زن 35 ساله ای که از سوی مرد حقه بازی فریب خورده ، برای دادخواهی به کلانتری مراجعه کرد. « سیما» در بیان قصه زندگی اش گفت: 5 سال قبل همسرم در یک حادثه رانندگی جان خودش را از دست داد و من را با یک دختر بچه که آن موقع 7 ماهه بود تنها گذاشت . 

روزهای سختی را پشت سر گذاشتم تا این که حدود سه ماه قبل ، روز جشن تولد دخترم بود که به یک مغازه گل فروشی رفتم . مردی که گویا از دوستان صاحب مغازه بود سر صحبت را باز کرد و پس از خوش و بشی کوتاه در حالی که کارت شناسایی اش را نشان می داد گفت: من کارمند یکی از ادارات هستم و 40 سال سن دارم و به دلیل شرایط حساس شغلی ام هنوز نتوانسته ام ازدواج کنم. شما خانم با شخصیت و محترمی مثل خودتان سراغ ندارید که برای ازدواج معرفی کنید؟

زن جوان افزود: در آن لحظه لبخندی زدم و با آن خنده بی جا خودم را بیچاره کردم چون به محض این که از مغازه بیرون آمدم آن مرد ناشناس نیز پشت سرم آمد و گفت : اگر ایرادی ندارد شما را تا مسیری برسانم.

من در بین را ه برایش تعریف کردم که همسرم را در حادثه Incident رانندگی از دست داده ام و با دخترم زندگی می کنم.

«قاسم» با شنیدن این حرف ها خودش را ناراحت نشان داد و گفت: از نظر اقتصادی شرایط بسیار خوبی دارد و چون از همان لحظه اول که مرا دیده ، به قول خودش مهرو محبتی در دلش جان گرفته ،پیشنهاد ازدواج داد و اظهار داشت: البته اگر افتخار بدهید یکی دو هفته بگذرد و با سلیقه و شرایط هم بیشتر آشنا شویم و بعد به طور رسمی عقد می کنیم .

«سیما» ادامه داد: متاسفانه با این که سن و سالی از من گذشته و سرد و گرم روزگار را چشیده ام بدون تفکر در مورد عواقب کارهای نسنجیده ام ،به طورموقت به عقد قاسم درآمدم و در چند ملاقات حضوری نیز دخترم را با هزار بدبختی قانع کردم که او را بپذیرد. حتی به خاطر این که همسایه ها به رفت و آمد این مرد شک نکنند به آنها گفتم ازدواج کرده ام.

دو ماه گذشت اما متوجه شدم که مقداری از طلاجاتم مفقود شده است !. این مسئله شک مرا برانگیخت و درصدد بودم تا از قاسم در این باره توضیح بخواهم . ولی یک روز که به همراه دخترم بیرون رفته بودیم در زمان برگشت به خانه ، زن همسایه جلو آمد و گفت: منزل نو مبارک باشد ، آقا قاسم آمد وخبرداد که قرار است اسباب کشی کنید !

با تعجب به داخل خانه رفتم و متوجه شدم که تمام طلاجات، اسناد و مدارک و مقداری از وسایل سرقت Stealing شده است .بلافاصله برای پیگیری موضوع به سازمانی که او ادعا می کرد در آن جا کار می کند مراجعه کردم اما با انجام تحقیقات مشخص شد که کارت شناسایی اش هم جعلی بوده است و چنین فردی در آن اداره وجود ندارد!

زن جوان در پایان بیان داشت: با این وضعیتی که به وجود آمده ، هراس دارم حقیقت را به خانواده ام بگویم ! کاش حواسم را بیشتر جمع می کردم تا به این سادگی سرم کلاه نرود!

در خور یادآوری است با راهنمایی کارشناس اجتماعی کلانتری اقدام قانونی لازم برای پی گیری موضوع در این باره به عمل آمده است. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.