رکنا گزارش می دهد
دامغان بعد از طبس؛ معادن ایران همچنان جان میگیرند و وعدههای ایمنی کارگران خاک می خورند!
باز هم معدن، باز هم مرگ، باز هم وعدههایی که حتی تا درِ گور هم نرسیدند. درحالیکه هنوز داغ ۵۱ کارگر جانباخته در طبس تازه است، حالا دامغان هفت خانواده دیگر را به عزای معدن نشاند. چه شد آنهمه طرح تحقیق و تفحص، آن «دستورات فوری»؟

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، باز هم معدن، باز هم مرگ، باز هم وعدههایی که با خاک دفن شدند.
در روز هجدهم فروردین ۱۴۰۴، هفت کارگر معدن در مهماندویه دامغان جان خود را از دست دادند؛ درست هفت ماه بعد از آنکه در شهریور ۱۴۰۳، انفجار در معدن طبس ۵۱ کارگر را به کام مرگ فرستاد و ایران را در بهت فرو برد.
در آن روزهای داغ، پشت سر هم بیانیه صادر شد. مسئولان در قاب دوربینها از لزوم بررسی ایمنی معادن گفتند، نشست اضطراری برگزار شد، طرح تحقیق و تفحص کلید خورد، اما حالا، باز هم مرگ آمده و اینبار سراغ خانوادههای دیگری در سمنان رفته است.
چه شد آن همه «دستور ویژه»؟ کجاست آن طرح تحقیق و تفحصی که با ۳۰ امضا در مهرماه به هیئت رئیسه مجلس تقدیم شد؟ چرا صدای کارگر معدن فقط وقتی شنیده میشود که دیگر خیلی دیر شده؟ و چرا مرگ کارگران در این سرزمین، آنقدر تکرار شده که به "روال عادی" بدل شده است؟
معدن، قتلگاه کارگر ایرانی
میثم ظهوریان، نماینده مجلس و عضو کمیسیون اجتماعی، بعد از فاجعه طبس گفت: «دیگر نمیتوان چشم بر حقیقت بست؛ معادن ایران قتلگاه کارگران شدهاند.» از یورت با ۴۳ کشته در سال ۹۶ تا طزره، شازند، سرچشمه و حالا دامغان؛ لیستی بلندبالا از فجایع که با گزارش و کمیته و دستور، باز هم ادامه یافته است.
کارگر معدن در ایران نه فقط با جانش معامله میکند، بلکه در بسیاری موارد، حقوقش عقب میافتد، بیمهاش جعلی رد میشود و شیر و ماسکش هم روی هواست. برخی کارگران معادن طبق گزارشها با بیمه شیرینیپزی و آرایشگری مشغول کار در دل کوهها هستند تا سختی کار شامل حالشان نشود.
ناظران خواباند یا بیاختیار؟
سعید صدر منصوری، کارشناس ایمنی معدن در گفت و گو با رکنا بعد از حادثه مرگبار در معدن طبس گفته با صراحت اعلام کرده که نظارت بر ایمنی معادن، یا به درستی انجام نمیشود یا اگر هم انجام شود، کسی آن را جدی نمیگیرد. او گفته بود: «با وجود قوانین صریح، گزارشهای ایمنی اغلب به بایگانی سپرده میشود.»
او همچنین از شترگاوپلنگ نظارتی در ایران میگوید: نظام مهندسی، وزارت صمت، اداره کار، وزارت بهداشت… اما در عمل هیچکدام پاسخگو نیستند. هر نهاد، توپ را در زمین دیگری میاندازد و حاصلش میشود معادن ناایمن و اجسادی که هر چند ماه یکبار از دل کوه بیرون کشیده میشوند.
چرا کسی پاسخگو نیست؟
چه نهادی مسئول است؟ چه کسی مسئولیت مرگ این کارگران را برعهده میگیرد؟ وزیر کار، که به گفته ظهوریان به جای حمایت از کارگر، در نقش مدافع مدیران معدن ظاهر میشود؟ یا همان پیمانکارانی که حداقل حقوق را هم به موقع نمیپردازند؟ آیا کسی هست که صدای فریاد خانوادههای داغدار را بشنود؟ یا باز هم پس از چند روز، دوربینها خاموش میشوند و گزارشها بایگانی؟
هفت کارگر در دامغان تاکنون جان باختند. هفت خانواده داغدار شدند. هفت نفر به لیست بلند مرگ در معادن ایران افزوده شدند. آیا تا فاجعه بعدی، باز هم فقط وعده خواهیم شنید؟
ارسال نظر