جوان 28 ساله که با چهره ای ژولیده و به عنوان یک سارق و معتاد Addicted متجاهر توسط ماموران انتظامی مشهد دستگیر شده بود، در حالی که بیان می کرد: کاش آن سوی سکه زندگی ام الگویی برای جوانان بود نه این که امروز درس عبرتی برای آنان باشم به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: تنها پسر خانواده بودم و زندگی مرفهی داشتیم از همان دوران کودکی بازی با اعداد و کلمات لذت بخش ترین سرگرمی Hobby ام بود.

معلمان مدرسه همواره هوش و استعدادم را تحسین می کردند و پدر و مادرم نقشه های زیادی را برای آینده ام می کشیدند. خواهرانم ازدواج کرده بودند که من در یکی از بهترین دانشگاه های کشور پذیرفته شدم. از این که در رشته مورد علاقه ام به دانشجویی ممتاز تبدیل شده بودم در پوست خودم نمی گنجیدم به همین خاطر اوقات فراغتم را با آموختن زبان انگلیسی سپری می کردم تا بعد از پایان مقطع کارشناسی ارشد، برای ادامه تحصیل به خارج از کشور مهاجرت کنم که بتوانم به آرزویم جامه عمل بپوشانم تا یک هواپیمای پیشرفته طراحی کنم.

دوران دانشگاه در حالی به پایان رسید که من با یکی از همکلاسی هایم دوست صمیمی شده بودم چرا که شهرام نیز مانند من با رتبه ممتاز قبول شده بود و ما همواره در یک رقابت دوستانه گاهی سر به سر هم می گذاشتیم. همان سال من و شهرام در مقطع کارشناسی ارشد پذیرفته شدیم و به امید تحقق رویاهایمان به شهر دیگری مهاجرت کردیم. اما به خاطر شلوغی خوابگاه تصمیم گرفتیم دو نفری منزلی را اجاره کنیم تا راحت تر به تحصیلمان ادامه بدهیم.

اگرچه در آن دوران دوستان مشترک دیگری هم داشتیم اما رفاقت من و شهرام چیز دیگری بود و مدام برای کم کردن روی یکدیگر ساعات بیشتری را درس می خواندیم. اما سقوط Fall من به مرداب فلاکت و بدبختی زمانی آغاز شد که یکی از دوستان مشترک من و شهرام در شب اولین امتحان درسی، مقداری مواد مخدر Drugs صنعتی آورد و گفت: با مصرف این مواد نه تنها اوج می گیرید بلکه ساعت های زیادی را می توانید درس بخوانید.

شهرام بلافاصله با گفتن «نه»! اخم هایش را در هم کشید و از اتاق بیرون رفت. ولی من که کنجکاو شده بودم آن را تجربه کنم کنار کاوه نشستم و به استعمال مواد مشغول شدم. اما این کنجکاوی اولین و آخرین بار نبود و پس از آن نیز هر شب به مصرف مواد ادامه دادم.

قصد داشتم با پایان امتحانات دیگر این کار را کنار بگذارم اما روح و روانم به هم ریخت و تازه فهمیدم که معتاد شده ام. از آن روز به بعد هر بار باید مقدار مصرفم را بالا می بردم تا جایی که دیگر ترک تحصیل کردم و پدرم همه چیز را فهمید. او برای آن که مرا مجبور به ترک اعتیاد کند پول تو جیبی ام را قطع کرد و من به ناچار دست به سرقت Stealing زدم.

وقتی ماموران به در منزل پدرم آمدند من هم از پشت بام گریختم و به یک کارتن خواب تبدیل شدم. از آن روز به بعد لابه لای زباله ها و با پس مانده غذای دیگران شکم خودم را سیر می کنم و با فلاکت روزگار می گذرانم در حالی که شهرام اکنون در مقطع دکتری از پایان نامه اش دفاع می کند من هنوز رویای ساخت هواپیمای پیشرفته را در سر می پرورانم شایان ذکر است با هماهنگی مقام قضایی و به دستور سروان ولیان (رئیس کلانتری پنجتن) وی تحویل مراکز ترک اعتیاد شد.
برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

تجاوزبه دختر دانشجو شهرستانی در خانه مجردی خودش / پسر تهرانی به شلاق و تبعید محکوم شد +عکس

سرنوشت سیاه زهرا در اتاق خانه پدرشوهر / شهباز بی غیرت بود!

فروش دختر 13 ساله به مرد ثروتمند شیطان صفت +عکس

نوعروس خائن شلاق خورد / او شب عروسی با پسر مورد علاقه اش فرار کرده بود! + عکس

حمله وحشیانه به دوست دختر با دستور شیطان! + عکس

دستگیری بادیگارد خائن در تهران + فیلم عملیات و گفتگو با متهم

آتش سوزی چادرهای زلزله زدگان سر پل ذهاب +عکس

شب ناامن تهران برای تبهکاران + فیلم

تصادف فوتبالیست سرشناس پرسپولیس

پاسخ لادن طباطبایی به همسر سابقش / فقط کافی است برگه تعهد محضری را رسانه ای کنم! +عکس

شیرین‌کاری جالب جنین برای والدینش هنگام سونوگرافی شکم مادرش+ فیلم

تیزهوشی این کلاغ شمارا شوکه می کند + فیلم و عکس

حمله وحشیانه به 2 روحانی با قمه در قم + عکس

وقتی شراره 21 ساله پیشنهاد بی شرمانه گرفت و ..!