اولین عکس و گفتگو با مردی که آبروی ایرانیان را در کانادا برد+تصویر

19سپتامبر2018 (28شهریورماه امسال) جنایتی در پارکینگ یک ساختمان تجاری در منطقه ریچ موندهیل شهر تورنتو رخ داد که قربانی آن جوانی ایرانی بود. بررسی‌ها نشان داد که درگیری میان چند جوان ایرانی رخ داده که یکی از آنها با ضربه چاقو به قتل رسیده بود. شاهدان می‌گفتند که درگیری به‌خاطر متلک‌پرانی رخ داده و ناموسی بوده است. به‌گفته آنها، قاتل جوانی به‌نام میثم 25ساله بود که پس از قتل گریخته است.

در ادامه معلوم شد که عامل جنایت از کانادا به ایران گریخته است. در این شرایط خانواده مقتول راهی دادسرای جنایی تهران شدند و از عامل جنایت شکایت کردند. با شکایت آنها تحقیقات شروع و متهم چند روز قبل در حاشیه تهران دستگیر شد. او دیروز برای تحقیق به شعبه سوم دادسرای جنایی تهران منتقل شد و وقتی پیش روی ساسان غلامی، قاضی پرونده قرار گرفت جزئیات درگیری را فاش کرد. او درحالی‌که منکر اتهام قتل عمدی بود، گفت که قصد دفاع از خودش را داشته است. در این شرایط قاضی جنایی از اینترپل درخواست کرده تا با پیگیری از پلیس کانادا، مدارک پرونده در اختیار پلیس ایران و دادسرای جنایی قرار گیرد و راز این درگیری خونین فاش شود.

جزئیات درگیری از زبان متهم

متهم متولد سال72 است و می‌گوید از 16سالگی برای زندگی به کانادا رفته و سال‌ها درس خوانده و کار کرده تا به زندگی ایده‌آلش برسد اما با یک لحظه عصبانیت، همه تلاشش بر باد رفته است. گفت‌وگو با او را بخوانید.

انگیزه‌ات از قتل چه بود؟

من قاتل نیستم. درگیری را قبول دارم، حتی برای قاضی نوشتم که با مشت و لگد به مقتول و دوستانش ضربه زدم اما چاقویی نداشتم و نمی‌دانم مقتول چطور چاقو خورد.

درگیری چطور رخ داد؟

من اصلا مقتول را نمی‌شناختم. اصلا نمی‌دانستم او فوت شده تا اینکه بازداشت شدم و از مأموران شنیدم که او شب درگیری فوت شده است. آن شب (شب حادثه) با مادرم به رستوران رفتیم تا غذای ایرانی بخریم. مادرم چند وقتی می‌شد که به کانادا آمده بود تا سری به من بزند و پیشم بماند. مقتول و دوستانش هم داخل پارکینگ رستوران بودند. محلی‌ها می‌گفتند همیشه آنجا هستند و نمی‌دانم دقیقا آنجا چه می‌کردند. آن شب مادرم کمی جلوتر از من حرکت کرد که ناگهان آنها به مادرم متلک گفتند و مزاحمش شدند. عصبانی شدم و بر سر این موضوع با آنها درگیر شدم. اما باور کنید راست می‌گویم و چاقویی نداشتم که بخواهم از آن استفاده کنم. خودم هم در این درگیری مصدوم شدم. چون آنها زیاد بودند و من تنها و حسابی کتک خوردم.

چرا 2روز بعد از این ماجرا به تهران فرار کردی؟

من از قبل کارهایم را انجام داده و بلیتم را گرفته بودم. مدارکش موجود است. قبل از این اتفاق می‌خواستم به ایران بیایم و با مدرک زبانم یک آموزشگاه زبان بزنم. چون اقامت کانادا را داشتم می‌توانستم هر زمانی که دلم بخواهد به تورنتو بروم. برای همین از قبل بلیت گرفته بودم و بعد از ماجرا همراه مادرم به ایران برگشتیم تا اینکه دستگیر شدم و فهمیدم آن جوان جانش را از دست داده است. وقتی خبر را شنیدم خودم هم شوکه شدم.

در کانادا شغلت چه بود؟

آرایشگر بودم. ماهی 3هزاردلار درآمد داشتم که تقریبا هزار دلار آن خرج اجاره و وسایل آرایشگاه بود. روزی 12ساعت کار می‌کردم اما غروب که می‌شد حس عجیبی داشتم. حس دلتنگی و غربت که دلم می‌خواست ساعت‌ها گریه کنم. برای همین از مادرم خواسته بودم بیاید پیشم. از وقتی او آمده بود بهتر شده بودم. من در کانادا حتی نمی‌توانستم به هموطنان خودم اعتماد کنم. زندگی در ایران شاید این روزها خیلی سخت باشد اما غم غربت و دلتنگی اذیتت نمی‌کند. هرچه باشد می‌دانی یک نفر را داری که در خانه را به رویت باز کند و سنگ صبورت باشد.

خانواده‌ مقتول را دیده‌ای؟

نه. اصلا آنها را نمی‌شناسم اما امیدوارم مرا ببخشند. من اصلا قصد درگیری نداشتم و همه‌‌چیز در یک لحظه رخ داد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

وبگردی