قتل راننده اسنپ در جنوب تهران + عکس

به گزارش رکنا، ، بهرام با دو نفر از دوستانس به‌عنوان مسافر سوار خودرو‌های عبوری و اینترنتی می‌شدند و با کلت‌هایی که همراه داشتند آنها را به مرگ تهدید کرده و خودروها را سرقت می‌کردند و بعد با همان خودروها به شکار مسافران می‌رفتند و با تهدید آنها پول و اموال قیمتی این افراد را سرقت می‌کردند، اما ششم اردیبهشت امسال در جریان یکی از سرقت‌هایشان، بهرام وقتی با مقاومت راننده‌ای رو‌به‌رو شد او را با شلیک گلوله در حوالی شهرری زخمی کرد و از خودرو بیرون انداخت که راننده بر اثر شدت جراحات جان باخت. پس از این قتل، تحقیقات جنایی پلیس آغاز و سارقان دستگیر شدند.

فریب رفاقت را خوردم

طمع یک‌شبه پولدار شدن از او سارقی ساخت و همین طمع او را تا یک قدمی چوبه دار کشاند. تازه متوجه شده که راهی که رفته اشتباه بوده، اما دیر شده و بازگشت به زندگی برایش سخت شده و به نظر اولیای‌دم بستگی دارد.

چرا بازداشت شدی؟

سرقت‌های مسلحانه از مسافران و رانندگان و قتل یک راننده.

سرقت موجب قتل راننده اسنپ پژو 405 شد

چرا قتل؟

مقتول راننده اسنپ بود. خواستیم پژو ۴۰۵ وی را سرقت کنیم که مقاومت کرد که با اسلحه به او شلیک کردم که فوت شد.

چطور راننده را به دام انداختید؟

اینترنتی از او خواستیم ما را به حوالی شهرری ببرد. وقتی به مقصد رسیدیم به راننده گفتیم ما را به مکان دیگر منتقل کند که انگار پی به نیت ما برده بود که گفت پیاده شوید. اسلحه را سمتش گرفتم که مقاومت کرد. به او شلیک کردم و بعد هم با سرقت خودرویش فرار کردیم.

به محل تیراندازی برگشتی؟

رفتم از چند نفری پرس‌ و‌ جو کردم و معلوم شد اورژانس راننده را برده و خبری نداشتند.

قبل از این قتل بازهم مرتکب سرقت شده بودی؟

قبل از جنایت چندماهی بود مسلحانه رانندگان را تهدید و خودروهایشان را سرقت کرده و با آن مسافران را شکار می‌کردیم و بعد از چند روز خودرو را در محلی خلوت رها کرده و سراغ راننده دیگری می‌رفتیم.

سهم تو از دزدی‌ها؟

پول حرام و باد‌آورده‌ای بود که راحت خرج می‌شد.

با پول‌ها چه کردی؟

برای دختر مورد علاقه‌ام هدیه می‌خریدم تا عشقم را نشانش دهم. با بقیه پول هم خوشگذرانی می‌کردم.

خانواده‌ات از سرقت‌ها خبر داشتند؟

وقتی دستگیر شدم، فهمیدند.

انگیزه‌ات از سرقت‌ها؟

می‌خواستم یک‌شبه پولدار شوم، با دختر مورد علاقه‌ام ازدواج کنم، خانه و خودروی لاکچری بخرم و یک مغازه لباس و کفش‌ فروشی باز کنم.

اگه زمان به عقب بازمی‌گشت؟

هیچ‌وقت پا در راه کج نمی‌گذاشتم.

فکر می‌کنی بخشیده شوی؟

من به ناحق جان راننده بیگناهی را گرفتم، خانواده‌اش را داغدار کردم و می‌دانم خانواده او مرا نمی‌بخشند.

خانواده‌ات را ملاقات کردی؟

چندبار به دیدنم آمدند، اما بیشتر تلفنی حرف می‌زنیم. دوست داشتند روزی لباس دامادی به تن من ببینند، اما اکنون باید مرا با لباس زندان و منتظر حکم قصاص ببینند.آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.

وبگردی