ماجرای گرفتار شدن میلاد 11 ساله در چنگال داعش / شغل دختران 10 ساله بچه آوردن بود+ تصاویر
رکنا: در طول ۵ سال چه بر سر پسر بچههای ایزدی آمده که تنها جملهای که به زبان میآورند این است: «پرچم داعش ترسناک است».
میلاد تنها ۷ سال داشت و در حالی که همراه با صدها روستایی ایزدی دیگر در ساختمانی بزرگ در شهر تل عفر، عراق، از ترس چمباتمه زده بود شبه نظامیان داعش او را از خانواده اش جدا کردند. جهادی های بیرحم داعشی کف دست های او را با شلاق کبود کردند تا او و برادر در حال لرزیدنش را وادار کنند که به اتوبوس های حامل دیگر پسربچه های ایزدی بپیوندد. بعدها مردی با ریش سیاه بلند با آن ها صحبت کرد. میلاد سخنان آن مرد ترسناک را چنین بیاد می آورد: «او به من گفت که ترسیدن دیگر هیچ معنایی ندارد زیرا ما خانواده ات را فروخته ایم. وقتی که او این حرف را به من زد شروع به گریه کردم».
این پسربچه دوست داشتنی که حدود ۱۱ ساله به نظر می رسد و در یکی از خانه های امن ایزدی های فرار کرده از باغوز است در روزهای اخیر همراه با پسربچه دیگری به نام فرواز از دست داعش فرار کرده و در نهایت به کابوس نزدیک به ۵ ساله خود در دستان این گروه تروریستی خونخوار پایان داد. او و پسربچه ایزدی همراهش از جمله آخرین کسانی هستند که توانسته اند از دست باقیمانده نیروهای داعشی مستقر در باغوز فرار کنند و خود را به نیروهای کُرد مورد حمایت ایالات متحده برسانند. میلاد می گوید که خانواده اش در امان هستند اما بیچاره نمی داند که پدرش توسط داعش کشته شده و مادرش نیز مفقود و به احتمال زیاد به عنوان برده جنسی فروخته شده است، درست مانند هزاران زن و دختر ایزدی که همگی به عنوان برده جنسی توسط داعش خرید و فروش شده و جنازه بسیاری از آن ها در روزهای اخیر در اطراف باغوز پیدا شده است.
برخی از این دختران ۱۰ ساله بودند که به عنوان برده جنسی از یک داعشی به داعشی دیگر فروخته شده و باردار می شدند. اکنون که نیروهای داعش به آخرین روزهای حکومت ترور و وحشت چندین ساله خود نزدیک می شوند دیگر نیازی به بردگان جنسی ندارند و آن ها را می کشند.
اما نکته امیدوار کننده این است که علیرغم آشفتگی اش، میلاد می تواند در مورد تجربیات دردناکش صحبت کند و پس از سال ها بربریت و شستشوی مغزی در دستان داعش برای تبدیل کردن او و دیگر پسران ایزدی به «بچه شیرهای خلافت» (نوجوانان واحد حملات انتحاری داعش) می توان به بازگشت او به زندگی عادی که قبل از حمله داعش داشت امیدوار بود. اما فرواز در حالی که پاهایش را در هم فرود برده نمی تواند حرف بزند.
او که از سرنوشت دردناک قتل عام خانواده اش مطلع شده با نگاهی از سر درماندگی از چشم های فرو رفته اش به زمین خیره شده است. تنها جمله ای که او در تمام این مدت به زبان آورده این است: «پرچم داعش ترسناک است». این تک جمله فرواز دل انسان را بدرد می آورد زیرا نمایانگر اوج هراس یک پسربچه از طرز فکر و سلوکی فراحیوانی است که برای نزدیک به ۵ سال او را به بند کشیده بود. این یک جمله فرواز برای نشان دادن انتهای رذالت و قساوت انسان هایی که برای فرو کردن باورهای مسموم خود در ذهن دیگران تلاش می کنند کافی است. براستی در این ۵ سال چه بر سر این پسر بچه آمده که تنها جمله ای که به زبان می آورد این است: «پرچم داعش ترسناک است».
تماشای تروما و ترسی که در این پسربچه های بیگناه نهادینه شده دردناک است، پسربچه هایی که اکنون به ۱۱ کودک ۷ تا ۱۱ ساله دیگر پیوسته اند که آن ها نیز در روزهای اخیر از دست هیولاهای باقیمانده داعش فرار کرده اند. این پسربچه ها بخشی از نزدیک به ۶٫۵۰۰ ایزدی هستند که توسط جهادی های داعش ربوده شده و وادار شدند که دین باستانی و بدور از خشونتشان را کنار بگذارند. هنوز نیمی از این ربوده شدگان مفقود هستند و بخش زیادی از توجه و خشم جامعه بین المللی معطوف به سوء استفاده فراحیوانی جنسی از زنان و دختران این گروه نگون بخت است. این پسربچه های ایزدی، مانند ۶۰۰ پسربچه دیگری که تاکنون از دست داعش نجات یافته اند، به اجبار، باورهایی تندروانه از دین اسلام را پذیرفته و برای کشتن آموزش دیده اند.
محمد رشو، رهبر جامعه ایزدی تامین خانه های امن برای ایزدی های آزاد شده از دست داعش می گوید: «آن ها یاد گرفته اند که چطور از اسلحه استفاده کنند. مطمئنم که آن ها خوب می دانند چطور شلیک کنند». سپس در حالی که به یک پسربچه ۱۰ ساله اشاره می کند ادامه می دهد:«سوییچ خودرو را به مَزِن (اسم پسربچه کُرد ایزدی به معنای “بزرگ”) و او بسیار بهتر از هر بزرگسالی رانندگی خواهد کرد». وقتی که دلیلش را می پرسیم، پاسخ تکان دهنده است. مَزن آموزش دیده که چطور یک خودرو انتحاری پر از مواد منفجره را براند، چیزی که وقتی به پسربچه دوست داشتنی کنارمان با سویشرت و شلوار جین نگاه می کنیم باور نکردنی به نظر می رسد. با خود می گویم چنین کار هولناکی از این موجود دوست داشتنی بعید است.
مشاهده کنترلی که داعش هنوز و از راه دور روی این پسربچه ها داشت نیز تکان دهنده بود. همه در ابتدا ادعا می کردند که در دستان داعش با آن ها به خوبی رفتار شده و هیچ آموزش نظامی ندیده اند تا اینکه میلاد پس از مدتی زبان می گشاید و تایید می کند که آموزش نظامی دیده و تیراندازی کرده است. این نمایشی هولناک از سندروم استکهلم، وقتی که قربانیان آدم ربایی ارتباطی محکم و عمیق را با ربایندگان خود شکل می دهند، و نمونه ای دیگر از ترس شدیدی است که دیوانه های داعشی در دل این کودکان درمانده نهادینه کرده اند. کسانی که سعی دارند به این کودکان کمک کنند، ادعا کرده اند که صحبت های این کودکان را در دل شب شنیده اند که با یکدیگر توافق کرده اند به چیزی اعتراف نکنند و اطلاعات ندهند زیرا ممکن است داعش برگردد و آن ها را تنبیه کند.
میلاد نیز این موضوع را تایید می کند. رشو می گوید: «سیاست داعش این بود که ترس را در اذهان نهادینه کند به طوری که بازگشت پسربچه ها به شرایط عادی دشوار باشد. تمام کسانی که بیش از ۴ سال داشتند از خانواده هایشان جدا شده، در مکان های بسیار حافظت شده نگهداری شده و به جنگجویان داعش تبدیل شده اند». این کودکان چنان مورد آزار روحی قرار گرفته اند که بسیاری از آن ها به شدت به باور داعشی نهادینه شده در ذهن خود وفادار بوده و حامیان ایزدی خود را «کافر» صدا می زنند. ظهور کادو، ۵۸ ساله، زنی است که مدیریت یک خانه امن برای پسربچه های ایزدی را بر عهده دارد و می گوید که این پسربچه ها در خواب جیغ می زنند و برخی با حالت تهوع از خواب بیدار می شوند. او می گوید: «وقتی که آن ها برای اولین بار به اینجا آمدند آن ها را بغل کردم، بوسیدم و حمامشان دادم اما گاهی اوقات بدن آن ها آنقدر زخم داشت که شستنشان دشوار می شد».
بسیاری از این پسربچه ها چیزی از خانه اولیه خود در میان جماعت ایزدی های عراق یا حتی زبان کُردی ایزدی شان به یاد ندارند. حتی به یاد آوردن جزییات خانوادگی این کودکان نیز ممکن است هفته ها طول بکشد. صدام، ۱۵ ساله، که مسن ترین پسربچه گروه است تنها به یاد می آورد که در منطقه سنجار عراق بزرگ شده است: «پدرم را به یاد می آورم که سر کار می رفت و به مدرسه می رفت». خانواده او در حالی که سعی می کردند از شهر تصرف شده تل عفر فرار کنند توسط شبه نظامیان داعش دستگیر شدند. سپس مردان، زنان و پسربچه ها را از هم جدا کردند. او می گوید: «داعش تمامی مردان را به مسجد فرا خواند، از جمله پدر و عمویم را. از آن روز به بعد دیگر پدرم را ندیدم. شنیده ام که او را کشته اند. وقتی داشت می رفت برایش دست تکان دادم، وقتی بهش فکر می کنم قلبم می شکند».
میلاد چیزی از روستای دوران بچگی اش با نام «سُلاخ» در عراق به یاد ندارد اما ماجرای جدا شدن از خانواده اش را که بعدها در موصل رخ داد به یاد می آورد: «ما نمی خواستیم از مادرانمان جدا شویم اما آن ها ما را کتک زدند، دردش غیرقابل تحمل بود». میلاد رفته رفته زبان باز می کند: «آن ها به ما تیراندازی یاد دادند اما من تیرانداز خوبی نبودم و خطا می زدم. آن ها همیشه به ما می گفتند که باید بدانید چطور تیراندازی کنید». او در ادامه ادعا می کند که تیراندازی را با سلاح های پلاستیکی به آن ها یاد داده اند. میلاد می گوید که دو سال اخیر اسارتش را همراه با یکی از فرماندهان ارشد داعش و برادرش در باغوز گذرانده است. او در این باره می گوید: «دو بچه خود او پوتین داشتند اما چیزی برای ما وجود نداشت. اما او هیچ وقت آن ها را بغل نمی کرد، او می گفت که بوسیدن بچه هایش حرام است».
بدون شک این پسربچه ها در آینده چیزهای زیاد دیگری در مورد اتفاقاتی که در دوران اسارت برایشان رخ داده خواهند گفت. دولت عراق ادعا کرده که بیش از ۲٫۰۰۰ کودک عراقی توسط نیروهای داعش شستشوی مغزی شده اند. میلاد و دیگر پسربچه های همراهش خوش شانس بوده اند زیرا بسیاری از این پسربچه های ربوده شده در طی عملیات انتحاری یا در درگیری ها کشته شده اند. برخی دیگر نیز به عنوان سپر انسانی برای جلوگیری از حملات نیروهای کُرد مورد استفاده قرار گرفته اند. کارشناسان هشدار می دهند که اگر استرس های روانی که در این کودکان رخنه کرده درمان نشوند، این کودکان بیگناه می توانند به تهدیدهای امنیتی بزرگی تبدیل شوند.
کانی عارف، از بنیاد SEED که یک گروه فعال حقوق بشری در منطقه است می گوید: «برخی می گویند که این کار مانند قلقلک کردن یک بمب ساعتی است. نمی دانید که این بمب چه وقت منفجر خواهد شد». با این وجود دوران امپراطوری مملو از تعفن، بربریت و قساوت داعش به پایان خود نزدیک می شود. نیروهای دموکراتیک سوریه که تعداد قابل توجهی جنگجوی غربی داوطلب نیز در میان آن ها دیده می شود شب جمعه آخرین حمله خود برای آزاد سازی روستای باغوز به عنوان آخرین پناهگاه جنگجویان داعش را پس از توقف چند روزه حملات برای اجازه فرار دادن به هزاران غیرنظامی که هنوز در این منطقه حضور دارند، از سر گرفته اند.
آخرین جنگجویان داعش که اکثر آن ها را جنگجویان خارجی این گروه تشکیل می دهند، از درماندگی به استفاده از بمب های ایزایی و تله های انفجاری روی آورده اند، آخرین تلاش این افراد برای جلوگیری از سقوط خلافت خود خوانده داعش در منطقه. مصطفی بالی، سخنگوی نیروهای کُرد دموکراتیک سوریه روز گذشته در یک پیام توئیتری از درگیری های سنگین در باغوز و البته پیشروی نیروها خبر داد: «انتظار داریم که کار به زودی تمام شود». گفته می شود که ظاهراً حدود ۳۰۰ جنگجوی داعشی که اکثراً از سرسخت ترین و آموزش دیده ترین افراد این گروه تروریستی هستند هنوز در این منطقه در کناره های رود فرات مقاومت می کنند. او در این باره می گوید: «آن ها با تمام توان خود مقاومت می کنند. نبرد بی وقفه است. داعش در حال استفاده از تجهیزات مادون قرمز و خمپاره است. ما در حال پیشروی هستیم اما نبرد بسیار شدید است و هنوز وارد باغوز نشده ایم».
این فرمانده کُرد می گوید که نیروهایش روی یک از تپه های اطراف باغوز مستقر شده اند اما داعش هنوز «۶ یا ۷ نقطه کلیدی» را در اختیار داشته و از شبکه ای از تونل ها که در زیر میدان نبرد کشیده شده اند استفاده می کنند. نیروهای دموکراتیک سوریه می گویند ممکن است که ابوبکر البغدادی، رهبر داعش، از طریق یکی از این تونل ها به عراق گریخته باشد. یک منبع محلی گفته است که نیروهای ویژه غربی از نوعی کف مخصوص که سریع خشک می شود برای به دام انداختن کسانی که در غارها و تونل ها پنهان شده اند استفاده می کنند. کسانی که توانسته اند از شهر باغوز فرار کنند می گویند که غذا و دارو به شدت کم شده و افراد باقیمانده برای سیر کردن شکم هایشان به خوردن «نان داعشی» روی آورده اند، نان هایی که با استفاده از غذای حیوانات پخته شده است. برخی دیگر نیز گفته اند که برای سیر کردن شکم هایشان چاره ای جز خوردن مدفوع حیوانات یا چوب نداشته اند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
لعنت خدا بر داعش ملعون خبیث فاشیست