عکس 2 دختر ایرانی که همه ایرانی ها را غیرتی کرد / همه واکنش نشان دادند ! + عکس

 

رقابت میترا حجازی‌پور ، استادبزرگ شطرنج زنان با پرچم فرانسه در برابر آتوسا پورکاشیان، استاد بزرگ شطرنج زنان با پرچم آمریکا در شبکه‌های اجتماعی با واکنش‌های زیادی خصوصاً درباره نتیجه مهاجرت گسترده نخبگان از کشور مواجه شده است. سه سال اخیر مهاجرت ورزشکاران ایرانی به کشورهای دیگر، با افزایش چشمگیری رو‌به‌رو شده است. در رشته شطرنج اما آمار مهاجرت چنان افزایش داشته که باعث نگرانی رؤسای فدراسیون این رشته شده است. طی چهار سال اخیر بیش از هفت استادبزرگ شطرنج از ایران مهاجرت کردند تا زیر پرچم کشور دیگری با رقبا مبارزه کنند. در این گزارش قصد داریم مهاجرت گسترده شطرنج‌بازهای ایرانی را مورد نقد و بررسی قرار دهیم.

میترا حجازی‌پور

روز گذشته تصویری را سارا خادم‌الشریعه در اینستاگرام خود منتشر کرد که بحث زیادی را در شبکه‌های اجتماعی به راه انداخت. مبارزه دو استادبزرگ ایرانی مقابل هم، با پرچم دو کشور فرانسه و آمریکا. میترا حجازی‌پور، شطرنج‌بازی که در سال 2015 عنوان استاد بزرگ زنان ایران را از آن خود کرد، در سال 98 در مسابقات سریع و برق‌آسای جهان در مسکو بدون حجاب ظاهر شد و به همین دلیل از تیم ملی ایران اخراج شد. او خیلی زود در کشور فرانسه اعلام پناهندگی کرد و از همان سال تحت تابعیت این کشور در مسابقات بین‌المللی حضور یافت. همچنین در سال ۱۴۰۰، پورکاشیان یکی از سه زن شطرنج‌بازی بود که ریتینگ بالاتر از ۲۳۰۰ داشت. این شطرنج‌باز پس از خادم‌الشریعه و علی‌ نسب سومین شطرنج‌باز مطرح ایران شناخته می‌شد. این شطرنج‌باز که از سال‌های گذشته در آمریکا زندگی می‌کند در مسابقات قهرمانی سریع بانوان ۲۰۲۱ با پرچم ایران حضور پیدا کرد و در رتبه ۳۰ این رقابت‌ها ایستاد. پورکاشیان در ۱۰سالگی برای اولین بار به کلاس شطرنج بُنَکدار در فرهنگسرای بهمن رفت. بعد از دو سه ماه آموزش، در مسابقه‌ای که برای قهرمانی تهران رده سنی زیر ۱۰ سال برگزار می‌شد، شرکت کرد و موفق به کسب مقام اول شد. با این حال او سال‌ها در کشور آمریکا زندگی می‌کرد که دو سال پیش رسماً اعلام شد او به تابعیت کشور آمریکا درآمده و قصد دارد برای این کشور در مسابقات بین‌المللی شطرنج حضور پیدا کند. حالا میترا حجازی‌پور و پورکاشیان در مسابقات جهانی با پرچم کشورهای آمریکا و فرانسه مقابل هم قرار گرفتند.

شهرام عظیمی، سرپرست فدراسیون شطرنج در گفت‌وگو با «هم‌میهن» می‌گوید دیدن عکس تقابل آتوسا پورکاشیان و میترا حجازی‌پور قلب هر ایرانی را به درد آورد، بنابراین باید راهکاری را اندیشید که جلوی مهاجرت ورزشکاران ایرانی به کشورهای دیگر گرفته شود:«واقعیت این است که انگیزه ورزشکاران ایرانی برای مهاجرت و پناهنده شدن، یکسان نیست که بتوانیم راهکار یکسانی ارائه کنیم. انگیزه افراد متفاوت است و ما براساس این انگیزه‌ها باید اندیشه کنیم و مانع از مهاجرت ورزشکاران شویم. این اتفاقی است که در هر صورت هر ایرانی را ناراحت می‌کند که آتوسا پورکاشیان و خانم حجازی‌پور با پرچم دو کشور دیگر مقابل هم تقابل کردند. بازهم تاکید می‌کنم رشدی که ورزشکاران در رشته شطرنج داشتند، زیر نظر پرچم این کشور رخ داده و با هزینه‌هایی که برای آنها شده، به چنین جایگاه والایی رسیدند. متاسفانه مشاوره‌های غلط هم به دوستان داده می‌شود که منجر به مهاجرت افراد می‌شود. در کل عرض بنده این است که تدابیری باید اندیشیده شود که مهاجرت افراد به حداقل برسد یا حتی متوقف شود. تلورانس مدیریتی هم طبعاً تاثیر داشته که افراد مهاجرت کنند.»

پیج اینستاگرمی ورزش مدیا نیز درباره این عکس نوشت: تصویری که امروز در شبکه‌های اجتماعی وایرال شده، عکس بی‌نهایت غم‌انگیزی است. دو ورزشکار ایرانی، زیر پرچم دو کشور دیگر مشغول رقابت در مسابقات جهانی شطرنج هستند؛ آتوسا پورکاشیان برای آمریکا و میترا حجازی‌پور برای فرانسه. خبر را چه کسی استوری کرده؟ سارا خادم‌الشریعه از اسپانیا.

عکس مشترک دو دختر ایرانی که همه را غیرتی کرد

مهم نیست بازی را چه کسی برده. بازنده این شطرنج ماییم؛ ما که دامن خاک‌مان برای همه فرزندانش جا ندارد، ما که جوانان‌مان فوج فوج در حال مهاجرتند و کسی ککش هم نمی‌گزد. اولی و دومی و سومی که رفتند، شدند وطن‌فروش و بی‌غیرت و نمک‌نشناس. بقیه چرا یک به یک در حال کوچ‌اند؟ یعنی همه این آدم‌ها جنس‌شان خراب است و در اشتباهند؟ به فرض محال حتی اگر چنین باشد، این همه وطن‌فروش کجا تربیت شده‌اند؟ زیر نظر کدام دولت؟ خود این ادعا، یک خودزنی بزرگ نیست؟ روزی که کیمیا علیزاده زیر پرچم خارجی با نماینده ایران مبارزه کرد، فکر کردیم رسیده‌ایم به آخر دنیا. حالا اما آتوسا و میترا زیر بیرق اغیار به هم کیش می‌دهد و البته که ما «مات» می‌شویم؛ ملتی که با حیرت و تاسف کوچ جمعی بچه‌هایش را تماشا می‌کند و آه می‌کشد.

کاش کمی دست و پای‌تان را جمع کنید و اجازه بدهید بقیه هم جا شوند. ورزش و سینما و تلویزیون و دانشگاه و صنعت و رسانه و سیاست را خالی نکنید. اینجا مال دیگران هم هست؛ ایرانی‌اند. زاده همین دیار، دلسپرده همین تبار. خواندن هنر است، نه راندن. بسازید، به جای آن که سوزاندن آدم‌ها را رزومه کنید و بالا بروید.

مهدی تدینی، مترجم و پژوهشگر نیز در همین رابطه نوشت: این هم از عجایب روزگار ماست که در این مسابقه میان فرانسه و آمریکا، نتیجه هر چه باشد، ایران بازنده است؛ آن هم نه یک باخت، دو باخت! دو پرچم دیگر رقابت می‌کنند و ما می‌بازیم و فقط ما درک می‌کنیم این باخت از چیست و چه دردی دارد.

تاکنون به این فکر کرده‌اید بزرگ‌ترین سرمایه یک ملت چیست؟ من همیشه "ایده" را بزرگ‌ترین سرمایه می‌دانم. زمانی به ارزش بی‌همتای "ایده" پی می‌بریم که ببینیم و درک کنیم "ایده‌های بد و نسنجیده" چه بلایی می‌تواند سر یک ملت بیاورد. اصلاً دلبستگی‌ام به "ایده-ئولوژی‌پژوهی" از اینجا می‌آید که ایده‌ها سرمنشأ برد و باخت در زندگی است. با ایده‌های بد بهترین نیروی انسانی سوخت می‌شود و با ایده‌های خوب می‌توان حتی با نیروی انسانی متوسط به کامیابی رسید.

اما "ایده" از انسان مستقل نیست. ایده منبعی بیرون از انسان ندارد. ایده از انسان بُرون می‌چکد؛ چونان عصاره ادراک و شناخت انسان از دنیا. اینجاست که اهمیت "نیروی انسانی زبده" مشخص می‌شود. ذهنی که ایده بَرنده را می‌سازد، قیمت ندارد. یک ذهن ایده‌پرداز ناگهان ما را از زحمت یک میلیون انسان فارغ می‌کند. این ذهن مبتکر، مبدع و مخترع است؛ شناسایی می‌کند، تشخیص می‌دهد و راه‌حل می‌سازد. اگر ایده‌های خوب "گرانقیمت" باشند، ایده‌آوران "بی‌قیمت"اند. بُرد و باخت ما به داشتن این آدم‌هاست. منکر نقش و اهمیت ساختارها و نهادها نیستم، اما حتی ساختارها و نهادها خود نتیجه ایده‌های خوبِ ایده‌پردازان است.

آنچه می‌بینید — مسابقه میترا حجازی‌پور و آتوسا پورکاشیان با پرچم فرانسه و آمریکا — تصویر نمادین تمام‌عیاری است از بلایی که سر زبده‌ترین نیروهای انسانی ما آمده است. این روایت هولناک منجنیقی است که ذهن‌های برتر را به بیرون پرتاب می‌کند. دو استاد بزرگ شهرتی دارند و دیده می‌شوند، اما زخم اصلی رفتن ذهن‌های برتر و نیروهای انسانی توانمندی است که طبعاً مشهور نیستند، اما از همان دست ایده‌پردازانی‌اند که قیمت ندارند.

سرمایهٔ ما نفت و گاز نیست؛ سرمایه ما جوانانی است که ذهن هر کدامشان اندازه یک چاه نفت می‌ارزد — نه! اصلاً قیمت ندارد... رفتن میتراها و آتوساها دیده می‌شود و رفتن هزار هزار میترا و آتوسای دیگر که در رشته خود استادبزرگ‌اند یا استادبزرگ خواهند شد، کمتر دیده می‌شود. تنها آرزویم این است که روزی ایران برای همۀ ایرانیان شود. ایرانی بودن لذتی مدام باشد، نه رنجی مزمن؛ سهم همه از میهن محفوظ باشد.

وبگردی