شوهر بی غیرتم نصف شب مرا از خانه بیرون انداخت / با بدن خونی به خانه خواهرم رسیدم!

این ها بخشی از اظهارات زن 28 ساله ای است که با دستانی لرزان دادخواست طلاق را روی میز کارشناس و مشاور کلانتر گذاشت و درحالی که عنوان می کرد دیگر طاقت این زندگی نکبت بار را ندارم به تشریح ماجرای زندگی خود با «مراد» پرداخت و گفت: هنوز 17 بهار بیشتر از عمرم نگذشته بود که مرد 43 ساله ای مرا از پدر و مادرم خواستگاری کرد.
او یک سال قبل همسرش را طلاق داده بود و پس از آن مرا برای زندگی مشترک انتخاب کرده بود.
مراد برای توجیه طلاق همسرش حرف های ناروای زیادی درباره او می زد و طوری مظلوم نمایی می کرد که انگار در طول سال ها زندگی با همسر سابقش مورد ظلم قرار گرفته است پدر و مادر ساده دل من با دقت به سخنان او گوش می دادند و با همان صداقت روستایی شان حرف های فریبنده او را باور می کردند.
مراد مانند سخنرانی حرفه ای سخن می گفت و با چرب زبانی هایش همه خانواده ام را تحت تاثیر قرار می داد. او مدعی بود برای زندگی با من به جهیزیه هم نیازی ندارد و همه لوازم زندگی را خودش تهیه می کند بالاخره با وجود اختلاف سنی زیاد و اصرارهای خانواده ام با مراد ازدواج کردم ولی خیلی زود به دروغ بودن حرف هایش پی بردم او نه تنها جهیزیه ای تهیه نکرد بلکه مرا مجبور کرد از همان لوازمی استفاده کنم که 24 سال از عمر آن ها می گذشت و مربوط به زندگی قبلی او بود.
ولی ماجرای زندگی من از زمانی رنگ وحشت به خود گرفت که مراد آن روی خودش را نشان داد و به بهانه های مختلف مرا کتک زد چند بار به پزشکی قانونی مراجعه کردم تا از او شکایت کنم ولی با وساطت بزرگ ترها از این کار منصرف می شدم.
سال 93 وقتی همسرم متوجه شد باردار شده ام و قرار است فرزندی به دنیا بیاورم تا شیرینی زندگی مان باشد این موضوع را تحمل نکرد و با خریدن داروی قاچاق مرا مجبور به سقط جنین کرد ولی باز هم سکوت کردم با آن که من همانند یک کارگر ساده روی زمین های کشاورزی اش کار می کردم اما او همچنان مرا تحقیر می کرد و کتک می زد تا جایی که یک شب با وارد کردن چند ضربه چاقو به نقاط مختلف بدنم مرا نیمه شب از منزلش بیرون انداخت.
آن شب به منزل خواهرم رفتم و روز بعد از او شکایت کردم با آن که این بار مراد به پرداخت دیه محکوم شد اما دست از آزار و اذیت من برنداشت به طوری که پس از مرگ پدرم مجبور بودم در خانه خواهرم زندگی کنم ولی او باایجاد مزاحمت و تهدید آسایش و آرامش را از من گرفته است.
12 سال از بهترین روزهای جوانی ام را در کنار این مرد خشن سپری کردم اما دیگر کارد به استخوانم رسیده است و تصمیم گرفته ام با طلاق از این همه تحقیر و کتک کاری رهایی یابم.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

خواننده خارجی حامی اسرائیل در تهران کنسرت می گذارد!

مجری خبر تلویزیون درگذشت

دردسر شوم عیاشی های پدر برای دختر بی نوا در مشهد

2 جوان مرا در دخمه شیطانی آزار دادند / فرهاد نفر سوم بود که دختر جوان را فراری داد! + عکس

قتل عروس همدانی در مقابل چشمان شوهرش + جزئیات

داماد خائن هنگام مراسم عقد عروس را عوض کرد / مهمانان شوکه شدند! + عکس

نیمه شب وقتی بیدار شدم، شوهرم و یک زن غریبه را در حمام دیدم! / اعتراف زن قاتل سریالی گیلان +عکس

3 مرگ عجیب در تهران / نوزادی هنگام ختنه شدن، زن جوان هنگام زایمان و مردی هنگام عمل جراحی لاغری!

دختر 14 ساله بودم که دوستان پدر بی غیرتم مرا تسلیم خود کردند!

واژگونی خودرو شاسی‌بلند راز باغ ویلا را لو داد / 28 شاکی در تعقیب راننده بودند!

مرد شکاک همسایه خود را عقیم کرد / او با زنم در خانه تنها بود! + عکس

دختر 16 ساله در خانه مرد مطلقه صحنه وحشتناکی دید!

وبگردی