زن 50 ساله ای به نام زینب که غبار غم بر چهره چین و چروک خورده اش نشسته بود، خسته از کار و سختی های روزگار به مشاور اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت: کودکی شش ساله بودم که پدر و مادرم را در یک سانحه رانندگی از دست دادم و به ناچار به منزل برادرم رفتم تا با آن ها زندگی کنم. 14 سال بیشتر نداشتم که پای سفره عقد نشستم و با هزار امید و آرزو پا به خانه فاضل گذاشتم. فاضل با درشکه اسبی خود مشغول کار بود و درآمد اندکی داشت. پدر و مادر او نیز از یکدیگر جدا شده بودند و فاضل نزد مادرش بزرگ شده بود. بعد از عروسی، ما هم در خانه مادرشوهرم ماندیم و زندگی مشترکمان را آغاز کردیم. خیلی زود متوجه اعتیاد فاضل شدم اما چاره ای جز سکوت نداشتم چرا که بی کس و تنها بودم. این بود که برای تامین هزینه های زندگی مجبور شدم در خانه های مردم کارگری کنم تا بتوانم خرج و مخارج خود و دو فرزندم را تامین کنم. زمانی که همسرم به منزل باز می گشت با شنیدن صدای شیهه اسب اش بدنم به لرزه می افتاد و خیلی زود بساط استعمال مواد مخدرش را آماده می کردم وگرنه باید با همان شلاقی که بر بدن اسب اش می نواخت من هم کتک می خوردم و دم برنمی آوردم. سال ها بعد فاضل شاگرد راننده تانکر فاضلاب شد ولی مدت زیادی از کارش نگذشته بود که پشت میله های زندان Prisonافتاد چرا که او به خاطر مصرف مشروبات الکلی کنترلش را از دست داده و پس از برخورد با یک دستگاه موتورسیکلت و مرگ راکب آن، از محل گریخته بود. ولی باز هم چون حالت طبیعی نداشت، کامیون را به دیوار کوبیده بود که توسط پلیس Police دستگیر و روانه زندان شد. «فاضل» محکوم به پرداخت دیه شد و به همین دلیل حدود پنج سال در زندان ماند تا این که مادرش منزل مسکونی اش را فروخت و بعد از پرداخت دیه، با بقیه آن خانه ای نقلی در کوچه بن بست حاشیه شهر خرید تا در آن زندگی کنیم. او بعد از آزادی Freedom گستاخ تر از گذشته شده بود و مرا تهدید می کرد که دیگر نمی ترسم و همه نوع کار خلاف انجام می دهم. من با کارگری و آبروداری توانستم چهار فرزندم را بزرگ کنم و آن ها را به سر و سامان برسانم. هنوز هم صدای فاضل در گوشم می پیچد که می گفت تو را می کشم و بدنت را تکه تکه می کنم و برای برادرت می فرستم یا با خودرو تو را زیر می گیرم! او با این تهدیدها هر روز پول کارگری ام را می گرفت تا مواد مخدر Drugs تهیه کند. او حالا مواد مصرفی اش شیشه شده و دیگر امنیت جانی ندارم. این همه سال را به خاطر فرزندانم تحمل کردم ولی حالا با داشتن چهار نوه نمی توانم رفتارهای خشن و وحشتناک او را نادیده بگیرم و به زندگی ام با او زیر یک سقف ادامه بدهم.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

چرا ایران پر از امامزاده است؟ + جزییات

استاندار سابق کرمان در دام بی آبرویی گرفتار شد! / واقعیت چیست؟

آخرین خبر از مربی منحرف ورزشی و پسر بچه شیرازی / تعطیلی باشگاه! + عکس

این مرد عادی برای رسیدن به صحن علنی مجلس چه کرد !+ تصویر

پریا 20 ساله مادر بچه دانیال 16 ساله شد!

در اینجا اجساد مرده ها را از صخره ها آویزان می کنند! + عکس عجیب

بهرام 22 ساله کی بود؟! / پشت دیوارهای باغ جویبار چه گذشت ؟! + عکس

صندلی های تیبا آلوده به خون تازه بود/ کسی تیباسواران فراری را می شناسد؟!

عکس وحشتناک از فرو رفتن دسته ماهیتابه در چشم آشپز + جزییات

جسد دختری در بیابان های دشتستان دفن شده بود!

خانم ورزشکار المپیکی با خون خوک چه کرد!

غوغای رضا صادقی در برج میلاد !

 

وبگردی