ناگفته های تلخی یک زن که متهم ردیف سوم پرونده قتل در مشهد است
سارا و ناصر گفتند سنگسار می شویم چون شوهر سارا فهمید بچه از او نیست + عکس
حوادث رکنا: با دستگیری «کیمیا» (متهم فراری پرونده جنایت جادوگر) زوایای پنهان دیگری از ماجرای قتل هولناک مرد 47 ساله در مشهد فاش شد.
به گزارش رکنا، زن 33 ساله ای به نام «کیمیا» که در پرونده «جنایت با ترفند جادوگری» تحت تعقیب کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار داشت، با صدور دستورات ویژه ای از سوی قاضی کاظم میرزایی (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) از شمال کشور به مشهد هدایت شد و حلقه های قانون بر دستانش گره خورد.
این زن جوان که ابتدا خود را بی خبر از ماجرای جنایت نشان می داد و مدعی بود بی گناه است وقتی شواهد و دلایل انکارناپذیر را روی میز دید، با چشمانی متعجب لب به اعتراف گشود و زوایای پنهان این پرونده جنایی را درحضور قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد و کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی فاش کرد.
او گفت: برادرم علی (متهم ردیف اول) آخرین فرزند خانواده است و همه ما علاقه زیادی به او داشتیم به طوری که هیچ کس نمی توانست او را ناراحت کند.
«علی» هر خواسته ای که داشت، برایش انجام می دادیم تا این که از آشنایی خود با زن جوانی به نام «سارا» سخن گفت البته آن زمان او این زن را با نام «شادی» به ما معرفی کرد و مدعی شد که قصد ازدواج با او را دارد. برادرم حدود پنج سال قبل و از طریق شبکه های اجتماعی با «سارا» آشنا شده بود و با یکدیگر ارتباط داشتند.
در آن روزها هیچ کس در خانواده ما نمی دانست که «سارا» متاهل است و به همین دلیل هم احترام زیادی برایش قائل بودیم تا «علی» از ما ناراحت نشود! آرام آرام همه خانواده از موضوع مطلع شدند تا این که اواخر آذر سال گذشته، برادر 24 ساله ام، سارا را به شمال کشور آورد و شب را در منزل ما بودند. همسر من هم از ماجرای علاقه آن ها به یکدیگر اطلاع داشت به همین دلیل هم بدون هیچ گونه اعتراضی، آن ها را پذیرفت.
شب هنگام برادرم راز عجیبی را فاش کرد و به من گفت که «سارا» متاهل است و همسرش او را طلاق نمی دهد! و سپس ادامه داد: همسر «سارا» به روابط پنهانی ما در حالی مشکوک شده است که قصد دارد آزمایش های پزشکی را در این باره انجام بدهد و اگر این موضوع لو برود هر دو نفر ما سنگسار می شویم چرا که من و سارا کودک خردسالی نیز داریم! او این دروغ های ساختگی را طوری بیان می کرد که من به راحتی باور کردم!
متهم ردیف سوم پرونده جنایی جادوگر اضافه کرد: برادرم و سارا از قبل نقشه قتل ناصر (همسر سارا) را طراحی کرده بودند به همین دلیل آن شب چنین وانمود کردند که اگر شوهر سارا را سر به نیست نکنیم او ما را لو می دهد و ما سنگسار و اعدام می شویم! و در ادامه از من خواستند در ماجرای کشتن ناصر با آن ها همکاری کنم! من هم که نمی توانستم از برادرم بگذرم به ناچار قبول کردم و سپس به بهانه مسافرت سه نفری به مشهد آمدیم و در یک مهمانپذیر در خیابان طبرسی مشهد اقامت کردیم.
البته قبل از حرکت از شمال کشور، برادرم اسلحه ای را که خریده بود با خود برداشت و سارا آن را در خانه خودشان مخفی کرد.
روز بعد، «سارا» با یکی از آشنایانش تماس گرفت و ما با راننده ای که سارا او را می شناخت و از قبل هم با او در ارتباط بود به مناطقی از مشهد سر زدیم تا محل کشتن او را پیدا کنیم که در نهایت به کارگاه مخروبه ای در جاده مشهد- سرخس رسیدیم و همه ما آن مکان را تایید کردیم تا سارا و علی او را به بهانه آشنایی با یک پیر مرتاض و جادوگر به آن محل بکشانند.
شبی که قرار بود طبق نقشه از پیش طراحی شده، ناصر را به کارگاه مخروبه بکشانیم «سارا» اسلحه را از خانه اش به مهمانپذیر آورد و برادرم آن را برداشت و به محل قرار رفت مدتی بعد با شماره گوشی تلفن من تماس گرفت که همه چیز آماده است! سارا به جای من گوشی تلفن مرا پاسخ داد و سپس با همسرش تماس گرفت تا قرار ملاقات با «جادوگر» را قطعی کند.
بعد از این ماجرا سارا با خودروی سانتافه خودش، ناصر را به میدان آزادی رساند و او هم با کرایه یک خودرو سرقرار رفت اما وقتی علی با ما تماس گرفت که کار تمام شده و ما باید به نزد او برویم، با یک خودرو به فاصله حدود یک کیلومتری محل قتل رفتیم که علی گفت: اسلحه هنگام قتل گیر کرده است و او مجبور شده با بلوکه سیمانی ناصر را به قتل برساند. بعد از آن هم به مهمانپذیر بازگشتیم و مدارک را در سرویس بهداشتی مهمانپذیر آتش زدیم و علی ساک ناصر را نیز درون سطل زباله انداخت.
کیمیای پرونده جنایی جادوگر ادامه داد: بعد از این ماجرا سارا به منزلش رفت و فرزندانش را به خانه مادرش برد و حدود ساعت یک بامداد دوباره به مهمانپذیر بازگشت. روز بعد وقتی دختر سارا تماس گرفت که احتمالا برای پدرش حادثه ای رخ داده است، علی ترسید و با اولین پرواز هواپیما به تهران رفت و من هم اسلحه را برداشتم و به همراه سارا به تهران رفتم. بعد از چند روز هم اسلحه را به شمال کشور بردم و مشغول زندگی ام شدم که ناگهان فهمیدم برادرم و سارا دستگیر شده اند این گونه بود که کارآگاهان اداره جنایی به سراغم آمدند و مرا نیز دستگیر کردند.
کیمیای 33 ساله با صدور دستوری از سوی قاضی میرزایی بازداشت شد تا بررسی های بیشتر توسط سرگرد وحید حمیدفر (افسر پرونده) و زیرنظر سرهنگ سلطانیان (رئیس دایره قتل عمد پلیس آگاهی خراسان رضوی) ادامه یابد. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
سجادپور
ارسال نظر