ماجرای تهدید شدن تهمینه میلانی چه بود +عکس

مدیرکل وقت اداره نظارت، یعنی آقای حمید خاکبازان، با شما چطور برخورد می کرد؟
بسیار بد. ایشان کلا با اغلب فیلم سازان مشکل داشت. با خانم ها بیشتر. ایشان هم سن من بود و نه تنها با من بلکه رفتارش با هنرمندان دیگر هم رفتار از بالا بود. معتقدم آدم های برحق و قوی، هرگز از بالا برخورد نمی کنند.
گویا شما به دلیل بحث با ایشان دچار زایمان زودرس شدید، ماجرا چه بود؟
در آن زمان که ایشان مسئول بودند، فیلم نامه «دو زن» را مدام به شورا می فرستادم، ولی رد می شد. حتی دست نوشته آقای خاکبازان را دارم که نوشته «این فیلم نامه فاقد هرگونه ارزش هنری و فرهنگی است و مطلقا اجازه ساختش را ندارید». بعد که فیلم «کاکادو» را ساختم آن را هم توقیف کردند. درحالی که اولین فیلم محیط زیستی ایران است. من آن زمان یعنی ٢٠ سال پیش، نگران شهرم بود. تلاش می کردم با یک داستان زیبا و هیجان انگیز برای کودکان و نوجوانان نشان بدهم آلودگی محیط زیست فقط به هوا محدود نمی شود. بلکه آلودگی فاضلاب های سطح شهر هم مهم است. چون مهندس هستم همیشه نگران ریزش خانه های فرسوده و آلوده شدن آب های سطحی بودم. از آن مهم تر نشان می دادم فرهنگ آلوده هم آلودگی محیط زیست است. فیلم ١٠ روز اکران و بعد توقیف شد! هم زمان با این اتفاق، پروانه ساخت فیلم «دو زن»را هم صادر نکردند. تا اینکه به جلسه ای که آقای غرضی هنرمندان را دعوت کرده بودند، دعوت شدم. در آن جلسه که ۵٠٠، ۶٠٠ نفر از هنرمندان و بزرگان سینما Cinema حضور داشتند، ایشان یک ساعت هنرمندان را مستقیم و غیرمستقیم تحقیر کردند. مثلا خطاب به آقایان مشایخی، انتظامی و کشاورز که در ردیف جلو نشسته بودند، گفتند چقدر قیافه شماها آشناست! و در ادامه گفتند ما بر قلب میلیون ها ایرانی حکومت می کنیم، اما شما هنرمندان قادر نیستید هزار نفر را به سالن های سینما بیاورید؟! حرف ایشان که تمام شد در جلسه پرسش و پاسخ، اجازه گرفتم و حرف هایم را زدم. به ایشان گفتم که با وجود چنین مدیران بی تجربه و سیاسی باید هم سینماها خالی بماند. کسانی برای ما تصمیم می گیرند که از سینما نیستند و دانش و درکی از سینما ندارند. سینما را به اهلش بسپارید تا ما هم میلیون ها ایرانی را به سینما بیاوریم. سالن یکدست و بی اغراق سه دقیقه برای من کف زد. ولی فردای آن روز همه من را تنها گذاشتند. فردای آن روز به یکی از دفاتر سینمایی رفته بودم، جایی که محال بود کسی مرا آنجا پیدا کند. بعد از ورود به دفتر، صاحب آن دفتر، گوشی را برداشت و گفت خانم میلانی، از ارشاد با شما کار دارند. پشت خط آقای خاکبازان بود. گفت: «آب دستته بذار زمین و فورا بیا ارشاد». که ای کاش نمی رفتم چون شش ماه و نیمه آبستن بودم. به دفتر ایشان که وارد شدم شروع کرد به تهدید و حرف هایی زد که شایسته یک مدیر کل نبود. همان جا بود که کیسه آب من پاره شد. مرا به بیمارستان بردند و دوقلوهایم زود به دنیا آمدند. پسرم بیشتر از چهار روز زنده نماند! دخترم هم یک کیلو به دنیا آمد. به مدت شش ماه بالای سر نوزادم می خوابیدم. هفته اول هر ساعت یک قطره شیر و هفته به هفته دو و سه قطره تا شش ماه که دخترم شد اندازه یک نوزاد معمولی. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

وبگردی