انتقاد به انتصاب بانوان در این سازمان روند تغییر مدیران از سوی درگاهی را متوقف نکرد
انقلاب زنانه در سازمان مردانه / 5 زن ایرانی چه کردند؟ + عکس
رکنا: انگار هزار راه نرفته دارند. بعد از این همه کار کردنها، دویدنها، کارهای خانه و مسئولیتهای خانواده یک سو، زندگی و درس خواندن، پیشرفتها، رؤیاهایی که همه سالهای جوانی و نوجوانی در سر آدم وول میزند.
از هیچ کدام نمیتوان گذشت. نمیتوان دست کشید. رؤیا که رهایت نمیکند. سمج است. مثل سایه دنبالت میآید و رهایت نمیکند. اگر بگذری هم عاقبت یک روز، رو به روی آیینه، ته چشمهات که نگاه میکنی حسرت میدود درست وسط نگاهت؛ نه نمیشود گذشت. اما چقدر باید تلاش کرد؟ باید آهسته آهسته و پله پله بالا بروی. اگر میانه راه زیر پایت خالی نشود.
من از پلکان ساختمان قدیمی سازمان حفظ نباتات بالا میروم و فکر میکنم: زن بودن سختیهای خودش را دارد. آن هم وقتی بخواهی پایت را در دنیای تمام مردانه بگذاری و میان آن همه نگاه، که فقط به خطاهایت چشم دوخته، برای خودت کسی بشوی. مدیر شوی. مسئولیت آدمهای دیگر را داشته باشی. آن هم وقتی که هر پیشرفتت به جای شادی و تشویق با کنایه همراه باشد. شبیه مدیران جوانی که قرار است با آنها گفتوگو کنم. اینجا سازمانی مردانه بوده است. بیش از 60 درصد نیروی انسانی این سازمان را زنان تشکیل میدهند اما خبری از صندلی مدیریت نبود. حالا هم که مدیران جوان بر کرسیهای ارشد آن نشستهاند باز هم انتصاب بانوان با کنایه و طعنه آمیخته شد. ماجرا پایش را از پچ پچهای در گوشی و نگاههای سنگین و بهت زده بیرون گذاشت.
علیه انتصابها نوشتند: «کار در سازمانی تخصصی را به کودکان سپردند. کارهای مردانه را به دست زنان دادند.» اما خبر انتصاب 5 بانوی جوان بر کرسیهای سازمان حفظ نباتات کشور آن هم طی مدتی کوتاه چنان مسرتبخش بود که حالا با هیجان وافری از پلهها بالا میروم. خیلی زود در دفتر رضا مروتی، معاون توسعه مدیریت و منابع این سازمان خانم مدیرهای جوان را میبینم و از اینکه حتی جوانتر از انتظار من هستند، حیرت زده میشوم.
پیش از شروع گفتوگو، مروتی تأکید میکند:«توانایی این بانوان قابل انکار نیست. پیش از انتصاب هرکدامشان، در تخصصیترین امور سازمان متبحر بودند. انتقاد به انتصابهای ما زیاد بود. اما نه بواسطه جنسیت بلکه بهدلیل مهارت و دانش و تجربه این بانوان، بهترین انتخابهای ممکن را انجام دادیم. ممکن است عدهای این انتخابها را برنتابند. اما ما نیروهای توانمندمان را بهدلیل جنسیت حذف نمیکنیم یا نادیده نمیگیریم. آنچه در نقد انتصابهای اخیر ما گفته شد منصفانه نبود. کار مردانه و زنانه در امور ما معنی ندارد. زنانی که بهترین کارنامه را در دوره تحصیل و کارشان داشتند باید از همان فرصتی برخوردار باشند که مردان ما.» انگار میخواهد مطمئنم کند که مبنای انتخابهایش شایستگی غیر قابل انکار این بانوان بوده است.
ماجرا از این قرار است که محمد رضا درگاهی، مدیر 44 ساله این سازمان پس از تصدیاش مانند آنچه از سابقهاش انتظار میرفت، دست به تحولات بنیادینی زد. او که همراه با خود معاونت توسعه منابعش را نیز به شخصی جوانتر داد، حالا سایر مدیران بخشهای مختلف سازمانش را به بانوانی داد که سالها، در بدنه کارشناسی این دستگاه کسب تجربه کرده بودند. انتقادهای فراوان اما، در روند انتصابهای درگاهی اخلال ایجاد نکرد و در زمان تنظیم این گفتوگو مطلع شدیم که حالا کمیته فنی قرنطینه نیز چهرهای کاملاً زنانه پیدا کرده است. بخشی بسیار تخصصی و حساس در سازمانی که حوزه مدیریتش با امنیت غذایی و حفظ منابع زیستی کشور بویژه جنگلها و هر حوزه نباتی ارتباط دارد.
ما اما گفتوگو را در رستوران مجاور سازمان شروع میکنیم. هرم ملایم آفتاب پاییز، نسیم خنک و بودن در جمع زنانی که میگویند مدیریتشان حاصل یک انقلاب علیه اندیشههای سنتی در این سازمان است، گفتوگو را به درازا میکشاند. اکرم اسدی، سعیده نوربخش، مریم جلیلی مقدم، فاطمه موحدخواه و نرجس کریمی که انگار ساعتهای زیادی از روز را فقط صرف کار کردن میکنند، میگویند: شبیه یک زنگ تفریح است.
خبری از رزومه و سفارش نبود
از انتصابها میپرسم. میدانم که خبری از فرستادن رزومه و سفارشهای معمول نیست. سعیده نوربخش مدیر کل دفترآفتکشهای شیمیایی و غیرشیمیایی این سازمان است. او میگوید: نه رزومه ای ارسال کردیم و نه سفارشی برای ما شد. تنها اتفاقی که افتاد تغییر رویکرد در مدیریت سازمان بود. همه ما رئیس سازمان و معاونانش را فقط در جلسهها میدیدیم. شنیدههایی داشتیم که محمدرضا درگاهی، رئیس جدید سازمان و معاونانش میانهای با ایدههای سنتی ندارند. در سازمان ما به یکباره انقلاب شد. انقلاب و تحولی که حتی از سوی بسیاری از همکاران و نزدیکان نیز پذیرفته نبود. البته شاید ما باید انتظار این تحول را می داشتیم. دکتر درگاهی رئیس سازمان ،دکترای اگرو اکولوژی دارد یعنی همان کشاورزی اکولوژیک. سنتشکنی از سازمان ما ابتدا از مباحث تخصصی شروع شد. قصد ورود به بحث تخصصی ندارم فقط برای توضیح این سنتشکنی میگویم. رویکرد سازمان در همه زمینهها تغییر کرد. از سموم پر خطر به سمت کم خطر و از کم خطر به سمت سموم اکولوژیک تغییر مسیر دادیم. مجموعه این تغییر نگرشها تحولات بنیادین را نشان میداد. اما همین که تحولها و تغییرها به حوزه مدیریتها رسید دیگر از استقبال خبری نبود. کاش با آقای مروتی گفتوگویی میکردید آن وقت میدیدید که پس از انتصاب هر یک از ما چه هجمههایی روانه سازمان شد.
فاطمه موحدخواه مدیری که انتصابش بواسطه سن بسیار جوان، بیشترین هجمه انتقادی را به این سازمان تحمیل کرد، اکنون مدیر دفتر تدوین ضوابط و استانداردهاست. او نیز میگوید: برای همه ما شرایط یکسان بود اما مدیران فعلی سازمان یک اصل را مد نظر قرار دادند. رشد منابع انسانی یک نهاد منجر به رشد آن نهاد خواهد شد. قصد تعریف از خود و همکارانم ندارم. اما اگر قرار باشد جنسیت عامل مؤثر در روند رشد شغلی نیروهای یک سازمان باشد، آنچه دچار انفعال میشود، فقط خود افراد نیستند بلکه آن سازمان و نهاد است. این اصلی است که من فکر میکنم با روی کار آمدن مدیریت جوان که به بانوان به اندازه مردان اعتماد داشتند و تواناییهای فردی را مد نظر قرار میدهند نه جنسیت آنها، ملاک انتصابها و انتخابها شد.
توانایی بانوان دیده نمیشود
اکرم اسدی اما میگوید که مدیریت شیوههای نوین و سامانهها در تشخیص عوامل خسارتزای این نهاد است، میگوید: بانوان معمولاً تنها بواسطه فعالیتشان شناخته میشوند و اساساً استفاده از روابط در روال کار آنها نیست. من فکر میکنم که این پیگیری و ممارست در انجام امور به نحو احسن است که میتواند دیگران را مجاب کند که تواناییهای ما را ببینند. حقیقت این است که با وجود پیشبرد امور در سطوح کارشناسی از سوی بانوان، این تواناییها در سطح مدیریتی دیده نمیشود. در عموم سازمانها و دستگاهها هم این طور است. شما نمیتوانید بدنه کارشناسی را جدا کنید. یک مدیر که بدون نیروی خلاق و توانای انسانی نمیتواند اهدافش را ممکن کند. اما در مدیریتهای ما در کشور، این موضوع لحاظ نمیشود.
او ادامه میدهد: به شکل کلی این فضا مردسالارانه است. در حقیقت باوری به توان بانوان ندارد. بدو ورود خودم به سازمان هم همین بود. نه فقط باوری به تواناییهای زنان وجود نداشت بلکه به نوعی بدبینی هم نسبت به این تواناییها وجود داشت. امروز هم در بسیاری از دستگاههای دیگر این گونه است. انگار انتصابهای حداقلی بانوان برای چیدمان یک ویترین است نه باور حقیقی به آن. در سازمان ما هم حضور مدیرانی که به ما اعتماد کردند موجب این اتفاق شد که مجموعه انتصابهای بانوان را شاهد بودید. اگر محمد رضا درگاهی رئیس و رضا مروتی معاون منابع نبودند، سخت میشود باور کرد که ساختار زمینه پیشرفت را فراهم کند.
انگار که نکتهای جامانده را به خاطر آورده باشد، میگوید: حقیقت این است که در نظام اداری ایران یک خانم برای دیده شدن یا حتی برای اثرگذاری، چندین برابر یک مرد تلاش میکند. نمیشود این را انکار کرد. برای مدیریت بانوان نه فقط خبری از فرش قرمز نیست بلکه بیعدالتیهای زیادی هم برایشان اتفاق میافتد.
هجمه و انرژی منفی نثارمان شد
اینجای بحث انگار جذابیت بیشتری دارد. خانمهای دیگر میانه گفتوگو وارد میشوند. نوربخش میگوید: در تمام مراحل فعالیتهای یک سازمان بانوان حضور دارند. امروز من مدیر یک مجموعه هستم بههمین دلیل به صراحت میگویم اگر مدیری مدیریت مؤثری دارد یا کارنامه موفقی از آن میبینیم بیشک مرهون تلاشهای تیم کارشناسیاش است. در سیستم اداری کشور بانوانی هستند که همواره تلاش کردهاند اما هرگز آنها را بهعنوان مدیر یا رهبر یک مجموعه نمیبینید. این سیستم رفتار با بانوان به اعتماد به نفس رفتارهای سازمانی لطمه میزند. در ابتدای گفتوگو پرسیدید که آیا هیچ وقت برای سمت یا پستی، رزومه ارائه دادهاید؟ میخواهم بگویم اعتماد به نفس داوطلب پستهای مدیریتی شدن برای بسیاری از بانوان توانا، وجود ندارد. اگر چه شاید با تحولات اخیر سازمان ما دیگر همکاران خانم این اعتماد به نفس را پیدا کنند. حتی وقتی به خودم پیشنهاد شد که بهعنوان مدیر این مجموعه فعالیت کنم، برای چند ماه آن را پشت گوش میانداختم. نه اینکه به توانایی خودم شک داشته باشم. اما همین که نام یک خانم مطرح شد هجمههای انتقاد و انرژیهای منفی نثارمان شد. ناگهان موضعگیری و جوسازی شروع شد. شاید باور نکنید اما میگفتند اینجا مدیریت مردانه میخواهد. نمیخواهم وارد این جزئیات شوم. این مشت نمونه خروار در سیستم اداری ایران است. برای نخستین بار ما دیدیم که رئیس سازمان و تیمی که همراه او وارد سازمان شدند به ما این اعتماد به نفس دادند که همه کنایهها و نقدها را نشنیده بگیریم. انتظار نداشتیم اما پشت ما را خالی نکردند.
مسأله ساختار است نه افراد
مریم جلیلیمقدم را شاید بتوان بانوی کهنه کار این جمع دانست. او که دو سال نماینده سازمان در کنوانسیونهای بینالمللی حفظ نباتات بوده است نیز مانند مدیران دیگر فکر میکند که در نظام اداری ایران، ساختار، فرصت اندکی برای پیشرفت بانوان ایجاد میکند و تحولات وابسته به افراد و معدود مدیرانی است که ورای جنسیت، توانایی، استعداد، مهارت و دانش را میبینند. او میگوید: در ذهن من موضوعی بهعنوان تفکیک جنسیت وجود ندارد. اصل بر شایستگی و دانش است. بههمین دلیل است که حذف بانوان آزاردهنده است. چرا که میبینی گاه این حذفها و نادیده انگاشتنها تنها بهدلیل جنسیت است. من در میان بسیاری از همکارانم خوش اقبال بودهام. فرصتهای بیشتری پیش رویم بوده است. اما این یک قانون Law نانوشته کلی است که صدها سال مدیریت حکومتی و دیوانی و دولتی، در اختیار تمام و کمال مردان بوده است. معاون ما پیشتر در گلستان حضور داشت. ما مطلع هستیم که در دوران مسئولیتش در گلستان هم توجه ویژه به رشد بانوان میکرد. اما باید دید که آیا بعد از او هم روند انتصاب مدیران خانم در آن فضا همچنان ادامه پیدا کرده است یا خیر؟ اینجاست که میگویم مسأله ساختار است نه افراد.
بحث به بختیاریها و ناکامیها در فرصتهای شغلی که میرسد انگار حرفهای پنهانی بیشتری خودش را بیرون میریزد. حرفهایی که شاید بسیاری از بانوان در هر سمت و عنوان که قرار میگیرند، سالها در دل خود نگه میدارند. اعتراضی به آنچه از آن محروم میشوند و همه همکاران مرد، به آن دست پیدا میکنند نیست. اما مگر میشود حسرت پیشرفت را، آن هم وقتی خودت را شایستهاش میدانی در دلت باقی نماند؟
سیاسیها برای نخبگان چانه نمیزنند
اسدی میگوید: موضوع این است که بسیار و بسیار باید تلاش کرد برای اینکه دیده شوی یا بهتر بگویم نتوانند نادیدهات بگیرند. نه از سفارش خبری است و نه از فرصتی برای ارائه مدارک تحصیلی و تجربهای که سالها میاندوزی. اگر میبینید که امروز بانوانی در ردههای عالی دولت مانند معاونتهای رئیس جمهوری حضور دارند هم به پشتوانه سیاسی و رفتارهای ناگزیر سیاسی است. این پشتوانه سیاسی برای نیروی عادی متخصص در بدنه دولت وجود ندارد. عموماً بانوان با تحصیلات و مهارت برابر و حتی بیشتر از آقایان در سمتهای پایینتر قرار میگیرند. چرا که نیروهای سیاسی جامعه هم برای اهداف سیاسی و بیشتر از آن برای افراد سیاسی چانهزنی میکنند نه برای تحقق حضور نخبگان در عرصههای مدیریتی.
نرجس کریمی خودش را کم تجربهترین مدیر این جمع معرفی میکند. آرام و کم صحبت میکند. میگوید: اینکه همه دوستان بر موضوع تلاشهای سخت و مصرانه تأکید میکنند یک شعار نیست. سختی کم نیست. سازمان ما برای بسیاری شناخته شده نیست. یا شاید تخصص هر یک از ما برای بسیاری جالب نباشد. اما هیچ کدام از ما، از ناچاری اینجا مشغول نشدیم. انتخاب شغل بر مبنای علاقه و ادامه دادن آن نه بهعنوان صرفاً یک تکلیف، اینکه در انتظار آن نبودیم که کاری به ما ارجاع داده شود و آنچه باید را انجام دادیم، توسعه فکر و دانش همراه با شرح وظایف سازمانی، روندی بود که هر کدام از ما طی کردیم.
دلتان میخواهد وزیر شوید؟
اما وقتی میپرسم که دلتان میخواهد وزیر شوید؟ پاسخها گنگ و در هالهای از ابهام است. انگار هم میخواهند و هم نمیخواهند. فکر میکنند هم میشود و هم نمیشود. لبخندها اما نشان میدهد که رؤیای وزارت، شیرین است. چندتایی از خانمها فکر میکنند که هرگز نمیشود و بقیه میگویند آن وقت نمیتوانند به هیچ کار دیگری برسند. نوربخش میگوید که همه این حرفها شعار است. حتی در انتخابات امریکا که هیچ منع قانونی وجود نداشت هم هیلاری کلینتون رأی نیاورد. انگار زمین و زمان دست به دست هم میدهند تا فرصتهای زنان محدود و محدودتر باشد. فهرست بلند بالایی از زنان در جایگاههای اول مدیریت کشورها، سازمان و نهادهای بزرگ خصوصی اقتصادی، فرهنگی و حتی دانشگاهی را ارائه میکنم. زنانی که نه در یک سازمان که در جهان درخشیدند. اما این فهرست هم کمک چندانی نمیکند. خانم مدیرها معتقدند که در ایران برخی چیزها محقق نمیشود. از معصومه ابتکار، شهیندخت مولاوردی و لعیا جنیدی حرف میزنم و اما باز هم در بر پاشنه نخست میگردد. خانمها میگویند: بیشتر نیروهای متخصص در بدنه دولت، نیروهای درس خوانده و دانشگاهی هستند که سر و کاری با سیاست و جناحها و آدمهای سیاسی ندارند. شما از خانمهایی حرف میزنید که در کنار توانایی شخصی پشتوانه سیاسی دارند.
نوربخش میگوید: من از تجربه خودم میگویم. سالها ایدهها و نظرات و پیشنهادهایم و حتی راهحلهایم برای بسیاری مشکلات نادیده گرفته شد. مدیر ارشد من توجهی به آن نمیکرد. طوری با من رفتار میشد که انگار میخواست بگوید دنبال کارتراشی نباش. اکنون هم مدیران ارشد ما مردان هستند اما ابایی ندارند اگر ما بر کرسیهای آنها هم بنشینیم.
نقش بانوان را ندیده نگیرید
موحدخواه به همکارش میپیوندد و میگوید: مدیرانی که نیروهای جوان با آنها شروع به کار میکنند بدون شک مؤثرترین افراد در سرنوشت آتی این نیروها هستند. این ساختن آینده تک تک نیروها نیست بلکه رقم زدن آینده فعالیت یک نهاد و سازمان است. البته نقش خود بانوان را نمیتوان نادیده گرفت. بخشی فضای مردسالارانه نظام اداری است و بخشی هم چگونگی رفتار و برخورد بانوان است. پذیرش این رفتار موجب افزایش آن شده است.
نوربخش میگوید: وزیر شدن فقط نیاز به باور ما به خود ندارد بلکه نیاز به اعتماد دیگران به ما دارد. در زمان کارشناسی ما کارهایی انجام میدهیم که هر کارشناس دیگری انجام میدهد و اساساً در این زمان موضوع توانایی زن و مرد یا تفاوت آنها مطرح نیست. من برای نظارت و بازرسیها؛ تا نقاط مرزی کشور بارها و بارها سفر کردهام. تا پاسی از شب در جلسههای طولانی اداری با مدیران ارشدم حاضر بودهام. خانه و بیرون را با هم مدیریت کردهام. آن زمان کسی نمیگفت چرا یک خانم را برای بازدید به هیرمند میفرستید؟ اما وقتی صحبت ازمدیریت میشود میگویند این کارها مدیریت مردانه است. شما از نمایش سختی حرف میزنید. نمایشی که با همه سختیها برای همه بانوان میسر نمیشود.
بگذارند، رئیس جمهوری هم میشوم
موحدخواه با اینکه جوانترین فرد جمع دور میز رستوران بلوط است اما لایههای محافظهکارتر یا محتاطتری در ذهنش دارد. او در پاسخ سؤالم که از تمایلش برای نشستن بر کرسی رئیس سازمان یا وزارت جهاد میپرسم به صراحت میگوید نمیخواهد و واهمه از موفق نبودن در قبول و انجام مسئولیتها را، اصلیترین دلیل تمایل نداشتن به قبول مسئولیتهای بزرگتر عنوان میکند. موحدخواه میگوید: نمیدانم میتوانم همه مسئولیتها را بدرستی انجام دهم یا خیر. نمیدانم که عواقب تصمیمهایم در صورت اشتباه کردن تا کجا بسط داده میشود. در همین مدت کوتاه که از انتصابهای ما در سازمان میگذرد از نظر روانی زیر فشار زیادی قرار داریم. اگر فرهنگ پذیرش بهعنوان مدیر، در جامعه ایجاد شود دوست دارم رئیس جمهوری هم شوم. اما آیا قرار است من را با ذره بینی با بزرگنمایی چند برابری به نسبت آقایان ببینند؟
صدها سال تجربه، پشتوانه آقایان
اکرم اسدی سعی میکند گفتوگویی راکه به درازا کشیده است خاتمه دهد. حاضران نگران کارهای عقب ماندهاند. او میگوید: موضوع خواست ما برای رسیدن به کرسی وزارت نیست اعتقاد ندارم که حتی همه بانوان که بر کرسیهای مدیریتی مینشینند بر اساس شایستگی بوده باشد. رانتها و روابط درون سازمانی را دست کم نگیرید. پشتوانههای سیاسی را هم. اندیشههای سنتگرا و نفوذ سالیان آنها را هم باید جدی بگیریم. من نمیگویم خانم یا آقا. تمام صحبت ما این است که فرصت برابر ایجاد کنید آن وقت آنکه توانست بدرخشد و تواناییاش را اثبات کند، انتخاب کنید. میگویند زنان تجربه ندارند. اشتباه میکنند. صدها سال تجربه مدیریتی پشتوانه مدیریت آقایان است. این تجربه باید برای بانوان و بویژه برای خانمها ایجاد شود.
ناهار تمام شده. گفتوگو در مسیر کوتاه با گپ و گفت شوخطبعانه ادامه پیدا میکند. صحبتها فراتر از تبعیض میان زن و مرد است. موضوع تعصب بر جنسیت نیست. مدیران جوان این سازمان فکر میکنند که مدیریت سالخورده باید تغییر کند. ایدههایی که دیگر کهنه سال شده و گاه زنگار بسته شدهاند. فکر میکنند که فکرها و اندیشهها باید جوان شوند. همین جوان شدن و شکوفایی به خودی خود گامهایی برای حل مسائل تبعیضآمیز است. از اینکه مدیریت جوان سازمان جسارت این تحولات را داشته است صحبت میکنند. ترسهایشان اما به جای خود باقی است. همهشان یک سؤال مشترک دارند: اگر نتوانند؟ اما میتوانند. سالها بدون دیده شدن کار کردهاند و توانستهاند. حالا آدمهایی مدیرشان شدهاند که فرای مناسبتهای عادی به تواناییشان باور دارند. شاید این روندی است که باید در همه دولت دنبال شود. جوان شوند و جوان بیندیشند. از سازمان حفظ نباتات که خارج میشوم به درختهای محوطه نگاه میکنم پاییز است اما هنوز جوانه دارند. انگار درختان باغ هم نمیخواهند از قافله جوانی این سازمان عقب بمانند.اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید
سحر جهانی
ارسال نظر