید رزمخواه (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) به کنکاش های تخصصی در این پرونده پرداختند.

بررسی ها مشخص کرد مغول حدود دو سال بعد از وقوع قتل نیز با همسر محمدرضا در ارتباط بود اما به تازگی با دختر دیگری نامزد کرده و همسر محمدرضا نیز از مدتی قبل با مرد دیگری ازدواج کرده است. این گونه بود که با دستور قاضی ویژه قتل عمد همسر «محمدرضا» (مقتول) دستگیر شد و دوباره مورد بازجویی قرار گرفت اما او این بار نتوانست در برابر شواهد و دلایل مستند دوام آورد و به ناچار به قتل همسرش با تبانی «مغول» اعتراف کرد. به دنبال اعترافات این زن، کارآگاهان در حضور قاضی میرزایی به روستای سهل الدین از توابع مشهد رفتند و بقایای جسد محمدرضا را از عمق چاه 20 متری متروکه بیرون کشیدند.  با پیدا شدن جسد و افشای راز جنایت «مغول» در چاه متروکه! این مرد 35 ساله نیز در یک عملیات هماهنگ دستگیر شد و به مقر انتظامی انتقال یافت. او که ابتدا سعی می کرد خود را بی خبر از ماجرای قتل نشان دهد وقتی چاره ای جز بیان حقیقت ندید به ناچار لب به اعتراف گشود و گفت: آن زمان در تاکسی تلفنی مشغول کار بودم که محمدرضا برای انجام امور شخصی اش خودروی مرا کرایه کرد. در این هنگام من و او با یکدیگر آشنا شدیم به طوری که او هر روز با من تماس می گرفت تا به عنوان راننده در کنارش باشم! به همین دلیل رفاقت من و او هر روز بیشتر می شد تا جایی که دیگر به راحتی به منزلش رفت و آمد می کردم به طوری که حتی وقتی برخی شب ها محمدرضا به منزل نمی آمد باز هم من در منزل او می خوابیدم.

وی ادامه داد: این گونه بود که رابطه ای شیطانی بین من و همسر محمدرضا شکل گرفت و ما به این ارتباط شوم ادامه دادیم. علاقه ما به یکدیگر به جایی رسید که تصمیم گرفتیم برای آن که به راحتی در کنار هم باشیم، محمدرضا را به قتل برسانیم. اگرچه ما آن قدر روابط نزدیکی داشتیم که حدود دو هفته قبل از وقوع جنایت پلیس من و «ز-ف» (همسر محمدرضا) را در بهشت رضای مشهد دستگیر کرد اما محمدرضا به کلانتری آمد و از ارتباط خانوادگی ما سخن گفت به همین دلیل نیز پلیس ما را آزاد کرد. بعد از این ماجرا من چند قرص خواب آور به «ز» دادم تا آن ها را به همسرش بخوراند تا من به راحتی او را به قتل برسانم اما آن شب وقتی «ز» با من تماس گرفت که قرص ها را به همسرش خورانده است و من به خانه او در بولوار توس رفتم، دیدم او هنوز به طور کامل بیهوش نشده است به همین دلیل ترسیدم و آن شب از کشتن Killing او صرف نظر کردم تا این که چند شب بعد دوباره یک بسته قرص به «ز» دادم که این بار قرص بیشتری به او بدهد.

حدود ساعت یک بامداد بود که «ز» با من تماس گرفت و من سوار بر پراید به خانه محمدرضا رفتم. او گیج بود و چیزی نمی فهمید در همین حال با روسری او را خفه کردم و هنگامی که دیگر دست و پا نمی زد. جسدش را با کمک «ز» به بیرون از خانه منتقل کردیم ابتدا قصد داشتیم جسد را درون صندوق عقب بگذاریم اما جسد سنگین بود و نتوانستیم این کار را انجام دهیم به ناچار جنازه محمدرضا را بر صندلی عقب انداختیم و به روستای سهل الدین بردیم که روستای پدری ام بود. آن جا چاه متروکه عمیقی قرار داشت که ما با کمک یکدیگر جسد را داخل چاه انداختیم. پس از آن به آلونکی که داخل باغ بود رفتیم و من بعد از مصرف مقداری شیره (مواد مخدر) «ز» را به خانه اش رساندم و خودم نیز به خانه پدرم رفتم. از آن به بعد باز هم با یکدیگر در ارتباط بودیم تا این که روزی به سراغ «ز» رفتم و به او گفتم می خواهم ازدواج کنم و او باید دور مرا خط بکشد! وقتی «ز» با مرد دیگری ازدواج کرد من هم با دختری نامزد کردم که بعد از آن هم اوایل خرداد امسال دستگیر شدم!

تحقیقات بیشتر درباره این پرونده جنایی با صدور دستورات ویژه ای از سوی قاضی میرزایی درحالی ادامه دارد که واکاوی زوایای تاریک پرونده از سوی سرگرد خداوردی‌نژاد (افسر پرونده) آغاز شده است.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

لج بازی های دردسر ساز پس از طلاق 2 بازیگر مشهور + عکس

تجاوز به دختر دانشجو توسط کارگردان معروف سینما / او پس از تجاوز با ایمیل از من پوزش خواست!+عکس

فیلم لحظه انفجار گاز و تکه تکه شدن وحشتناک 2 کارگر + تصویر 16+

نقشه شیطانی یک مرد در نمایشگاه تهران برای ازدواج با بیوه مدیرعامل

قاتل بنیتا در گرگ ومیش بخشش یا اعدام + عکس

میهمان «ماه‌عسل» به دادگاه می‌رود؟

پرواز راننده یک ماشین سواری در عوارضی / او خواب بود که به ایستگاه زد + فیلم لحظه حادثه

داماد زندانی چگونه مهریه 2 میلیارد تومان عروس خانم را پرداخت؟

دادگاه اسپانیا رونالدو را به دو سال حبس محکوم کرد

وقتی شوهرم نبود، مرد غریبه را در اولین قرار به خانه ام بردم! / همسایه ها همه چیز را فهمیدند

آخرین خبر از پرونده دختر زیبای تبریزی + عکس

تجاوز پدر و پسر خبیث به یک دختر 19 ساله +عکس

 

وبگردی