هشدارهای اخلاقی پلیس را جدی بگیرید
شوهرم زن به خانه آورد و من با کارگر رستوران همخوابی کردم !
حوادث رکنا: رفت و آمد خانواده عمویم به خانه ما با اظهار لطف و علاقه ناگهانی آن ها مشکوک به نظر می رسید. اما من سرگرم درس و مدرسه ام بودم و اصلا فکرش را هم نمی کردم یک روز بعدازظهر زمان برگشت از مدرسه، مادرم با عجله مرا به آرایشگاه ببرد و بدون هیچ گفت وگویی لباس سفید عروسی به تن کنم و پای سفره عقد بنشینم.
به گزارش رکنا: آن روز ساعت ۷ بعدازظهر با حضور تعدادی از اقوام و آشنایان نزدیک، به عقد پسرعمویم درآمدم و همه چیز آن قدر سریع اتفاق افتاد که فرصت هیچ اظهار نظری پیدا نکردم.
زن جوان در دایره اجتماعی کلانتری افزود: من پس از آن که به عقد میثم درآمدم فرصتی پیدا کردم تا با مادرم کمی حرف بزنم و خیلی خودمانی گلایه کردم و گفتم: شما می دانید پسر عمویم با یکی از همکلاسی هایم در چه حدی رابطه داشته است و... .
در این لحظه مادرم که ذوق و شوق مجلس عقد کنان هنوز در چشمانش برق می زد با اخم به صورتم خیره شد و با عصبانیت گفت: آخرین باری باشد که پشت سر دامادم این حرف ها را می زنی و... . در این شرایط با توسل به زور و تهدید مجبور شدم به زندگی سرد و بی روح با میثم ادامه بدهم.
ما ۱۴ سال زیر یک سقف زندگی کردیم و صاحب ۳ فرزند شدیم اما افسوس که همسرم تعهدی به زندگی زناشویی مان نداشت و در این مدت بارها و بارها به من خیانت کرد و شاهد کارهای غیراخلاقی اش بودم. او حدود ۶ ماه قبل، زنی را به طور موقت به عقد خود درآورد و این زن معتاد را نیز همراه خود به خانه آورده است.
من که دیگر تحمل این زندگی نکبت بار را نداشتم و با توجه به فساد اخلاقی شوهرم و رفت و آمد دوستان بی سروپای او به خانه، احساس نگرانی شدیدی برای آینده سه دخترم داشتم حدود ۳ ماه قبل همراه فرزندانم از خانه فراری شدم.
زن جوان اشک هایش را پاک کرد و افزود: شوهرم که در منجلاب اعتیاد گرفتار شده است هیچ حساسیتی نسبت به غیبت من و فرزندانمان در خانه نشان نداد و ما در این مدت منزل پدرم بودیم. با برخوردهای تحقیر آمیز شوهر بی معرفتم احساس سرشکستگی و حقارت می کردم و نمی دانم چرا نقشه انتقام به سرم زد و متأسفانه با پسر جوانی که کارگر یک رستوران است ارتباط مخفیانه برقرار کردم، ولی خیلی زود از کرده خودم پشیمان شدم و می خواستم با او قطع ارتباط کنم اما این پسر جوان و دوستانش مدام برایم ایجاد مزاحمت می کنند و اعصابم را به هم ریخته اند. زن جوان گفت: پدر و مادرم حالا خودشان را مقصر می دانند و هر دوی آن ها به خاطر حرص و جوش هایی که زده اند دچار بیماری دیابت و نارسایی قلبی شده اند. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
توکه میدیدی شوهرت کارهای ناشایست انجام میدهدواین کارهایش توراعصبانی میکردوتو تنهاتکیه گاه دخترانت بودی کارهای پدرفرزندانت راغیراخلاقی وخلاف اجتماع میدیدی واینکارهارا دلیل سردی بین اعضاخانواده میپنداشتی توچرا اینکاررا مرتکب شدی توچرا آتش این بلای خانمانسوزرابه خانه ات انداختی دخترانت حالا چه کنند آنوقت میشدبه توکه مادرشان بودی تکیه کنند ولی حالا بادست خودت تکیه گاه فرزندانت را خراب کردی البته همیشه راه برگشتی هست وباید گاهی وقتها چیزی رافدای چیزدیگرکرد وبرای شما اینست که ازآن محل برویداگربتوانیدشهرتان راعوض کنید بلکه بهترباشد وهمیشه خدارادرهرکاری مدنظرداشته باشیدو توکل به اورا درخودتقویت کنید ازخواندن وتلاوت قران غافل نشوید که هم گرمای خانواده ایجادمیکندهم باعث میشود بدیها وافکارناجور ازبین برود مطمئنا باخودمیگویدچرازودترخواندن قران را شروع نکردم . خدادرکارهای خوب وخیرکمک کننده همه باشدانشاءالله