مرگ های سریالی کارگران یک کارخانه/ خانواده هایی که سوگ را فراموش نمی کنند

خبر به غایت دردناکِ مرگ کارگران تازه‌کارِ «کارخانه فولاد البرز ناب آرش» بار دیگر این واقعیت تلخ را همچون پُتکی بر سر ما کوبید که به راستی جان کارگران بی‌اندازه بی‌ارزش و مرگ آن‌ها به شکل فاجعه‌باری طبیعی شده است. وقتی به جای سلامت کارگران، سود کارفرمایان ملاک اصلی است، نباید وقوع چنین حوادثی را دور از ذهن دانست.

ماجرای تلخ مرگ سه کارگر «کارخانه فولاد البرز ناب آرش»

به گزارش رکنا، ماجرا از این قرار است؛ حوالی ساعت ۴ عصر روز سه‌‎شنبه، چهارم آبان ماه، یک کارگر ساده که از ورودش به کارخانه فولاد البرز سه - چهار ماه بیشتر نگذشته بود، به دستور سرپرست خود برای خارج کردن بیلی که درون یکی از مخازن حاوی گندله افتاده بود، وارد مخزن می‌شود.

ورود به مخزن همانا و گازگرفتی همان. گویا لحظه‌ی تلخ دست و پنجه نرم کردنِ کارگر با مرگ را یکی از همکاران تاب نمی‌آورد و برای نجات او خود را به داخل مخزن می‌اندازد، اما او نه تنها نمی‌تواند همکارش را نجات دهد بلکه خود نیز دچار گازگرفتگی می‌شود.

ماجرا هنوز تمام نشده است؛ این‌بار کارگر سوم وارد مخزن می‌شود تا شاید بتواند دو کارگر را از مرگ نجات دهد اما او نیز به سرنوشت همان کارگران دچار می‌شود.

سرپرست مربوطه اینبار نفر چهارم را به دستگاه اکسیژن‌ساز و کپسول تجهیز می‌کند و داخل مخزن می‌فرستد. ماجرا در نهایت با مرگ سه کارگری تمام می‌شود که بدون تجهیزات به مخزن فرستاده شده بودند و تنها کارگری که با تجهیزات وارد مخزن شده بود از مرگ نجات پیدا می‌کند.

مرگ تلخی که می‌توانست اتفاق نیفتد اگر…

چرا کارگر تازه‌کار مجبور به انجام چنین کار خطرناکی می‌شود؟ حتی اگر سابقه‌ی این کارگران به قدری کم بوده که متوجه خطر نبودند، آیا مسئول آن‌ها نیز درکی از میزان خطر نداشته است؟ آیا سرپرست مربوطه نمی‌توانست از همان ابتدا کارگر را با تجهیزات لازم به مخزن بفرستد؟ میزان گاز موجود در مخزن چرا مورد سنجش قرار نگرفت و هزار چرا و اما و اگرِ دیگر که اگرچه اشاره به آن‌ها دیگر آن کارگران را زنده نمی‌کند اما شاید و فقط شاید بیان این مسائل تلنگری باشد برای مسئولانی که مدعیِ حمایت از کارگران هستند تا به وضعیت وخیم کارگران و ایمنیِ آن‌ها بیشتر توجه کنند.

هرچند تاکنون چنین نبوده و افزایش میزان حوادث کار طی چند سال اخیر نشان می‌دهد که اراده‌ای برای کاهشِ حوادث ناشی از کار وجود ندارد.

اصغر نجاری (دبیر خانه کارگر زنجان) در خصوص ماجرای پیش آمده برای کارگران کارخانه فولاد البرز به ایلنا گفته: «مطابق اصول حفاظت ایمنی و بهداشت می‌بایست قبل از ورود کارگران به داخل مخازن، میزان گاز موجود در آن مخازن توسط عوامل بهره‌بردار سنجیده شود. از قرار معلوم این قاعده و اصل حیاتی ایمنی توسط مسئولان مربوطه در مورد این کارگر رعایت نشده است.»

حتی اگر پیش از ورود کارگران به داخل مخزن، آلاینده‌سنجی هم صورت نمی‌گرفت و کارگران با تجهیزات مناسب به داخل مخزن فرستاده می‌شدند - اتفاقی که برای کارگر چهارم افتاد- بازهم شاهد وقوع چنین حادثه‌ی وحشتناکی نبودیم. ورود کارگران به داخل مخزن آن هم بدون تجهیزات هیچ توجیهی غیر از اهمال و کم‌توجهی به جان کارگران ندارد.

کارفرما و سرپرست واحد در قبال جان کارگران مسئول است

به گفته‌ی نجاری؛ «کوتاهی از جانب مسئولان این کارخانه بوده که مانع ورود کارگران به مخزن نشده‌اند. سه کارگری که جان خود را از دست داده‌اند اخیرا جذب کارخانه فولاد البرز شده و دارای سابقه کار سه تا چهار ماه بودند. بنابراین تجربه کار آن‌ها در این واحد در حدی نبوده که بخواهند قبل از گازسنجی وارد مخزن گاز حاوی نیتروژن شوند.»

براساس ماده ۹۵ قانون کار «مسئولیت اجرای مقررات و ضوابط فنی و بهداشت کار برعهده کارفرما یا مسئولین واحدهای موضوع ذکر شده در ماده ۸۵ قانون کار است. هر گاه بر اثر عدم رعایت مقررات مذکور ازسوی کارفرما یا مسئولین واحد، حادثه‌ای رخ دهد، شخص کارفرما یا مسئول مذکور از نظر کیفری و حقوقی و نیز مجازات‌های مندرج در این قانون مسئول است.»

ماجرای تلخ «کارخانه فولاد البرز ناب آرش» و صدها اتفاق و حادثه دیگر از این دست می‌توانست اتفاق نیفتد اگر زمینه‌ی لازم برای اجرای درست قوانین فراهم بود. اگر مواد حمایتی قانون کار صرفا جنبه‌ی تزئینی نداشت و کارفرمایان می‌دانستند برای هر اهمالی می‌بایست هزینه‌ی سنگینی پرداخت کنند.

مسئله‌ی بازرسی کار چه زمانی حل خواهد شد؟

چه کسی باید مسئول و ناظر بر عملکرد کارفرمایان بر رعایت اصول ایمنی و بهداشت در محیط کار باشد؟ طبق ماده ۹۶قانون کار «به منظور اجرای صحیح این قانون و ضوابط حفاظت فنی، اداره کل بازرسی وزارت کار و امور اجتماعی با وظایف ذیل تشکیل می‌شود:

الف - نظارت بر اجرای مقررات ناظر به شرایط کار به ویژه مقررات حمایتی مربوط به کارهای سخت و زیان‌آور و خطرناک، مدت کار، مزد، رفاه‌کارگر، اشتغال زنان و کارگران نوجوان

ب - نظارت بر اجرای صحیح مقررات قانون کار و آیین‌نامه‌ها و دستورالعملهای مربوط به حفاظت فنی

ج - آموزش مسائل مربوط به حفاظت فنی و راهنمایی کارگران، کارفرمایان و کلیه افرادی که در معرض صدمات و ضایعات ناشی از حوادث وخطرات ناشی از کار قرار دارند

د - بررسی و تحقیق پیرامون اشکالات ناشی از اجرای مقررات حفاظت فنی و تهیه پیشنهاد لازم جهت اصلاح میزان‌ها و دستورالعمل‌های مربوط‌به موارد مذکور، مناسب با تحولات و پیشرفتهای تکنولوژی

ه - رسیدگی به حوادث ناشی از کار در کارگاه‌های مشمول و تجزیه و تحلیل عمومی و آماری این گونه موارد به منظور پیشگیری حوادث.

به گفته‌ی کارشناسان ایمنی و بهداشت، بخشی از حوادث ناشی از کار به نقض عملکرد بازرسان کار بازمی‌گردد. طبق گفته‌ی حاتم شاکرمی (معاون پیشین روابط کار) به ازای هر ۱۵هزار کارگر یک بازرس داریم که این رقم نسبت به نُرمی که سازمان جهانی کار و یا سایر کشورهای پیشرو در حوزه ایمنی تعریف کرده‌اند، بسیار بالاست. از اینرو پرواضح است که نمی‌توان به عملکرد صحیح بازرسان برای کاهش حوادث ناشی از کار امیدوار بود.

افزایش قدرت کارگران مساوی‌ست با کاهش حوادث ناشی از کار

مشکل بازرسی کار و کمبود نیرو را چگونه می‌توان حل کرد؟ بسیاری از فعالان کارگری معتقدند تشکل‌های کارگری می‌توانند جای خالی بازرسان کار را به خوبی پُر کنند. آن‌ها می‌گویند در نبود تشکل‌های مستقل کارگری و ضعف تشکل‌های موجود، کارگران ضعیف هستند و ضعف کارگران بروز چنین حوادثی را افزایش می‌دهد.

طبق خبری که در خصوص کارگران کارخانه فولاد البرز منتشر شده «کارگر به دستور سرپرست خود برای خارج کردن بیلی که درون یکی از مخازن حاوی گندله افتاده بود، وارد مخزن می‌شود…»؛ سوال این است که چطور کارگری که می‌داند خطری این چنین او را تهدید می‌کند حاضر است گوش به فرمان کارفرمای خود به استقبال مرگ برود؟

نجاری در این خصوص می‌گوید: حتی اگر کارگر درک درستی از میزان خطر داشته، باز ترس از اخراج و عدم تمدید قرارداد باعث می‌شود تن به خواسته‌ی کارفرما بدهد تا در این وضعیت بد اقتصادی شغل خود را از دست ندهد. در واقع نبود امنیت شغلی باعث می‌شود که ما دائم شاهد بروز چنین حوادث غم‌انگیزی باشیم.

دبیر اجرایی خانه‌ی کارگر قزوین به شاه‌کلید مسئله‌ی ایمنی در روابط کار اشاره می‌کند. در واقع به جرئت می‌توان گفت که ضعف کارگران پیش از هر چیزی به مسئله‌ی افزایش قراردادهای موقت مربوط می‌شود. به عبارتی افزایش قراردادهای موقت و نبود تشکل‌های مستقل کارگری که رابطه‌ی درهم تنیده‌ای با هم دارند، از عوامل اصلی ضعف کارگران در مناسبات روابط کار هستند. کارگری که در موضع ضعف قرار دارد کمتر زبان به اعتراض می‌گشاید و بیش از آنکه به جانش بیندیشد به کار و درآمدش فکر می‌کند.

باید قبول کنیم که در نبود تشکل‌های مستقل کارگری و افزایش قراردادهای موقت نمی‌توان امید چندانی به اجرای قوانین حمایتی از کارگران داشت.