به گزارش رکنا، جوان 30 ساله ای که به اتهام نپرداختن نفقه به همسرش با حکم قضایی دستگیر شده بود در حالی که بیان می کرد فقط به خاطر اعتماد به شغل پدرزنم با دختری ازدواج کردم که ازدواج ناموفق قبلی اش را از من پنهان کرده بود، درباره این ماجرا به کارشناس اجتماعی کلانتری الهیه مشهد گفت: سال 96 بود که به پیشنهاد و ترغیب یکی از دوستانم به خواستگاری «مبینا» رفتم. پدرش بازنشسته یکی از نهادهای نظامی بود و از چند ماه قبل در مشهد ساکن شده بودند.

وقتی خانواده ام به تحقیق محلی پرداختند همسایگان شناخت چندانی از آن ها نداشتند اما من به شغل پدر مبینا اعتماد کردم و مطمئن بودم که او باورهای دینی و اعتقادی قوی دارد و می تواند شریک زندگی من باشد. با این تصور به خواستگاری او رفتم و خیلی زود مراسم عقدکنان برگزار شد اما هنوز چند ماه بیشتر از آغاز دوران نامزدی ما نمی گذشت که متوجه تغییرات زیادی در رفتارهای نامزدم شدم.

او به بهانه های واهی سعی می کرد از من دور باشد. وقتی با او تماس می گرفتم و از حضورش در منزل مطمئن می شدم برنامه ریزی می کردم تا با یکدیگر بیرون برویم اما وقتی به منزل آن ها می رسیدم مادرش مدعی می شد که چند دقیقه قبل با دوستانش بیرون رفت. خلاصه تصمیم گرفتم رفتارهای همسرم را کنترل کنم. یک روز از محل کارم مرخصی گرفتم و از صبح در نزدیکی منزل آن ها کشیک دادم تا این که دیدم سوار خودرویی شد که سه زن جوان دیگر سرنشین آن بودند. وقتی پشت سر آن ها حرکت کردم به یک کافه سنتی در شاندیز رفتند و به کشیدن قلیان مشغول شدند. آن قدر عصبانی بودم که قصد داشتم داخل کافه بروم و سر و صدا راه بیندازم اما خودم را کنترل کردم تا موضوع را با خانواده اش مطرح کنم ولی شب وقتی به منزلشان رفتم و موضوع را مطرح کردم پدر و مادرش با سر و صدا مدعی شدند که به دخترشان تهمت می زنم.

خلاصه از آن شب به بعد دیگر با همسرم تماس نگرفتم و به خانه پدرم رفتم. حدود یک ماه بعد فرد ناشناسی با من تماس گرفت و مدعی شد که می خواهد موضوع مهمی را درباره زندگی ام بگوید. احساس کردم همسرم آن فرد ناشناس را واسطه ای برای آشتی قرار داده است به همین دلیل سر قرار حاضر شدم اما آن جوان 25 ساله موضوعی را مطرح کرد که روح و روانم را به هم ریخت. او گفت: نامزدم یک بار ازدواج ناموفق داشته است و خانواده اش این موضوع را از من پنهان کرده اند.

وقتی با سر و وضعی آشفته به خانه بازگشتم و ماجرا را برای خانواده ام بازگو کردم، مادرم که روی ویلچر بود مقابلم ایستاد و گفت: زود تصمیم نگیر ممکن است عده ای بخواهند از اختلاف شما سوءاستفاده کنند. خلاصه از طریق یکی از بستگان نزدیک مان که آشنایی در ثبت احوال داشت فهمیدم که آن جوان حقیقت را گفته است. با پیگیری زیاد آدرس نامزد قبلی مبینا را پیدا کردم که او نیز گفت: مبینا را به خاطر داشتن دوست پسر طلاق داده است وقتی موضوع را با خانواده همسرم در میان گذاشتم تا حقیقت ماجرا را برایم بازگو کنند آن ها شبانه به شهرستان رفتند و مدتی بعد هم ساکن همان شهر شدند این در حالی بود که پدر مبینا با تهدید من مدعی شد فقط در دادگاه پاسخم را می دهد. حالا هم همسرم به خاطر نپرداختن نفقه در حالی از من شکایت کرده است که به خاطر سر و صداهای هر روزه اش در محل کارم مرا اخراج کرده اند. از سوی دیگر نیز مدعی است باید نیمی از مهریه 200 سکه ای اش را بپردازم تا حاضر به طلاق شود و ...

شایان ذکر است، به دستور سرهنگ حاجی زاده (رئیس کلانتری الهیه مشهد) این پرونده در دایره مددکاری اجتماعی مورد رسیدگی قرار گرفت.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

وبگردی