ماجرای مصاحبه رزمنده‌ای که جهانی شد بعد از 35 سال در «ماه عسل»

مهمان امشب برنامه ماه عسل میزبان معصومه آباد نویسنده کتاب من زنده ام و مهدی طحانی نویسنده سرباز کوچ امام و شخصیت مصاحبه معروف با زن هندی بود.

معصومه اباد فرزند خانواده ای ده نفره در ابادان بود و هیچ گاه فکر نمی کرد جنگ شود. سوم دبیرستان بود که عراق به ایران حمله کرد و اولین شهید آبادان یعنی صالحی که رئیس اموزش و پرورش ابادان بود.

آباد در ان زمان در خانه برادرش در تهران برای وضع حمل همسرش بود.

اولین مکانی که در آبادان ویران شد مدرسه اش بود.

آباد به ابادان بازگشت و خود را به مهندس باتمانگلیچ در آبادان رساند و به منطقه اعزام شد.

ِمعصومه آباد از اقدام عراقیها برای تفتیشش گفت و این که او فریاد زد که کسی به او نزدیک نشود.

سه روز قبل از ما فاطمه ناهیدی در خرمشهر اسیر شده بود. شمسی بهرامی و حلیمه آزموده نیز عضو هلال احمر بودند به اسارت عراقی ها در آمدند.

ما هر چقدر به عراقی ها می گفتیم که عضو هلال احمر هستیم و لباس هایمان را نشان می دادیم باور نمی کردند و ما را اسیر کردند.

در ادامه برنامه دو مهمان به برنامه اضاه شدند که مهدی طحانی یکی ارز انها بود که با وجود سن پایین تر در اسارت با اباد بودند و به آباد روحیه می دادند.

اباد در ادامه گفت طحانی و بسیاری از اسرا به خاطر ما و دفاع از ما خانم ها در اسارت شکنجه Torture های زیادی شدند.

آباد گفت طحانی در شرایطی که نیروهای عراقی روی سر ما بودند که در مصاحبه با صلیب سرخ جهانی هر چه ان ها به ما گفته اند بگوییم اما طحانیان انگشتانش را بالا گرفت و به نشانه هشدار گفت من هر چه امامم بگوید می گو یم و عمل می کنم.

طحانی در ادامه برنامه گفت ما به دنبال پیروی از امام و ولایت فقیه بودیم برای این امر از اردستان به جبهه رفتم و سنم را تغییر دادم.

در طول دوره اموزشی خود را ثابت کردم و نشان دادم حتی اگر سنم پایین است اما لیاقت های زیادی دارم و فرماندهان نیز این مسئله را تایید کردند و در جبهه ماندم.

طحانی از پشت پرده حضور مصاحبه شونده هندی گفت و این که او استاد زبان فارسی دانشگاه دهلی نو بوده است و چون در عراق بود او را برای مصاحبه اوردند.

مهمان دیگر برنامه بیان کرد که فرمانده اردوگاه چون تجربه سخنان و کلام طحانیان را داشت و از او خواست کناری بنشیند و حرفی نزند اما وقت مصاحبه ناصره مصاحبه کننده هندی که مصاحبه هایش تمام شد خواست بیرون برود که ناگهان چشمانش متوجه هیبت چشمان مهدی شد و با او مصاحبه کرد.

او ادامه داد: مهدی برای این که مفاتیح به خواهران در اردوگاه برساند اقدام کرد اما عراقی ها متوجه می شوند و افسر ۱۳۰ کیلویی عراقی روی شانه و سینه او می نشیند و او را شکنجه می کند تا صدای ناله و درد او را خواهران بشنوند اما او صدایی از خود بروز نمی دهد.

در ادامه برنامه کلیپی از سخنان ناصره زن هندی با گذشت این همه سال از ان مصاحبه پخش می شود و از غرور ایرانی طحانی در قبال عراقی ها در آن زمان می گوید. و در ادامه دیدار زن هندی با اسرای ان فیلم و مهدی طحانی پخش شد.

در ادامه برنامه طحانی گفت ناصره زن هندی در دیدارمان در ایران از میان همه اسرا تنها مرا شناخت و به من گفت کتابت را خوانده ام اما از مصاحبه بسیار کم گذاشتی، مصاحبه ای که زندگی مرا سیاه کرد. من در جامعه جهانی اعتباری داشتم و هر جا می توانستم بروم و عرض اندام کنم اما با ان مصاحبه زندگی ام به هم ریخت و وضعیت بدی برایم روی داد. تو باید در کتابت در چاپ بعدی تجدید نظر کنی و به این مصاحبه مطالب بیشتر ی اختصاص دهی.

آباد در ادامه از دعای مادرش گفت و ان این که مادرش گفته بود خدایا دخترم را زنده برگردان و از سهم پسرانم به تو می دهم. که پس از ان اباد برمیگردد و برادرس که همراه و هم بازی او بوده به شهادت می رسد.

علیخانی در پایان گفت آباد تخصص زایمان دارد و بیش از ۲۳۷۰ نوزاد را به دنیا اورده که بسیاری از انان فرزندان ازادگانی بودند که در ان اردوگاه اسیر بودند. همچنین فرزند مهدی طحانی نیز به دست معصومه آباد متولد شد.