به گزارش گروه حوادث Accidents ایران، زمستان سال ۸۶ فصل بسیار با سوز و سرمائی بود. ماه محرم و ایام سوگواری سیدالشهدا نیز با این سرما مصادف شده بود. بر اثر شدت سرما تا مدت‌ها برف و یخ در کنار خیابان‌ها و پیاده رو‌ها جا خوش کرده بود. آن موقع به عنوان آتشنشان کاردان در شیفت ث. ایستگاه ۱۳ سازمان آتشنشانی تهران در حوالی ترمینال جنوب مشغول خدمت بودم.
در یکی از همان روز‌ها در حالی که ساعتی از غروب آفتاب گذشته بود به اتفاق یک آتشنشان جوان که به تازگی دوره آموزشی خود را به پایان رسانده و به ایستگاه ما منتقل شده بود، عازم مأموریت شدیم.
این مأموریت که با دستور فرمانده ایستگاه انجام گرفت، بازدید از اماکن مذهبی و تکایا بود. به علت سردی هوا و استفاده از وسایل گرمازای غیراستاندارد، ایمن نبودن اغلب این مکان‌ها و هم چنین حضور عزاداران زیاد در آن، سازمان بازدید از مراکز مذهبی و انجام امور الزم و ارائه
توصیه های ایمنی را در اولویت خود قرار داده بود. با خودروی نیسان لوله کشی ایستگاه، برای بازدید از اماکن مذهبی و تکایا راهی محله ۱۸ متری تختی شدم. 
من و همکارم سرگرم بازدید از چادر تکیه بودیم که ناگهان صدای بی سیم در خودروی نیسان به صدا درآمد و با اعلام کد ایستگاه ۱۳ متوجه شدم که زنگ ایستگاه محل خدمتم به صدا درآمده، با دقت بیشتری به صدای بی سیم توجه کردم که در حال اعلام حادثه Incident و نشانی آن بود. با شنیدن نشانی متوجه شدم محل حادثه در نزدیکی محل قرار دارد.
به دلیل دور بودن ایستگاه تا محل حادثه، بلافاصله به وسیله بی سیم با ستاد فرماندهی تماس گرفته و اعلام موقعیت کردم. ستاد فرماندهی و همین طور فرمانده ام که با نیرو‌ها در حال حرکت به سمت محل بود.پاسخ دادند که خودم را جلوتر از آن‌ها به محل حادثه برسانم.
ظرف کمتر از یک دقیقه به محل اعلام شده، رسیدم. جلوی منزل بسیارشلوغ بود، با کنارزدن مردم، خودم را داخل منزل که ساختمانی دو و نیم طبقه قدیمی بود، رساندم. با راهنمائی اهالی خانه به سوی محل حادثه در طبقه همکف رفتم و با پیکر نیمه جان پیرمرد ۶۸ ساله و نوه ۱۰ ساله اش که بر اثر گازگرفتگی در داخل حمام کوچک افتاده بودند، مواجه شدم. 
ساکنان و بستگان آن‌ها به گمان فوت شدن این دو نفر به شدت گریه و زاری می‌کردند. در اولین اقدام، تمامی اهالی منزل را از محل خارج کردم. وقتی که نبض هر دو را گرفتم، ضربان قلب شان به سختی احساس می شد. در آن موقع، دست تنها بودم، چون همکارم هم تجربه لازم را نداشت و هم باید جلوی مردم را می گرفت تا مانع عملیات نشوند. ازطرفی هم باید با بی سیم در ارتباط بود و کل نیرو را برای رسیدن به محل راهنمایی می‌کرد.
با توکل به خدا شروع کردم به انجام کمک‌های اولیه و دادن تنفس مصنوعی، ۳۰ ثانیه کودک و ۳۰ ثانیه هم آن پیرمرد را احیا می‌کردم و همینطور این کار را برای هر دوی آن‌ها انجام می دادم، با وجود سرمای شدید، به خاطر فعالیت زیاد تمامی بدنم عرق کرده بود، آنهم در آن هوای سرد و یخبندان زمستانی. در حین انجام کار نیز به طور مرتب ذکر می گفتم و صلوات می فرستادم تا از این عملیات شرمنده بیرون نیایم. در همین حال بود که به یک باره کودک که بعدا فهمیدم نامش علیرضاست به شدت استفراغ کرد و تمامی آن را بر روی صورت و بدنم پاشید.
بعد از این اتفاق،وی شروع به تنفس کرد، شاید اگر شخص دیگری بود حالش به هم می خورد، ولی من با دیدن به هوش آمدن آن پسر بچه، خیلی خوشحال شدم. بعد از اینکه خیالم از زنده ماندن علیرضا راحت شد، انجام کمک‌های اولیه و احیا را بر روی کاووس، پدربزرگ پسر بچه متمرکز کردم. در این لحظات بود که نیروهای ایستگاه از راه رسیدند. همکارانم وقتی خستگی و وضعیت من را دیدند من را به بیرون از ساختمان بردند و برای احیای پیرمرد کار را ادامه دادند. 
با خواست خداوند، پیرمرد هم به زندگی برگشت و زنده ماند. چه لحظات خوش آیندی بود. همه به خصوص خانواده های این دو از خوشحالی معلوم نبود می خندند یا گریه‌می‌کنند. به هرحال غوغایی در محل بپا شده بود و اشک‌ها بود که از چشمان جاری می شد.
بعد از آمدن اورژانس هر دو نجات یافته را به اورژانس تحویل دادیم و سپس به ایستگاه خود برگشتیم. پس از اینکه بچه های ایستگاه لباسهای کار را درآوردند و تجهیزات را مرتب کردند و خود نیز با استحمام به قولی گرد و خاک عملیات از سر و روی زدودند، با دستور فرمانده مان آقای چراغی همگی در اتاق فرمانده جمع شدیم. در این جلسه مثل همیشه، حادثه ایی را که رفته بودیم مرور کردیم. 
فرمانده ایستگاه که مثل همه بچه‌ها درحالی بسیار خوشحال به نظر می رسید ناگهان از جا بلند شد و با اشاره به من، از تمامی همکارانم درخواست کرد که برای سلامتی ام صلوات بفرستند. در یک لحظه غافلگیر شدم و اشک بر پهنه صورتم پدیدار شد. نمی دانید که این حرکت چقدر برایم لذت بخش بود و همه آن خستگی و فشارکاری که بر من وارد شده بود به نوعی از تنم خارج شد. این صلوات و دعای خیر آن خانواده هم برای من از هر پاداشی با ارزش‌تر است.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

بر اساس خاطره داود کارگر /آتشنشان شاغل در آتش نشانی تهران

این اخبار را از دست ندهید:

سکوت قالیباف در برابر انتقادهای جهانگیری و روحانی + فیلم دانلود مناظره سوم

رییسی اقدامات دولت روحانی برای قشر فقیر را انتخاباتی دانست + دانلود فیلم مناظره سوم

جهانگیری هنگام نقد هاشمی طبا: ما باید بگوییم چون با دولت قبل مناظره داریم!

توصیه روحانی به قالیباف برای بد اخلاقی نکردن در مناظره / در سومین مناظره ریاست جمهوری صورت گرفت + فیلم دانلود مناظره سوم

قالیباف با کلمات "کثافت کاری" و "پررو" در نوبت مناظره میرسلیم به دولت حمله کرد +دانلود فیلم مناظره

ناگفته های جهانگیری از رییسی و قالیباف در مناظره سوم+ فیلم

آخرین مناظره انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری + دانلود فیلم مناظره سوم

فوری / حادثه تلخ برای مامور پلیس در شب نیمه شعبان + عکس

پرونده کثیف 2 معلم شیطان صفت در کلاس های خصوصی + عکس

اقدام شیطانی با زن بیمار داخل پراید + عکس

قتل در اتاق هتل به خاطر پیشنهاد بی شرمانه!+ عکس

داور فوتبال مست وارد بازی شد و کارت قرمز گرفت +فیلم و عکس

دختران پولدار حرف های این دختر تاجر را بشنوید و عبرت بگیرید!+فیلم و عکس

فیلم نجات دختر 19 ساله از چاله ای که در آن زنده بگور شده بود/ پلیس در تعقیب یک تاجر است + عکس و جزئیات

تصاویر کثیف از خانه یک مرد شیطان صفت و بی رحم / او از قربانیان عکس های برهنه می گرفت و ...

خواستگاری شوم از دختر ایرانی در استانبول / این دختر از ترس آبرو به پلیس ایران پناه برد و ...+ عکس

کار کثیف پدر سنگدل با پریا 12 ساله / پشت در خانه پدری چه گذشت؟

پایان شوم سرنوشت شبنم در خیابان نظام آباد / او اصرار داشت تا با من ارتباط داشته باشد

نقشه زشت یک مرد برای دزدی از صمد دوره گرد در تبریز

حرکت زیبای زن شجاع برای پایان دادن به دعوای شدید دو مرد قوی هیکل +فیلم

اسیر هوس های کثیف مردی شیطان‌صفت شدم / اگر شوهرم بفهمد چه غلطی کرده‌ام دق می‌کند!

با همسرم در حال دعوا بودیم که بلا بر سر دخترم نازل شد!

ناصر با زن شوهردار ارتباط شیطانی داشت / او نمی دانست فریبا با مردان دیگر هم رفت و آمد دارد تا اینکه ...

دردسر بزرگ برای دختر 20 ساله در خیابان جردن تهران / اشکان به بیمارستان رفت و ...

رفتارهای زنم باعث شد که با دختری جوان ارتباط برقرار کنم و ...

اسیر هوس های کثیف مردی شیطان‌صفت شدم / اگر شوهرم بفهمد چه غلطی کرده‌ام دق می‌کند!

 

 

وبگردی