زنم با یک مرد آفریقایی روهم ریخت و من باید مهریه  312 سکه سپیده را بدهم

«بهزاد» که برای گذراندن تعطیلات نوروزی و دیدن پدر و مادرش از آلمان به تهران سفر کرده است، چند روز بعد از تعطیلات عید به شعبه 261 مجتمع قضایی ونک رفت تا از روند پرونده‌ای که وکیل همسرش علیه او تشکیل داده مطلع شود. مرد میانسال که موهای بلند جوگندمی داشت و لباس‌های شیک پوشیده بود، پس ازمراجعه به دادگاه پی برد همسرش دادخواست «مطالبه مهریه» داده است. البته او هم در دو کشور خارجی پرونده‌‌هایی برای بازداشت همسرش و ملاقات با فرزند خردسالش تشکیل داده بود. پشت اتاق دادگاه روی نیمکت نشسته بود و وقتی از پسرش حرف می‌زد، بغض راه گلویش را می‌بست و سکوت می‌کرد...

بهزاد چند روز دیگر باید به شـــــــهر کلن بازمی گشت. نخستین بار که برای ادامه تحصیل به آلمان رفت فقط 16 سال داشت. اما چند سال بعد با اصرار مادرش به تهران بازگشت و از دریافت اقامت انصراف داد. با این حال وقتی به ایران آمد بعد از چند ترم تحصیل، رشته مدیریت بازرگانی را رها کرد تا به پدرش در رستوران‌شان کمک کند. او نوازنده گیتار بود و خیلی دلش می‌خواست فعالیت‌های هنری‌اش را ادامه دهد برای همین موسیقی را دنبال کرد و حتی به کلاس‌های خوانندگی رفت. دلش می‌خواست خواننده مشهوری شود، برای همین رستوران را هم رها کرد و در 30 سالگی به آلمان بازگشت. پسر جوان بسرعت در یکی از رستوران‌های کلن شروع به خوانندگی و نواختن گیتار کرد. یکی دو سال بعد از آن در جمع ایرانی‌های مقیم آلمان به شهرت رسید و حتی در جشن‌های عروسی هم با استقبال مخاطبان روبه‌رو شد.

درست 10 سال از مهاجرت بهزاد به آلمان می‌گذشت که به فکر تشکیل خانواده افتاد. در شب تولد چهل سالگی‌اش بود که موضوع را با دوستانش در میان گذاشت. فردای همان روز هم سفارش یک قاب عکس بزرگ برای فرزند آینده‌اش داد تا سال بعد در جشن تولد چهل و یک سالگی‌اش به آن قاب عکس پرشده خیره شود و به یادگار فیلمی ضبط کند.

نخستین انتخاب بهزاد برای زندگی جدید، «سپیده» خواهر یکی از دوستانش بود، دختری که با مدرک دیپلم در یک شرکت خصوصی در  لوکزامبورگ به‌عنوان منشی کار می‌کرد که البته تنها انتخاب بهزاد هم باقی ماند. چرا که او دوست داشت همسر آینده‌اش دختری با فرهنگ و آداب ایرانی و از همه مهمتر اهل زندگی باشد. از برادر سپیده بدی ندیده بود و خواهر آنها هم بیست سال عاشقانه با شوهرش زندگی کرده بود. به همین دلیل با موافقت دو خانواده سپیده چند روزی به کلن رفت تا دختر و پسر جوان بیشتر با هم آشنا شوند. همه چیز برای آغاز یک زندگی مشترک مهیا بود تا اینکه بهزاد فهمید همسر آینده‌اش پیش از این با یک مرد آفریقایی تبار اهل لوکزامبورگ ازدواج مصلحتی کرده تا اقامت آن کشور را اخذ کند. با این حال بهزاد اهمیتی به مسأله ازدواج صوری سپیده نداد و آن را موضوعی عادی در کشوری اروپایی دانست. چند ماه بعد از آشنایی هر دو به تهران آمدند و جشن عروسی مفصلی برگزارکردند. بعد هم قرارشد طبق برنامه قبلی برای ادامه زندگی مشترک به آلمان بروند. اما نخستین اختلاف جدی بهزاد و سپیده، درست روزبعد از عروسی پیش آمد. پدر عروس یک چک 20 میلیون تومانی بابت تهیه جهیزیه به دخترش هدیه داد، اما بهزاد پیشنهاد داد با همان وسایل موجود، زندگی‌شان را ادامه دهند. بعد هم پیشنهاد کرد 30 میلیون تومان هم خودش بدهد تا آپارتمانی را به‌صورت شریکی بخرند تا پشتوانه مالی فرزند آینده‌شان در ایران باشد. اما سپیده همانجا گفت به بهزاد اعتماد ندارد و نمی‌تواند چک پدرش را به او دهد. بهزاد از این برخورد همسرش ناراحت شد، اما برای اینکه دلخوری پیش نیاید موضوع را به روی خودش نیاورد و ترجیح داد زندگی‌اش را با آرامش ادامه دهد. اما این آرامش تنها چند ماه دوام آورد وهمزمان با اعلام خبربارداری ازسوی همسرش، اختلاف‌های تازه‌شان شروع شد. سپیده اصرار می‌کرد فرزندشان در لوکزامبورگ به دنیا بیاید تا بتوانند از کمک 20 هزار یورویی دولت آنجا بهره‌مند شوند. ولی بهزاد اصرار داشت فرزندشان درهمان آلمان متولد شود. با این حال این بار هم بهزاد به عشق فرزند آینده‌اش، سختی رفت و آمد به یک کشور دیگر را تحمل کرد و هزینه‌های مالی زیادی بابت مسافرت‌های متعدد پرداخت. هنوز خانواده آنها سه نفره نشده بود که سپیده با اصرار از شوهرش خواست از شغل خوانندگی در رستوران‌ها و جشن‌ها دست بکشد و بیشتر به او و فرزندی که در راه داشتند فکرکند. بهزاد این بارهم به خواسته همسرش احترام گذاشت. بعد هم تصمیم گرفت برای سلامتی فرزند آینده‌اش و تأمین آرامش زندگی‌شان یک رستوران باز کند و خوانندگی را کنار بگذارد. چندی بعد هم پسرشان به دنیا آمد اما مشکلات آنها تمامی نداشت. چرا که سپیده تمام 20 هزار یورو کمک هزینه دریافتی ازدولت لوکزامبورگ را به حساب خودش ریخت و از هزینه ماهانه 350 یورویی دولت لوکزامبورگ هم حرفی به میان نیاورد. این اختلاف‌ها و بحث‌ها تا زمانی که پدر و مادر بهزاد برای دیدن نوه‌شان به آلمان رفتند ادامه داشت و در نهایت با دعوای عروس و مادرشوهر به اوج خود رسید. گرچه اختلاف میان مادر و همسر بهزاد موضوع مهمی نبود، اما سه هفته بعد بهزاد وقتی از بدرقه پدر و مادرش در فرودگاه بازگشت، نه اثری از همسرش دید و نه پسر چند ماهه‌اش.

از روزی که سپیده با پسرش به لوکزامبورگ فرار کرد تا روزی که بهزاد به دادگاه خانواده تهران مراجعه کرده بود، بیش از دو سال می‌گذشت و او حتی دراین مدت موفق نشده بود حتی یکبار پسرش را در آغوش گیرد. او تلاش کرد از طریق برادرزنش و ایرانی‌های دیگر مقیم آلمان همسرش را به زندگی خانوادگی‌اش بازگرداند، اما موفق نشد که هیچ، حتی همسرش اجازه نداد فرزندشان را هم ببیند. از آن پس بهزاد ازهمسرش به جرم Crime سرقت Stealing پول و طلاهایشان در دادگاه آلمان شکایت و او را محکوم کرد، اما در دادگاه لوکزامبورگ نتوانست از شکایت خود درباره فرار همسرش از آلمان و پنهان کردن فرزندشان نتیجه بگیرد. در عوض همسرش با استخدام وکیل تلاش کرد مهریه 312 سکه طلایش را از بهزاد در دادگاه خانواده تهران مطالبه کند.بهزاد در همان حال که روی نیمکت راهروی مجتمع قضایی ونک نشسته بود، به فرجام زندگی‌شان فکرمی کرد و به مدارک چند هزار یورو پولی که در مقاطع مختلف به همسرش بابت مهریه پرداخت کرده بود نگاه می‌کرد. برای او نه اقامت آلمان و لوکزامبورگ اهمیتی داشت و نه پول‌هایی که از دست داده بود. حتی خوانندگی را به‌عنوان عشق اصلی زندگی‌اش فراموش کرده بود و تنها به این فکر می‌کرد که چگونه می‌تواند به پسرش برسد و... برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

بهمن عبداللهی

 

اخبار زیر را از دست ندهید:

اقدام وقیحانه معلم خصوصی با دختر 12 ساله

نسرین همزمان با 2 پسر ارتباط شیطانی داشت / من و محسن دختر جوان را پشت تپه بردیم و ...+عکس

دختر 16 ساله ای که از دوست تلگرامی باردار شد و ... / نوشین گفت: با زیبایی خیره کننده ات «مهره مار داری!» و صمد عاشقت شده است تا اینکه...

لحظه های جدال با وحشت و سرما 4 دختر گمشده در کویر کرمان+عکس و گفتگو با دخترها

مادرم به خاطر ارتباط با مرد غریبه بدنام شد و ... / سایه این اقدام وقیحانه زندگی مرا به تباهی کشاند

این شیطان 28 ساله اعدام می شود+ عکس

اقدام عجیب یک زن برای جلب توجه شوهرش / او پای یک مرد را به زندگی کشاند و ...+عکس

دختر جوان وقتی سوئیچ زانتیا را از دوست برادرش گرفت نمی دانست در چه مخمصه ای گرفتار می شود

این قاتل شیطان صفت خدمتکار جوان و دختر بچه 3 ساله را پس از آزار دادن به قتل رساند

مصطفی همسرش را با چوب زد و به زور به او وایتکس خوراند!

نقشه همسایه کثیف برای زن جوان که شوهرش در خانه نبود

فریادهای گمشده دختر جوان در خلوتگاه 4 پسر شیطان+ عکس

دوست پدرم مرا سر منقل از پدرم خواستگاری کرد / سرنوشت تلخ نوعروس 13 ساله با چهره ای سوخته+ عکس

امدادگر اورژانس عاشق زن نیمه جان شد و از او خواستگاری کرد+عکس

دوره گرد شیطان صفت دختر تهرانی را به خانه مخوف برد

این سابقه دارها به خودروهای زائران امام رضا (ع) رَحم نمی کردند +عکس

شوخی وقیحانه دختر 13 ساله با یک پسر+ عکس

6 کشته و زخمی بر اثر سقوط خودرو به دره 800 متری در سردشت

5 زن و مرد گانگستر هایی که به طلافروشی در خانی آباد حمله کردند+عکس

راز نیم میلیاردی قتل پسر تهرانی در شمال / گفتگو تصویری با قاتل +عکس

پسر خاله ام سال ها پس از اینکه ازدواج کرده بودم هم دست از سرم برنمی داشت تا اینکه ...

دردسر خرید خودرو از دوست برادر برای یک دختر جوان / حامد اصرار کرد و من به خواسته او تسلیم شدم تا اینکه ...

بلایی که پس از ارتباط شیطانی با خواهر یک جوان خلافکار بر سرم آمد / جمشید که فهمید مرا...

ارتباط شیطانی پزشک معروف یک دختر لو رفت / زن این پزشک دختر جوان را که در پارکینگ خانه پنهان شده بود پیدا کرد و ...+عکس

توطئه شیطانی برای زن شوهردار / مرد تا یک قدمی طلاق رفت اما...

خودکشی فریبا از بالکن خانه دوست پسرش در غرب تهران

بلایی وحشتناکی که در دوران عقد بر سر عروس 17 ساله آمد

به خاطر سهراب از خانه فرار کرد ولی او مرا پس زد / پلیس به موقع رسید وگرنه نمی دانم 2 پسر جوان چه بلایی سرم می آوردند