سرنوشت دردناک پلیس شهید در هرمزگان / خواهرش تشریح کرد + عکس

شهید مدافع وطن بهنام امیری متولد ۲۵ شهریور ۱۳۶۰ بود. یکی از جوانانی که عاشقانه کار در نیروی انتظامی را انتخاب کرد و در این راه خالصانه با جان و دل خدمت کرد و در نهایت مزد خدمتش را با شهادت گرفت. 29 شهریور ماه سال ۱۳۹۰، بشاگرد هرمزگان، همان زمان و مکانی بود که نام بهنام را در جرگه شهدا ثبت کرد و او را به قافله کربلائیان رساند.

به گزارش رکنا، شهید بهنام امیری هنگام درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر و اشرار مسلح با رشادت و از جان گذشتگی به درجه شهادت نائل گردید.

سیری در خاطرات و زندگی شهید، به نقل از خواهر شهید

از بهترین چیزهایی که داشت برای بخشیدن به دیگران می‌گذشت. گوشی موبایل، تازه به بازار آمده بود و قیمت زیادی داشت. بهنام با پس‌اندازی که مدت‌ها برایش زحمت کشیده بود یک گوشی خرید. آن موقع هنوز دانشجو بود و درآمدی هم نداشت. پدر یکی از دوستانش که وضعیت مالی بدی هم داشتند بیمار شده بود. باید کلیه‌اش را عمل می‌کرد. پولی نداشتند که خرج عمل پدرش را بدهند. بهنام تعلل نکرد. گوشی موبایلش را فروخت و پولش را تمام و کمال به دوستش داد. پدر دوستش را بستری کردند و بعد از مدتی خوب شد. بهنام تا سال‌ها پولی نداشت تا دوباره گوشی بخرد.

قرار بود استخدامش در نیروی انتظامی از حالت قراردادی به رسمی تبدیل شود. من نگرانش بودم. گفتم: «داداش، این شغل خیلی خطرنامه. برای چی می‌خوای رسمی بشی؟ من توی یه شرکتی آشنا دارم. می‌تونم صحبت کنم که اونجا استخدامت کنن با بهترین مزایا و حقوق.» ناگهان دیدم چهره بهنام در هم فرو رفت. ناراحت شد. گفت: «من شغلم رو دوست دارم. من دارم برای مردم کار می‌کنم. هیچ‌وقت هم این خدمت رو رها نمی‌کنم.»

بعد از شهادتش عده‌ای کودک به سر مزارش می‌آمدند و برایش فاتحه می‌خواندند. از آن‌ها پرسیدم: «شما برادر من رو می‌شناسید؟» گفتند: «شهید امیری سرپرستی ما رو به عهده گرفته بود. هر ماه برامون پولی واریز می‌کرد و به وضعمون رسیدگی می‌کرد. چند ماهی هیچ خبری نشد و سراغی از ما نگرفت. تا اینکه ما به سراغش رفتیم و فهمیدیم شهید شده.» این را که شنیدیم خواستیم راه بهنام را ادامه بدهیم. از پول حقوقش هیچ استفاده‌ای نمی‌کردیم. هر ماه همه حقوقش را برای کودکان یتیم واریز می‌کردیم.

 برادرم به تازگی با دخترخاله‌اش نامزد کرده بود. برای مراسمات و مهمانی‌ها هر بار باید تا کازرون می‌رفتیم. یک بار در مسیر چشمه‌ای دیدیم و ایستادیم تا استراحت کنیم. متوجه شدیم خانوادة فقیری نزدیک آن چشمه زندگی می‌کنند که تنها درآمدشان فروش بادام از درخت جلوی خانة‌شان است. مرد خانه مریض است و همسر و فرزندش هر روز به امید این می‌نشینند که کسی بیاید و از این چشمه آبی بخورد بلکه از آن‌ها کمی هم بادام بخرد. آن روز ما مقداری بادام خریدیم و به خانه برگشتیم. بعدها که برادرم را دیدم این موضوع را برایش تعریف کردم. آدرس دقیق آن چشمه را گرفت. در سفرهای بعد هر بار که می‌خواست از آنجا رد شود به آن خانواده سر می‌زد. بادام می‌خرید و مبلغی کمکشان می‌کرد. بعدها از نامزدش شنیدم که می‌گفت یک بار تمام حقوقش را به آن خانواده داد تا بتوانند سقف فرسودة خانة‌شان را تعمیر کنند.

 همکارش یاسر طهمورثی که شهید شد، بهنام در مراسم تشییعش شرکت کرد. بعد از خاکسپاری حالش عوض شده بود. همان‌جا به مزار خالی روبه‌روی قبر شهید طهمورثی اشاره کرد و به همکارانش گفت: «ای کاش من هم شهید می‌شدم و همین‌جا کنار یاسر دفنم می‌کردند!» خدا برای رساندن او به آرامِ دل، زیاد منتظرش نگذاشت. وصال وقتی رخ می‌دهد که انسان خواسته‌ای را با اعماق وجود طلب کند! بیست و نهم شهریور ماه سال 1390 در درگیری با اشرار مسلح، آرزویش برآورده شد. به شهادت رسید و مزار روبه‌روی قبر شهید طهمورثی، آرام‌گاهش شد.

 قرار بود بهنام در نیروی انتظامی رسمی شود. من نگرانش بودم، گفتم: «داداش، این شغل خیلی خطرناک است. برای چه می‌خواهی رسمی بشوی؟ من در شرکتی آشنا دارم. می‌توانم صحبت کنم آنجا استخدامت کنند. آن هم با بهترین مزایا و حقوق.» چهره بهنام از ناراحتی درهم شد. رو به من کرد و گفت: «من شغلم را دوست دارم. برای مردم کار می‌کنم. هیچ وقت خدمت به مردم را رها نمی‌کنم.» بعد از شهادتش، بچه‌های یتیمی که تحت تکفل داشت، سر مزارش می‌آمدند و برایش فاتحه می‌خواندند. از آن‌ها پرسیدم: «شما برادر من را می‌شناسید؟» گفتند: «شهید امیری سرپرستی ما را بر عهده گرفته بود. هر ماه برایمان پولی واریز و به وضعمان رسیدگی می‌کرد. چند ماهی هیچ خبری از او نشد و سراغی از ما نگرفت. تا اینکه ما سراغش رفتیم و فهمیدیم شهید شده است.» این ماجرا را که شنیدیم تصمیم گرفتیم راه بهنام را ادامه دهیم. از آن روز به بعد حقوقش را ماهانه برای تأمین هزینه کودکان یتیم واریز می‌کنیم.

روحش شاد و راهش پر ره رو باد.

 شهید مدافع وطن

 شهید مدافع وطن

 شهید مدافع وطن

وبگردی