ماراتن لاغری چیست؟
سلامت رکنا: ورزش "دو" را ماراتن لاغری می خوانند.
لاغری برای زیبایی و سلامت فرد بسیار مهم است. البته لاغری بیش از حد هم بسیاری از افراد را آزار می دهد و برعکس به دنبال افزایش وزن هستند. رژیم های لاغری متنوعی وجود دارد. همچنین با ورزش می توان به لاغری رسید. در این مطلب ماراتن لاغری را بررسی کرده ایم.
به گزارش رکنا، متاسفانه ورزش "دو" بر خلاف فواید و تاثیرات مثبتی که می تواند بر زندگی بانوان داشته باشد، در بین آن ها از جایگاه چندان مناسبی برخوردار نیست. اگر خانم ها با دید دیگری به این ورزش روی بیاورند و صبورانه نیز آن را ادامه دهند، نتایج شگفت آوری نصیبشان خواهد گشت. در ادامه، می توانید بخش هایی از گزارش CNN-iReport با" کلی پلس" _شخصی که موفق شد توسط "دو" بر بزرگترین مشکل زندگیش غلبه کند_ را بخوانید.
اگر کسی از "کلی پلس" بخواهد که وضعیت خودش را تا قبل از ۳ سال گذشته توصیف نماید، تنها چیزی که به ذهنش نمی رسد و نمی گوید تناسب اندام است. "کلی" در تمام طول زندگی با وزن زیادش دست و پنجه نرم کرده است.
سروینگ رستوران ها سه برابر بزرگتر از آن چیزی که باید باشد است و معمولا مردم چون هزینه اش را پرداخت کرده اند تا انتها آن را مصرف می نمایند.او مراقب بود که تنها به این دلیل که غذا به مقدار زیادی وجود دارد، هنگام صرف شام، بیرون از خانه، پرخوری نکنند.
کلی: چیزی که خیلی سخت است، این است که احساس و ادراکتان را در مورد غذاهای مورد علاقه ی تان که مفید هم نمی باشند تغییر دهید. در واقع عوض کردن نگاهتان به غذا واقعا دشوار است و همین قسمت، بدترین مرحله برای من بود.او به جای اینکه با خوردن غذاهای پرکالری مثل چیزبرگر در حین رانندگی در وقتش صرفه جویی و کار خود را سبک کند، مدام از خودش می پرسید، چیزی که اکنون بدن من واقعا نیاز دارد چیست؟
تمام مراحل سخت به پایان رسیده بود و "کلی" ۴۳ کیلوگرم کم کرده بود. او این وزن را برای مدت ۱.۵ سال حفظ کرد.کلی: الان احساس سلامتی و اعتماد به نفس بیشتری دارم.و حالا "کلی" یک هدف ارزشمند و جدید پیدا کرده است؛ او تصمیم دارد هر چه زودتر دکتری تغذیه وروانشناسی ورزش را بگیرد تا به کسانی که دچار مشکل پرخوری هستند و با چاقی مفرط نیز می جنگند، کمک نماید.
کلی: جنبه دیگر کاهش وزن این است که بعد از آن مردم با آدم جور دیگری رفتار می کنند، می شود گفت چاق بودن فیل-تر خوبی برای شناخت واقعی مردم به حساب می آمد. وقتی لاغر شدم به طور خودکار رفتار مردم هم، با من بهتر شد، فقط به این دلیل که من لاغرتر شده بودم. جامعه با افرادی که چاقی مفرط دارند بسیار بد رفتار می کند، حالا همان مردم فکر می کنند من باهوش تر یا بانمک تر هستم."اکنون او هفته ای حدود ۶۴ کیلومتر می دود در حالی که دوی ماراتونی را که برای زمستان امسال برنامه ریزی کرده است نیز دنبال خواهد کرد.
اولین ماراتون ماه نوامبر شروع می شود در لاس وگاس نوادا و دومی هم ماه ژانویه در میامی فلوریدا.کلی بعد از کم کردن ۱۸ کیلو، تنها آرزویی که داشت این بود که زمانی که به وزن ایده آل رسید، یک عمل (لیپوساکشن یا آبدومینوپلاستی جهت اصلاح و بازسازی پوست شل شده) داشته باشد تاپوستش را ترمیم کند، اما اکنون "کلی" می گوید که حتی نمی تواند تصورش را هم بکند که به خاطر"دوران ریکاوری و استراحت بعد از عمل" برای مدتی دو را کنار بگذارد.
کلی: دویدن در زندگی من به یک فعالیت ثابت و همیشگی تبدیل شده است. حالا دیگر دویدن برای من مهم تر از هر چیزی حتی حفظ وزنم می باشد. (که به مقدار۵۶.۵کیلو رسیده است.)
اگر گذشته "کلی" نشانه ای از آینده ی روشنش باشد، بی شک او از خط پایان، خواهد گذشت
هنگامی که او نوجوانی بیش نبود، به تدریج شروع به افزایش وزن کرد، به طوری که هنگام فارغ التحصیلی (دبیرستان) ۹۷.۵ کیلوگرم وزن داشت در حالی که قدش تنها ۱۵۷.۵ سانت بود.
کلی: تمامی شب های جشن و مهمانی همیشه برایم کابوسی وحشتناک بودند. برای خرید یک دست لباس، باید به ۳ فروشگاه مختلف سر می زدم، بعد بزرگترین و زشت ترین لباس شبی را که پیدا میکردم، میخریدم؛ فقط به این دلیل که تنها لباسی بود که اندازه من می شد.
"کلی" پس از فارغ التحصیلی، ۲۲ کیلوگرم از وزن خود را کاست، اما چون به روش صحیحی این کار را انجام نداده بود، وزنش نه تنها به سرعت بازگشت، بلکه ۳ کیلوی دیگر هم اضافه تر گشت. بله وزن او اکنون به ۱۰۰ رسیده بود.در سن ۲۸ سالگی "کلی" دچار مشکل تنفسی شد که پزشکان، وزن فوق العاده زیادش را علت این بیماری دانستند. در اینجا بود که او به معنای واقعی انگیزه لازم برای کاهش وزن را پیدا کرد.
کلی: یادم می آید که خیلی سنگین بودم و متناسب بودن تنها چیزی بود که من نمی توانستم باشم، و همین طور به یاد دارم که فکر می کردم اگر بخواهم و تلاش هم بکنم، بدنم از پسش برنمی آید و قادر نیست این کار را انجام دهد.
با وجود تمامی تردید ها و دودلی ها، او سرانجام تصمیم گرفت کاری انجام دهد، و البته این بار راه درست را انتخاب نمود.
کلی: مربی من در "مرکز دوی ماراتون کندی" برخلاف ظاهر تنومند و سالمی که داشت، هم سن پدرم بود. در حالی که پدر من به دلیل بیماری دیابت، از نظر سلامتی (نسبت به سنش) در وضعیتی بسیار بدتر قرار داشت و همین باعث شده بود که پیرتر و شکسته تر از مربی ام نشان دهد.پس از سه چهار ماه که، کلی توانست آمادگی لازم را بدست آورد، پیاده روی را شروع کرد، بدون هیچ هدف واقعی یا انتظاری (شاید اگر او روی کمتر خوردن و بیشتر ورزش کردن تمرکز می کرد، همه چیز خراب میشد.)
کلی: اوایل، ورزش کردن برایم بسیار دشوار بود، چون می ترسیدم مردم مسخره ام کنند، یک روز به خودم گفتم: تو خیلی احمقی، اگر فکر کنی این بدترین چیزی است که ممکن است برایت رخ دهد، چه اهمیتی دارد، از خانه خارج شو و ورزشت را شروع کن.سرانجام "کلی" دویدن آهسته یا شافل (دویدن به صورت آرام، طوری که پاهایتان کاملا از زمین بلند نشود)را آغاز کرد و آن را تنها یک نوع تفریح یا سرگرمی می دانست.
"کلی" همچنین فلسفه "خوردن برای زنده ماندن" را پذیرفت و دنبال کرد، بعلاوه، علاقه وافرش به شیرینی جات را با خوردن مقدار زیادی میوه جبران کرد.کلی: من احساسم را راجع به غذا عوض کردم و همینطور معنا و مفهومی را که برایم داشت.البته او در مواقع خاص مثل تولد و… با خوردن تکه کوچکی کیک مخالفتی نداشت.
کلی: اولین چیزهایی که از رژیمم حذف کردم، شکلات و شیرینی (کلوچه، بیسکویت، کاکائو و …) بود، درست همان چیزهایی که نقطه ضعف من به حساب می آمد. بعد از چند ماه که آن ها را به تدریج حذف کردم، سعی کردم روی وعده های غذایی که می خورم، کنترل بهتری داشته باشم مثلا، هنگامی که گرسنه هستم تا زمانی که سیر نشده ام غذا بخورم و زمانی که گرسنه نیستم اصلا لب به غذا نزنم. من واقعا تلاش کردم که دقت بیشتری بر زمان گرسنگی داشته باشم و از روی خستگی یا به خاطر اتفاقات روزمره هیچ غذایی نخورم. سعی کردم مطمئن شوم که پرخوری نمی کنم، حتی به اصرار دیگران.
ارسال نظر