به گزارش رکنا، دختر 19 ساله که برای شکایت از همسرش به اتهام اجبار به سقط جنین وارد کلانتری سجاد مشهد شده بود، در حالی که بیان می‌کرد اکنون دختری بی ارزش و بی آبرو هستم درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: دو سال قبل زمانی که گوشی هوشمند را به دست گرفتم مانند خیلی از نوجوانان بلافاصله وارد فضاهای مجازی شدم در حالی که نمی‌دانستم شیطان‌های زیادی در گوشه و کنار شبکه‌های اجتماعی لانه کرده‌اند و از احساسات و عواطف نوجوانانی مانند من سوء استفاده می‌کنند.

خلاصه مدتی بود که در اینستاگرام پرسه می‌زدم تا این که با «فردین» آشنا شدم. او 13 سال از من بزرگ‌تر بود و به بهانه تحصیل در کشور انگلستان خوش‌گذرانی می‌کرد. اما آن زمان من به چشم یک فرد تحصیل کرده در خارج از کشور به او می‌نگریستم و برایش احترام خاصی قائل بودم به گونه‌ای که سعی می‌کردم جمله‌ای توهین آمیز بیان نکنم.

رابطه ما از طریق فضای مجازی ادامه داشت تا این که چند ماه بعد فردین مدعی شد قصد دارد برای تشکیل زندگی مشترک به ایران بازگردد. من هم که منتظر چنین روزی بودم از خوشحالی در پوست خودم نمی‌گنجیدم.

بالاخره فردین به ایران بازگشت و به بهانه خواستگاری رفت و آمد با خانواده‌ام را آغاز کرد اما مادر و برادرم در همان رفت و آمدهای اولیه متوجه اوضاع وخیم فردین شدند.

خانواده‌ام ادعا می‌کردند او اعتیاد شدیدی به مواد مخدر و قرص‌های روان‌گردان دارد به گونه‌ای که نه تنها مسائل اخلاقی را رعایت نمی‌کند بلکه تعادل روحی و روانی هم ندارد، به همین دلیل خانواده‌ام با ادامه این ارتباط و ازدواج ما مخالفت کردند.

از سوی دیگر من که دچار عشقی احساسی و هیجانی شده بودم، نمی‌توانستم نصیحت‌های خانواده‌ام را بپذیرم عقلم ضایع شده بود و کورکورانه مقابل پدر و مادرم ایستادم؛ فریاد می‌زدم شما با خوشبختی و سعادت من بازی می‌کنید. من تا آن روز اشک‌های پدرم را ندیده بودم اما او اشک ریزان مرا نصیحت می‌کرد که زندگی‌ام را تباه خواهم کرد چرا که فردین پسری بی بند و بار است و اعتیادش روزگارت را سیاه خواهد کرد اما من در کنار فردین ایستادم و به خانواده‌ام پشت کردم.

آن شب بعد از یک دعوای شدید خانوادگی همه چیزم را در خانه پدرم گذاشتم و تنها با لباس‌هایی که بر تن داشتم راهی خانه مجردی فردین شدم و او را برای ادامه زندگی‌ام انتخاب کردم.

تصمیم گرفتیم خانواده هایمان را در برابر عمل انجام شده قرار بدهیم تا به خواسته ما تن بدهند و با ازدواج مان موافقت کنند به همین دلیل به مدت شش ماه به عقد موقت فردین درآمدم و زندگی مشترکمان را آغاز کردیم اما در همین مدت کوتاه رفتارهایی از او می‌دیدم که برایم باورپذیر نبود.

او نه تنها مشروبات الکلی مصرف می‌کرد و دخترانی را به عنوان دوستانش به خانه می‌آورد بلکه مدام به فکر عمل جراحی بینی، کاشت دندان یا جراحی‌های زیبایی دیگر بود. با وجود این من دیگر به خانواده‌ام پشت کرده بودم و چاره‌ای جز تحمل این وضعیت نداشتم.

در همین روزها بود که برای عمل جراحی بینی فردین راهی تهران شدیم ولی تنها ارمغان این سفر ماجرای بارداری من بود. فردین با شنیدن این موضوع رنگ از چهره اش پرید و رفتارش به کلی تغییر کرد. او با تهدید و اجبار، قرص سقط جنین را به من خوراند چرا که مدعی بود در این شرایط نباید فرزندی داشته باشیم.

در حالی که حال جسمی من با خوردن آن قرص رو به وخامت گذاشته بود، فردین نیز با توهین و تهمت‌های ناروا فرزندم را به دیگران نسبت می‌داد و به من تهمت می‌زد که احتمالا همان طور که با او ارتباط داشتم با دیگران نیز وارد رابطه شده‌ام و حالا قصد دارم جنینم را به او نسبت بدهم.

او با این ادعا مرا در شرایطی وحشتناک رها کرد در حالی که همچنان از شدت درد به خود می‌پیچیدم. فردین به مکانی نامعلوم رفته بود و من حدود 25 روز با جنین مرده‌ای که در شکم داشتم ناله می‌کردم ولی کاری از دستم برنمی آمد.

در این هنگام بود که باز هم خانواده‌ام را بهترین پناهگاه یافتم و دست به دامان آن‌ها شدم. خانواده‌ام مرا برای درمان به بیمارستان بردند اما هرچه برای اجازه عمل جراحی با فردین تماس می‌گرفتیم، به تلفنش پاسخ نمی‌داد. با این حال با اجازه پدرم عمل جراحی انجام شد و من به خانه امیدم بازگشتم.

حالا که یک عشق پوشالی و رابطه احساسی را تجربه کرده‌ام و دیگر نه تنها آبرویی ندارم بلکه هیچ کس ارزشی برایم قائل نیست، تازه فهمیده‌ام این عشق‌های هوس آلود فضای مجازی چیزی جز بازیچه‌ای برای هوسرانی نیست بنابراین به دختران نوجوان التماس می‌کنم قدر پدر و مادرشان را بدانند چرا که هیچ کس در این دنیا دلسوزتر از آن‌ها نیست و....

 با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ بیژن خنجری (رئیس کلانتری سجاد) اقدامات مشاوره‌ای و روان شناختی این پرونده به مشاوران زبده کلانتری سپرده شد و تلاش‌های ماموران نیز برای ردیابی فردین ادامه یافت.