اسماعیل خلافکار عاملی شد تا بچه ام را نببینم / او همسایه ما بالایی ام بود!
رکنا: از حدود یک سال قبل که از زندان Prison آزاد شدم تا امروز که مرا به اتهام سرقت Stealing دستگیر کردند مواد مخدر Drugs صنعتی و سنتی را با هم مصرف می کردم.
البته قرار بود اگر فقط مواد مخدر سنتی مصرف کنم خانواده همسرم به ازدواج دوباره ما رضایت بدهند چرا که آن ها معتقد بودند اگر دنبال کارهای خلاف نروم و شیشه و کریستال مصرف نکنم می توانم به زندگی بازگردم و دوباره پسرم را که اکنون 8 ساله است در آغوش بگیرم اما...
مرد 38 ساله ای که عضو یکی از باندهای حرفه ای سرقت در مشهد بود و توسط مأموران تجسس کلانتری طبرسی جنوبی دستگیر شده است در حالی که عنوان می کرد حدود یک سال قبل و با عفو مشروط از زندان آزاد شده است به تشریح ماجرای زندگی اش پرداخت و با این ادعا که در سرقت های سریالی از داخل خودروهای شهروندان نقشی ندارد، گفت: به درس و مدرسه علاقه ای نداشتم اما طبق یک عادت هر روز صبح کتاب هایم را جمع و جور می کردم و راهی مدرسه می شدم. به خاطر این که نمرات پایینی می گرفتم همواره مورد غضب و بی مهری معلمانم قرار داشتم. با این وجود نتوانستم مدرک قبولی دوران متوسطه را بگیرم و در سال آخر دبیرستان در حالی که همه نمراتم زیر 10 بود درس و مدرسه را رها کردم و به دنبال کسب و کار رفتم. آن زمان برادر مستأجر منزلمان در بولوار دانشجوی مشهد کابینت سازی داشت که من هم به عنوان شاگرد نزد او مشغول به کار شدم. به دلیل این که محل سکونت ما در منطقه طلاب فاصله زیادی با مغازه داشت من همین موضوع را بهانه می کردم تا شب ها را به همراه دوستانم و صاحب مغازه در کابینت سازی دور هم باشیم. بدین ترتیب در همین دور هم نشینی ها کم کم به مصرف مواد مخدر اعتیاد پیدا کردم تا این که سال 1377 زمانی که خدمت سربازی را سپری می کردم، پدرم فوت کرد و من مسئولیت نگهداری از مادر پیرم را به عهده گرفتم. وقتی دوران سربازی به اتمام رسید دوباره نزد صاحبکارم بازگشتم و مدتی بعد به پیشنهاد یکی از دوستانم به گناباد رفتم و در آن جا کارگاه کابینت سازی به راه انداختم چرا که آن جا شهر پدرم بود و خواهران و برادرانم آن جا زندگی می کردند. کار و کاسبی ام رونق گرفته بود که با دختر همسایه خواهرم ازدواج کردم. یک سال بعد و برای گسترش کسب و کارم دوباره به مشهد بازگشتم و کارگاهم را در منطقه قاسم آباد راه اندازی کردم. در این مدت دوستان دوران مجردی ام به سراغم آمدند و باز هم همان شب نشینی ها آغاز شد به طوری که من به سمت مصرف مواد مخدر صنعتی کشیده شدم و دیگر توان کار کردن را از دست دادم. در همین روزها با فردی از اهالی سیستان و بلوچستان که در پی خرید مقداری ناس بود، آشنا شدم و در کارگاه با یکدیگر مواد مصرف می کردیم. او وقتی در جریان زندگی من قرار گرفت مقداری مواد مخدر صنعتی به من داد تا از فروش آن ها هزینه های مصرفم را تامین کنم. این وضعیت ادامه داشت تا این که سال 1389 دستگیر و به 15 سال زندان محکوم شدم. پسرم 2 ساله بود که من راهی زندان شدم و همسرم نیز به طور غیابی طلاق گرفت. 6 سال بعد وقتی با عفو مشروط آزاد شدم خانواده همسرم گفتند اگر تا عید نوروز خلاف نکنی می توانی به همسرت رجوع کنی. در همین روزها اسماعیل (سرکرده باند سرقت) که از دوستان قدیمی ام بود طبقه بالای منزل ما را اجاره کرد و در حالی که کمتر از 45 روز به عید نوروز مانده بود مأموران مرا نیز به اتهام همدستی در سرقت های اسماعیل دستگیر کردند و این گونه... برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر