از طرفی می خواستیم پولی جمع کنیم و از عهده مسئولیت سنگین پدر و مادر شدن بر بیاییم.زن میانسال افزود: اوضاع که بهتر شد با مشورت دکتر باردار شدم. ما صاحب یک دختر شدیم و بعد از آن هم عهد بستیم که دیگر بچه نمی خواهیم . شوهرم می گفت از عهده همین یک بچه بربیاییم خیلی کار مهمی انجام داده ایم و ... .

من و شوهرم آرزوهای زیادی برای تنها دخترمان داشتیم و هرچه از دست مان بر می آ مد برایش انجام می دادیم. دخترم کلاس اول بود که خانواده من و پدر و مادر شوهرم اصرار داشتند بچه دیگری هم داشته باشیم. اما به هیچ قیمتی زیر بار نرفتیم.

همین که توانسته بودیم تمام امکانات را برای فرزندمان فراهم کنیم احساس رضایت می کردیم.سال ها به سرعت سپری شدند و دخترم قد کشید و بزرگ شد.اما اوخیلی مغرور و خودخواه بار آمده بود و نمی توانستیم 2 کلمه حرف بزنیم.او آنقدر بد اخلاق و مغرور بود که با هیچ کدام از همکلاسی هایش نمی توانست ارتباط برقرار کند.

دخترم در خانه هم یکه تاز میدان بود و با من و پدرش هم سازگاری نداشت.ما که عاشق دخترمان بودیم از رفتارهای غلط و اشتباه هایش هم چشم پوشی می کردیم.

زن میانسال افزود:دخترم در دوران دبیرستان شاکی بود که چرا خواهر و برادری ندارد و همیشه تنها است. او با یکی از همکلاسی هایش صمیمی شد و این دوستی باعث شد خودسر و لجوج تر بشود.حتی از طریق این دختر با پسری در فضای مجازی ارتباط برقرار کرده بود.

من و همسرم با اطلاع از این موضوع احساس خطر کردیم.تصمیم گرفتیم رویه تربیتی مان را تغییر بدهیم. به همین خاطر خط و نشان های زیادی برایش کشیدیم و سختگیری های مان شروع شد.

رفتارهای سختگیرانه و بد خلقی های مان نه تنها نتیجه ای نداشت بلکه باعث شد او که شکننده و زودرنج بار آ مده بود از خانه فراری بشود. بدون اجازه ما به خانه پدر بزرگش رفته بود.

من و شوهرم که نمی خواستیم خانواده های مان قاطی مسائل زندگی شوند با عصبانیت دنبالش رفتیم . ما هیچ فرصتی به پدرو مادرمان ندادیم که اظهار نظری بکنند و او را به خانه برگرداندیم. البته از ترس آبرویمان تصمیم دیگری گرفتیم و دوباره بیش از حد مهربان شدیم.

دخترم با سوء استفاده از این وضعیت و ترس و ضعف ما به من و مادرش بی احترامی می کرد.دیپلمش را گرفت و به دانشگاه رفت و دیگر تقریبا هیچ نظارت و کنترلی بر او و رفت و آمدهایش نداشتیم.

از چند وقت قبل هم متوجه تغییر رفتار و حرکاتش شدیم . یکی دوبار از کارت عابر بانکم بدون اجازه پول برداشته بود.

وقتی در این باره از او توضیح خواستیم انگار خودش هم خسته شده بود. برای اولین بار نشستیم و صمیمی و منطقی حرف زدیم.

می گفت احساس دلتنگی و افسردگی می کرد و چند هفته ای است که یکی از دوستانش به او مواد مخدر داده و او بعد از آلوده شدن پای در خانه های ناجور گذاشته است..

با شنیدن این حرف ها دنیا روی سرمان خراب شد. ما که این قدر هزینه کرده بودیم تا دخترم کم وکسری نداشته باشد این طوری به بن بست رسیده بودیم. بچه ام را به مشاوره آورده ایم و قرار شد تحت نظر روانشناس قرار بگیرد.

شانس آوردیم زود متوجه این اشتباهش شدیم و او را از این شرایط بیرون کشیدیم من و پدرش شوکه بودیم .حالا می فهمم برای پرورش و رشد و تربیت یک فرزند ،پول و امکانات کافی نیست ،بچه ما تنها مانده بود و محبت واقعی می خواست.

کارشناسی :

مریم احمدی منش، مشاور، روانشناس و کوچ حرفه ای پاسخ می دهد:

مریم احمدی منش

بله عزیزان، بحثم را با آشنایی با ۴ سبک مختلف فرزندپروری آغاز میکنم:

۱-شیوه فرزند پروری «مستبدانه»

اینها همیشه خواستار اطاعت بی چون و چرای فرزندان خود هستند، آرزوها و خواسته‌های خود را بر فرزندان‌شان تحمیل می‌کنند و بسیار سختگیر هستند.

۲-سبک فرزند پروری «سهل گیرانه»

اینها با فرزندانشان گرم و صمیمی هستند که نکته مثبتی است، اما در عین حال، تمایلی به تعیین حد و مرز ،مدیریت و کنترل بر رفتار فرزندانشان ندارند و این نکته منفی است. آن‌ها همیشه خواسته‌های فرزندان را بدون چون و چرا می‌پذیرند و بدرفتاری ‎آن‌ها را که منجر به پیامدهای منفی در آینده برایشان می‌شود، نادیده می‌گیرند.

۳-فرزند پروری «بی اعتنا و طردکننده»

این والدین ارتباط و تعامل کمی با فرزندشان دارند، در زندگی آن‌ها دخالتی نمی‌کنند،توجه، نوازش، صمیمت و پاسخگویی کمی نسبت به نیازهای عاطفی و هیجانی آنها دارند، این فرزندان بسیار انزواطلب و دچار کمبود های عاطفی می شوند.

مریم احمدی منش، عضو رسمی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره جمهوری اسلامی ایران، افزود:

فرزندان در این سه سبکی که ذکر شد، اغلب اعتماد به نفس پایین، افسردگی، ترس و اضطراب در موقعیت‌های جدید را دارند و ممکن است در معرض رفتارهای غلط و خطرناک مانند دوستی های آسیب رسان در فضای مجازی یا واقعی، خشونت و حتی مصرف مواد مخدر قرار بگیرند.

و سبک آخر

۴-شیوه فرزند پروری «مقتدرانه»

این سبک از بهترین شیوه‌های فرزند پروری است که مانند بسیاری از روانشناسان بر آن تاکید دارم.

در این روش، والدین نه بیش از حد صمیمی و بی حد و مرز و نه خیلی سرد هستند. مدیریت اصولی و قواعد و قوانین صحیحی وجود دارد، تعامل شایسته و گفتگوی صحیحی با فرزندان خود دارند و خوب به فرزاندان خود گوش میکنند، کمک میکنند تا او بتواند مستقل فکر کند و انتظاراتشان را براساس موقعیت و نیازهای فردی او تغییر می‌دهند.

در نتیجه این فرزندان، سلامت هیجانی بهتر، مهارت‌های عاطفی و اجتماعی بالاتر، انعطاف‌پذیری بیشتر و در عین حال، دلبستگی ایمنی دارند. آن‌ها بیشتر مسئولیت‌پذیر هستند، خودتنظیمی قوی دارند و یاد می‌گیرند به تنهایی تصمیمات درستی بگیرند، برای سایر افراد و قوانین احترام قائل هستند، نگران یا مضطرب نیستند، همدل، مهربان و صمیمی هستند، مشکلات کمتری با همسالان و دوستان خود دارند، دلبستگی ایمن و روابط خوبی با والدین خود دارند و در مقابل فشارهای زندگی تاب‌آوری بیشتری دارند.

مریم احمدی منش، مشاور و مدرّس مهارتهای توسعه فردی افزود:

باید مهارت جرئت مندی و نه گفتن را بیاموزیم، روزی که در معرض پیشنهادات نامناسب اجتماعی و یا تعارف مصرف مواد مخدر قرار می‌گیریم باید بتوانیم در برابر فشار و اصرار افراد مقاومت کنیم و از نه گفتن خود، خجالت نکشیم.

این مشاور و روانشناس ، فشارهای خانوادگی، نبود رابطه صمیمی و باکیفیت در جوّ خانواده،نبود آموزش های کافی و مناسب اجتماعی، در دسترس بودن مواد مخدر و قرصهای روانگردان و گاهی اوقات قیمت پایین این مواد را از جمله عوامل سوق دادن افراد به سوی مصرف این مواد برشمرد.

پیوند خانوادگی به مثابه یک طناب محکم برای حفظ افراد از غلتیدن به دام اعتیاد به مواد مخدر است و نقش مهمی در پیشگیری از اعتیاد دارد.

تک فرزندی و نبود خواهر و برادرانی حامی و مهرورز، گاهی باعث ایجاد خلاء عاطفی می شود که لازم است جایگزین مناسبی برای آن ایجاد کنیم. مانند تقویت پیوند های عاطفی با اعضای درجه دوم خانواده مانند پدربزرگها و مادربزرگها، عمو، دایی، خاله یا عمه و همچنین رفت و آمد با دوستان و همکاران متعهد و با اخلاق.

همچنین باید نگرشها و باورهای غلط خود را شناسایی و اصلاح کنیم، به‌طور مثال امروزه اکثر جوانان معتقدند قرصهای روانگردانها و مخدرهای شیمیایی باعث آرامش و تولید احساس خوب می شوند و اعتیادآور نیستند، اما واقعیت اینست که این مواد سبب وابستگی جسمی و روانی و احساس ولع شدید برای مصرف و آسیب های بعضا جبران ناپذیری می‌شوند.

مریم احمدی منش به عنوان نکته آخر افزود: این روزها دیگر روش‌هایی مانند غُر زدن، تنبیه کردن و موعظه کردن، برای تعامل والدین با فرزندان مؤثر نیست.

پیدا نکردن فضایی مناسب برای گفتگو، معمولا نگرانی و دغدغه ذهنی والدین و حتی فرزندان است که زبان مشترکی پیدا نکرده و در ارتباطاتشان دچار مشکل شده اند.

گاهی عدم آشنایی با نحوه صحیح برخورد با فرزند، باعث می شود پدر و مادرها فرسنگ ها از او دور بیفتند، فاصله ای که شاید هرگز نتوان آن را جبران کرد.

برقراری ارتباط رضایت بخش در خانواده و نیز در اجتماع، مهارتی ضروری و قابل یادگیری است.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

وبگردی