فرمانده عاشق آتش نشان زن شد + گفتگو با اولین زوج  آتش نشان ایران

به گزارش اختصاصی رکنا، صدای نم نم  باران پشت پنجره شنیده می‌شد بوی گس زمستان را می شد در خیابان‌های شهر حس کرد در حالی سردی هوا کمی بیشتر از روزهای قبل احساس می شد به سراغ زوج عاشق پیشه ای رفتیم که ترانه های زندگی عاشقانه خود را در کنار یکدیگر سروده اند و ۲۱ سال در لباس آتش نشانی به مردم کرج خدمت کردند و حالا در انتظار  آخرین روزهای بازنشستگی خود هستند.

خودتان را معرفی کنید

منصوره جوانمرد هستم  قهرمان تکواندو ومربی رشته های ورزشی

چند سال است که لباس آتش نشانی به تن کرده اید؟

۲۱ سال است که همراه همسرم این لباس مقدس را به تن کرده و درخدمت مردم بوده ایم.

از ازدواج اتان بگویید که چگونه باهمسرتان آشنا شدید؟

۱۷سال پیش درحالی که من وهمسرم روح الله محمدی در محل کار رغیب هم بودیم باهم آشنا شدیم و سرنوشت طوری رقم خورد که ایشان ازبنده خواستگاری کردند و زندگی عاشقانه ما شروع شد.

از اینکه بعنوان یک زن لباس آتش نشانی به تن داشتید برایتان سخت نبود؟

در آن زمان که لباس آتش نشانی به تن کردم به ندرت کسی باور داشت که زن هم می تواند آتش نشان باشد در واقع بنده در نخستین گروه ۱۱نفره ای قرار داشتم که برای اولین بار در کشور لباس آتش نشانی به تن کردند.

همسرتان با شغل شما مشکلی نداشتند؟

هرگز بلکه مشوق بنده بودند و به یکدیگر کمک می کردیم

آیا شغل آتش نشانی با حس زنانگی شما متفاوت بود؟

پذیرش این شغل بعنوان بک زن بستگی به سطح آمادگی شخص دارد همچنین همکاری سایر اطرافیان و پذیرش او می‌تواند باعث موفقیت شود خوشبختانه اطرافیان من خانواده ام و دوستان و  آشنایان نه تنها مرا باور داشتند بلکه چه بسا کمک حالم بودند.

آیا شغل آتش نشانی همراه با زندگی متاهلی شما برایتان سخت نبود؟

اگر بگویم که آسان بود دروغ است من سختی های زیادی کشیدم دوری از فرزندم در زمان هایی که شیفت کاری ام بود و درحال ماموریت بودم برایم سخت بود. روزهایی که فرزندم تازه به دنیا آمده بود ومجبور بودم برای شیر دادن او سه‌بار  در روز از محل کارم به خانه بروم. بی قراری های فرزندم و درشرایطی که او مریض  می شد شاید سخت ترین روزهای کار ی ام بود اما این احساسات مادرانه مانع نشد که در کارم خللی  وارد شود.

زوج آتش نشان

از پذیرش خودتان در نگاه مردم در شغل آتش نشانی برایمان بگویید؟

اوایل روزهای کاری ام مردم چندان مارا قبول نداشتند و گاهی با تعجب از حضور ما در ماموریت ها به ما نگاه می‌کردند یاد می آید در یکی از ماموریت های آوار برداری  در حال نجات یک زن از زیر آوار بودم که یکی از بستگان قربانی آوار برداری  وقتی من را دید با استفاده از الفاظ ناپسند که ما آن را گذاشتیم به حساب داغدار بودن او گفت که آیا زن هم مگه می شود آتش نشان باشد ...که بعد از موفقیت در نجات فردی که زیر آوار مانده بود با غذر خواهی به سراغم آمد . اگر چه هم اکنون مردم پیشتر باور کردند که زن هم میتواند آتش نشان باشد اما هنوز هم هستند افرادی که در پذیرش این موضوع مشکل دارند.

چه اتفاقی افتاد که شغل آتش نشانی را انتخاب کردید؟

به آتش نشانی علاقه داشتم و با تشویق پدرم به آتش نشانی وارد شدم. وقتی وارد آتش نشانی شدم هنوز نمی‌توانستم باور داشته باشم که اولین بار است که درکشورمان زنان وارد این شغل می شوند.

در ورزش مختص آتش نشانان برای اولین بار درجریان بازید آتش نشانی اوکراین از آتش نشانی کرج بود که تمرینات آمادگی جسمانی مربوط به آتش نشانی را درسطح خاورمیانه انجام دادیم . در سال ۲۰۰۲هنوز در سطح خاورمیانه زنان وارد آتش نشانی نشده بودند این ایده اولین بار توسط گروه آتش نشانی زنان کشور ما مطرح شد وبعد ها در سایر کشور ها ترویج پیدا کرد ایده ای که متاسفانه از سوی خود کشور مان چندان با اقبال روبرو نشده بود.

از تغییراتی که در پذیرش این شغل سخت از سوی بانوان کشور مان اتفاق افتاده توضیح بفرمایید؟

گرچه در سالهای اول کارمان حتی از سوی همکاران نیز مورد استقبال وپذیرش قرار نگرفته بودیم اما سال‌ها گذشت تا بقیه به این نتیجه رسیدند که زن آتش نشان هم وجود دارد وبا همان احساس زنانگی اش آتش نشانی می‌کند.

آیا یک زن آتش نشان باید مردانه رفتار کند؟

اینکه من زن هستم وآتش  نشان هستم قطعا یک سری قابلیت های جسمی داشتم که توانستم در مراحل قبولی این شغل را کسب کنم آنچه در این شغل مهم است که ما زنان اگرچه شغل سخت و به قول بقیه مردانه ای داریم باعث نمی شود که احساسات زنانه خود را دور کنیم بلکه باهمان ذکاوت زنانه باهمان حس مادرانه و زنانه در ماموریت ها به کارمان می پردازیم.

گاهی در ماموریتها پیش می‌آید که کودکی گرفتار حادثه شده و یا زنی زیر آوار اسیر شده و یا داخل خودرو محبوس شده  ما با همان احساس زنانه و تقویت روحیه سعی می‌کنیم او را نجات دهیم همین احساس های مادرانه است که قربانی را امیدوار می‌کند. قرار نیست که چون ما زن هستیم باهمان حس مردانه کار مان را ادامه دهیم.

آیا شغلتان در زندگی متاهلی اتان تاثیر گذاشته است؟

شغلمان سخت است اما من وهمسرم همیشه سعی کردیم بازوی هم باشیم و با کمک یکدیگر زندگی امان را سروسامان دهیم من ساعت‌های زیادی مشغول کارم هستم اما هرگز روزهای خاص زندگیمان را فراموش نمی‌کنیم و گاهی با یک جشن کوچک در محل کارمان روزهای خاص وعاشقانه های زندگی امان را یادآوری میکنیم.

بهترین هدیه ایکه در روزهای عاشقانه به همدیگر هدیه دادید چه بود؟

بهترین هدیه زندگیمان فرزندمان است

سخت ترین ماموریت های شما چه نوع ماموریتی بودند؟

همه‌ی ماموریت های ما سخت است اما درمیان آنها وقتی متوجه شویم که نتوانستیم فرد قربانی را نجات دهیم و او جانش را ازدست بدهد تلخ ترین ماموریت ما همین نوع ماموریت ها هستند

آیا برای خودتان هم پیش آماده که نیاز به آتش نشان داشته باشید؟

بله زمانیکه داشتم فرزندم را که نوزاد بود حمام میکردم در یک لحظه او دچار حمله تنفسی وخفگی شدمن خیلی زود با کارهایی که مهارتش را داشتم و اگر چه حس مادرانه مرا منقلب کرده بود او را نجات دهم.

یک بار هم وقتی که کودک خواهرم در را بسته و او در اتاق زندانی شده بود توانستم خودم از طریق پنجره بیرون که در طبقه دوم بود وارد اتاق شده و با بازکردن لولای در او را نجات بدهم.

از حضور خود در سکوهای ورزشی بگویید؟

یک مدت در تیم ملی تکواندو حضور داشتم و مقام های کشور را کسب کردم در سایر رشته های ورزشی در سطح دانشجویی نیز حائز رتبه های برتر بودم

بعد از بازنشستگی چه کار میکنید؟

بنده به امید خدا علاقه دارم به کار داوری و مربیگری درعرصه رشته های ورزشی بازگردم و به کار تدریس در دانشگاه بپردازم.

خوشحالی پسر زوج آتش نشان از بازنشستگی پدر و مادرش

پسر 11 ساله این زوج آتش نشان با اظهار اینکه از اینکه پدر و مادرم بازنشسته می شوند خوشحال بود گفت از این به بعد بیشتر پدر و مادرم را می بینم و بیشتر در کنار هم خواهیم بود من برای بازنشستگی آنها قصد دارم جشنی را برگزارکنم. من به وجود آنها افتخار میکنم ودر بین دوستانم همیشه خوشحالم.

زوج آتش نشان

 روح الله محمدی آتش‌نشان و همسر منصوره جوانمرد درباره ی ازدواجش میگوید: ابتدا مشغول به کار بودیم. بعد از مدتی با همسرم آشنا شدم و دوستان هم معرفی کردند و ما به هم علاقه مند شدیم. از زندگی‌ام و اینکه با همکارم ازدواج کرده‌ام بسیار راضی هستم چون او مرا به خوبی درک می‌کند و این نقطه اشتراک در زندگی مان تا الان کمک کننده بوده است.

اولین بار از یک رقابت کاری شروع شد چون ما در یک تاریخ وارد سازمان آتش نشانی شدیم وهم دوره بودیم. آن زمان نفرتی داشتیم که هیچ کدام علاقه مند به هم نبودیم چون 23 ساله بودیم. چون این گروه اولین خانم‌های آتش نشان بودند که وارد یک حرفه مردانه شده بودند حس می‌کردیم نمی‌توانند از پس کار بر بیایند. چون ندیده بودیم یک خانم کار عملیاتی انجام دهد و باهم در دوره آموزش بودیم حسادت و رقابت بینمان به وجود آمد.

 حدود 4 سال باهم در یک ایستگاه کار می‌کردیم اما چون ایستگاه بانوان در شهر کرج فقط یک ایستگاه است همسرم در ایستگاه یک نجات است اما قبلا که در ایستگاه 2 نجات بود من هم به عنوان فرمانده در آن ایستگاه بودم و باهم خدمت می‌کردیم.

منعی برای رفتن هردوی ما بر سر یک عملیات وجود ندارد اما ذهن کاملا درگیر می‌شود یعنی این نیست که به فکر همسرم در زمان عملیات نباشم؛ چون بالاخره کار سخت و مردانه‌ای است. هر شلنگ دو و نیم با جنس لاستیک 25 کیلو وزن دارد و جا به جا کردن آن بسیار سخت است اما همسرم در این شرایط مقاومت می‌کند. همسرم با گروه اول و من با گروه دوم به بم اعزام شدیم و همسرم صحنه‌های بدتری را به نسبت من دیده بود چون من 3 روز دیرتر از او به منطقه اعزام شدم. بعد از یک هفته همسرم برگشت و ما تا 13 روز ماندیم. مدرسه‌ای را دیدم که کاملا معمولی بود و در یک منطقه طوری ثابت مانده بود که انگار اصلا زلزله‌ای نبود اما کل آن منطقه جوری فرو ریخته بود که کل مردم زیر آوار دفن شده بودند. غربت عجیبی در شهر ایجاد شده بود و ما هم جوان بودیم هضمش برای ما سخت بود.

نایب رئیس انجمن ورزشکاران آتشنشان هستم؛ لازمه هر آتشنشانی آمادگی جسمانی است و از جمله آن تحمل لباس‌های سنگین است. چون معمولا بچه‌هایی که به این کار می آیند پر انرژی هستند لازمه آن ورزش کردن است.

ما در این سال ها تیم‌های ورزشی قوی داشته‌ایم که قهرمان جهان بوده‌اند اما متاسفانه چندین سالی است به خاطر شرایط اقتصادی و کاهش یافتن تعداد اسپانسرها و نگاه جدی که از طرف مسئولان به این رشته نبوده، ورزش آتشنشانی افت کرد و نتیجه آن این شد که بسیاری از دوستان تشنه مسابقه هستند.

خبرنگار / معصومه مرادپور

زوج آتش نشان