پدر و نامادری با پسر 10 ساله کاری کردند که با پای خود به کلانتری رفت
رکنا: لپهایش از شدت سرمای هوا گل انداخته بود. کنار بخاری آرام گرفت. از فرط خستگی و گرسنگی نمیتوانست چشمهایش را باز نگه دارد. افسر نگهبان کلانتری دستور داد برایش خوراکی بیاورند. حمید، کودکی ١٠ساله است با یک دنیا دلتنگی و غم پنهان در سینه.
ماموران گشت کلانتری٢۶ او را در حالی پیدا کردند که نیمههای شب بیهدف در خیابانها پرسه میزد و رمقی برایش نمانده بود.
حمید در بیان قصه تلخ زندگی خود به کارشناس مشاوره کلانتری گفت: پدرم معتاد Addicted است. مادرم به همین خاطر از او جدا شد. او سرپرستی مرا قبول نکرد تا شاید پدرم به خودش بیاید و ترک اعتیاد کند. ولی هیچ اتفاقی نیفتاد. مادرم هم کمکم یادش رفت بچهای دارد. دیگر خبری از او ندارم. پدرم نیز ازدواج کرد، من دو برادر ناتنی هم دارم. نامادریام مرا دوست ندارد. همیشه اذیتم میکند و بین من و بچههایش فرق میگذارد. پدرم اعصاب ندارد که با او حرف بزنم و بگویم من را هم دوست داشته باشد، یک سال به مدرسه رفتم. بعد هم گفتند نان اضافی نداریم به تو بدهیم و باید سرکار بروی. در یک کارگاه سرکار میرفتم. پدرم پولهایم را از من میگرفت و اگر میفهمید یک آدامس برای خودم خریدهام، کتکم میزد.
چند روز قبل مریض شدم. سرماخورده بودم. هیچکس مرا به دکتر نبرد. شب تا صبح از درد نتوانستم بخوابم. خودم به داروخانه رفتم و دارو خریدم. دیگر نمیخواهم به خانه برگردم. من اضافی هستم. باز هم اگر پدرم قول بدهد اعتیادش را ترک کند، خودم نوکرش میشوم. او زندگیمان را به خاطر این کارهایش خراب کرد وبرای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر